چیستی انسان(1)-فلسفه یازدهم-نکته و دام تستی-امین ترابی

دوستان در این مطلب به موشکافی متن کتاب و استخراج نکات و دام‌های تستی پرداخته ایم.

چیستی انسان(1)-فلسفه یازدهم-نکته و دام تستی-امین ترابی

 💠    نکته و دام تستی درس 9 فلسفه 1    💠 


مقدمه: دوستان در این مطلب به موشکافی متن کتاب و استخراج نکات و دام های تستی پرداخته ایم.

ملزومات: متونی که خطوط قرمز زیرشان کشیده شده را حتما حفظ کنید و اما نکات مهم آنها استخراج شده و درکنار صفحات قرار گرفته. 

تمارین کتاب درسی را جداگانه حل کرده و مطالعه کنید. 

نویسنده: امین ترابی رتبه182 کنکور انسانی 1402

چیستی انسان(1)-فلسفه یازدهم-نکته و دام تستی-امین ترابی

🔹به نام خدا🔹


نکات: از همان ابتدا که فلسفه شکل گرفت مسئله حقیقت انسان یکی از مسائل مورد توجه فیلسوفان بوده است.

نظر دقیق و روشن درباره انسان ابتدا توسط افلاطون بیان شد.

دیدگاه افلاطون تا حد زیادی منعکس کننده دیدگاه سقراط است.

افلاطون حقیقت برتر انسان را نفس وی می دانست.

افلاطون معتقد بود که با ارزش ترین دارایی هر انسانی نفس وی است و توجه و مراقبت از آن وظیفه اصلی هر فردی است.

نفس از نظر افلاطون غیر قابل رویت و غیر فانی و جزء عقلانی انسان است.

نکات: ارسطو پذیرفت که قوه نطق و قابلیت حیات مربوط به نفس است و منظور وی از نطق صرفا سخن گفتن نبود بلکه منظور اصلی وی قابلیت تفکر و تعقل بود.

از نظر ارسطو بدن بدون نفس یک چیز مرده است و نفس در هنگام تولد حالت بالقوه دارد و به تدریج به فعلیت می رسد.

در دوره جدید اروپا فیلسوفان از جهت انسان شناسی نیز دو دسته شدند.

یک دسته اعتقاد دارند نفس وجود دارد و حقیقت انسان را شکل می دهد و دسته دیگر نفس را انکار می کندد یا به عنوان یک چیزی فرعی به بدن نسبت می‌دهند.

نکات: دکارت جزو آن دسته از افراد است که روح یا نفس را قبول دارد به اعتقاد وی روح از بدن مجزاست اما باهم هستند بدن همچون سایر اجسام از قوانین فیزیکی تبعیت می کند اما روح اینطور نیست.

کانت هم جزو آن دسته از افراد بود که نفس یا روح را قبول داشت اما راه متفاوتی را برای اثبات وجود آن استفاده کرد.

وی اعتقاد داشت انسان موجودی است که وجدان اخلاقی دارد و این وجدان اخلاقی بدون اختیار و اراده معنا ندارد و اختیار و اراده هم نمی تواند برای بدن که مانند سایر اجسام است باشد پس انسان دارای حقیقتی به نام نفس است.

دام تستی: دکارت روح و بدن را مجزا از هم می دانست یعنی خاصیت های متفاوتی داشتند هر مطلبی که خلاف این را بگوید دام است.

نکات:  ماتریالیست ها جزو دسته دیگر هستند آنها تنها جسم را قبول دارند و می گویند انسان تک ساحتی است و ذهن و روان هم چیزی جز مغز و سلسله اعصاب نیست.

از نظر ماتریالیست ها انسان یک موجود بسیار پیچیده است نه چیزی فراتر از آن.

توماس هابز یک ماتریالیست بود و اعتقاد داشت ذهن بشر یک ماشین پیچیده مادی است که مثل موتور اتومبیل کار می کند.

مارکس نیز ماتریالیست بود و اعتقاد داشت که انسان یک موجود مادی است که نیاز های او نیز مادی هستند و نیاز به اجتماع و قانون و اخلاق همگی از نیاز های مادی پیدا شدند.

نکات: داروینیست ها از نظریه داروین استفاده کردند و به این نتیجه رسیدند که انسان چیزی جز یک حیوان راست قامت نیست و مانند سایر موجودات یک حیوان است تنها تفاوتش پیچیده تر بودن آن است.

به عقیده ماتریالیست ها و داروینیست ها نمی توان برای انسان ارزش ویژه ای قائل شد چون تفاوت زیادی با سایر موجودات ندارد تنها تفاوتش پیچیده بودن آن است.

آنها همچنین دلیل فضیلت گرایی انسان را در ذات وی نمی دانند بلکه اعتقاد دارند زیست اجتماعی انسان را وادار به رعایت  فضائل اخلاقی کرده است تا بتوانند با همدیگر زندگی کنند.


---------------------------------------------------------------------------------------- 

🔰دانش آموزان عزیز شما میتوانید برای رزرو پشتیبان ویژه و مشاور کنکوربا رتبه های برتر

به لینک موجود مراجعه کرده و یا باشماره 8451-021 داخلی 3123 تماس بگیرید.

Menu