گفت‌و‌گوی حمید آقالوئی با صابرمحمدزاده؛ از مهندسی شیمی تا پزشکی

من در خانواده‌ای زندگی می‌کردم که به درس و تحصیلات دانشگاهی اهمیت زیادی می‌دادند...

گفت‌و‌گوی حمید آقالوئی با صابرمحمدزاده؛ از مهندسی شیمی تا پزشکی


 

صابر محمدزاده شهانقی

شهر: ارومیه (آذربایجان غربی)

شغل و تحصیلات پدر: کارمند دادگستری، کارشناسی حقوق

شغل و تحصیلات مادر: دیپلم، خانه‌دار

دیپلم: ریاضی

سال 94: قبولی در رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی سهند تبریز

رتبه کنکور 1401 : 10330 تجربی منطقه 2

سال 1402 دریافت دیپلم تجربی

رتبه کنکور 1403: 4600 منطقه 2

رشته قبولی: پزشکی دانشگاه ارومیه

درصدهای کنکور تیر 1403: 

زیست 53، فیزیک 43، شیمی 56، ریاضی 17 و زمین 13

تراز کنکور: 8800

تراز سوابق: 9800

سال‌های حضور در کانون: 3 سال (1401، 1402 و 1403)

 

من در خانواده‌ای زندگی می‌کردم که به درس و تحصیلات دانشگاهی اهمیت زیادی می‌دادند. رشته من ریاضی بود و به شیمی علاقه داشتم و برای همین در سال 94 در رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی سهند تبریز پذیرفته شدم. سال 98 درسم تمام شد و به خدمت رفتم.

بعد اتمام دوران خدمتم در آزمون پذیرش سازمان آتش‌نشانی شرکت کردم و قبول شدم. به مدت یک هفته برای آموزش در ایستگاه آتش‌نشانی حضور داشتم و متوجه شدم چه‌قدر کار سخت است. در همین حال و هوا بودم که پیش خودم گفتم چه ایرادی دارد که کنکور تجربی شرکت کنم؛ گفتم می‌خوانم و مثلا پرستاری قبول می‌شوم که نسبت به یک ‌آتش‌نشان کار راحت‌تری داشته باشم. استارت من برای شرکت در کنکور تجربی از همین زمان خورده شد...

 گفت‌و‌گوی حمید آقالوئی با صابرمحمدزاده؛ از مهندسی شیمی تا پزشکی

خب سال 1401 که کنکور شرکت کردی و رتبه 10330 را گرفتی چه کار کردی؟

اصلا انتخاب رشته نکردم. جرقه تمایل من برای شرکت در رشته تجربی با دید پرستاری زده شد اما در سال 1401 که کنکور تجربی شرکت کردم کم کم تمایلم به سمت رشته پزشکی کشیده شد. قرارگرفتن در جو بچه‌های تجربی و این‌که این همه زحمت برای قبولی 3 رشته می‌کشند، من را هم در این مسیر انداخت و پاگیر شدم.

یک مورد را هم بگویم که این‌طور نبود که بگویم باید پزشکی تهران قبول شوم، نه، هدفم این بود که همین ارومیه یا خوی و شهرهای دیگر استان بیاورم. خودم را می‌شناختم و نمی‌گفتم باید فلان دانشگاه یا باید دو رقمی یا سه رقمی بشوم. 

 

این رتبه توی ذوقت نخورد؟

چرا واقعا توی ذوقم خورد چون درس هم خوانده بودم. من حدود 8 ماه درس خوانده بودم و البته می‌دانستم کنکور تجربی، کنکور سنگینی است. 500 هزار نفر به‌خاطر 3 رشته رقابت می‌کنند، تیزهوشانی‌ها یا بچه‌هایی که از دبستان به کانون می‌آیند قوی هستند و رقبای من حساب می‌شوند. به خودم گفتم تلاشم کافی نبوده و باید بیشتر تلاش کنم.

 

سال 1402 چرا در کنکور شرکت نکردی؟

ببینید من ریاضی بودم، چند سال پیش درس‌ها را خوانده بودم، نظام قدیم بودم، عمومی‌ها را فراموش کرده بودم...صفر بودم. مجبور بودم از پایه این درس‌ها را بخوانم. سال 1402 تاثیر معدل 40 بود و پیش خودم می‌گفتم که این تاثیر، تاثیرگذار است و باید من بخش معدلم را درست کنم. گفتم حالا ممکن است درصد من در کنکور بد نباشد اما با نمرات 13 و 14 که نمی‌توانم تراز سوابق خوبی بگیرم. دیپلم من ریاضی بود و برای همین در 1402 تصمیم گرفتم ایجاد سابقه کنم و دیپلم تجربی را بگیرم.

 یعنی یک سال را برای ایجاد سابقه در نظر گرفتی؟

یک سال نبود؛ بعد کنکور 1401 تا آذرماه هیچی نخواندم، سر درگم بودم. تا آذرماه هم بخش‌نامه‌ای برای ایجاد سابقه نیامده بود و برای همین زمانم تا ایجاد سابقه حدود 6 ماه شد. پیش خودم دو دوتا چهارتا کردم؛ دیدم زمانم کم است برای همین هدف 1402 را برای ایجاد سابقه گذاشتم. 

برای ایجاد سابقه خیلی وقت گذاشتم. تمام نمونه سوالات را از سال 98 تا 1401 ، حداقل 2 بار کار کردم. کتاب‌های درسی را هم خواندم و نهایی‌ها را خوب دادم. من در 4 درس نمره 20 گرفتم.

تو که به بچه‌های پشت کنکوری تجربی توصیه نمی‌کنی که یک سال فقط برای تراز سوابق بمانند؟

نه اصلا، ببینید بچه‌های پشت کنکوری که همان رشته خودشان را شرکت می‌کنند و فوقش ترمیم داشته باشند اما من باید ایجاد سابقه می‌کردم که دیپلم ریاضی خودم را تبدیل به تجربی کنم.

 


 در سال 1402 که به فکر فقط ایجاد سابقه بودی چرا باز در آزمون‌ها شرکت می‌کردی؟

نمی‌خواستم از مسیر کنکور خارج شوم. چند ماهی که بعد کنکور 1401 درس نخوانده بودم، انگاری همه چیز را فراموش کرده بودم. 

این آزمون‌دادن روی نتایج امتحانات هم تاثیر داشت؟

بله، 100درصد. مثلا در درس شیمی شما باید نکات را ریز به ریز بلد باشی، این ریز به ریزها هم در سوالات تستی خودش را نشان می‌دهد. شما وقتی تست‌ها را تحلیل کنید این عبارت‌ها را یاد می‌گیرید. در سوالات تشریحی امتحانات در پاسخ‌دادن از شما دلیل می‌خواهند، در تحلیل تست‌ها این دلایل بهتر کشف می‌شوند. فقط برای نهایی خواندن بدون آزمون و تست، یعنی طوطی‌وار؛ فقط حفظ می‌کنیم اما یاد نمی‌گیریم.

 

صابر رفتی مهندسی شیمی خواندی، تو آزمون آتش نشانی هم قبول شدی، کنکور 1401 را هم دادی، 1402 کنکور ندادی، کنکور 1403 شرکت کردی...پدر و مادرتان از دستتان عاصی نشدند؟ 

چرا اتفاقا پدرم همیشه می‌گفت که چرا تکلیفت را با خودت روشن نمی‌کنی؟ می‌گفت هر کاری که دوست داشتی انجام دادی، سنت هم که بالا رفته چرا یک تصمیم درست نمی‌گیری...خسته شده بودند. کمال‌گرایی باعث می‌شود همیشه دنبال بهتر باشی اما آن بهتر، تعریف روشنی نداشت.

 

کمال‌گرایی؟

من یاد گرفتم به جای کمال‌گرایی به پیشرفت‌گرایی فکر کنیم؛ مثلا یک نفر کمال‌گرا می‌گوید باید برای درس‌خواندن از 5 صبح شروع کنم، اما خواب می‌ماند و شروع نمی‌کند. اگر دیدمان پیشرفت باشد می‌گوییم حتی اگر دیرتر بیدار شویم، عیبی ندارد، می‌خوانیم و سعی می‌کنیم تا شب زمانی را از دست ندهیم. کمال گرا می‌گوید از فردا باید 10 تا 12 ساعت بخوانم و کم‌تر از آن فایده‌ای ندارد و وقتی کم‌تر خواند، می‌گوید این خواندن فایده ندارد. ولی کسی که به فکر پیشرفت است اگر به هر دلیلی کم خواند، می‌داند که می‌تواند با افزایش ساعت مطالعه در روزهای بعد، جبران کند.

من دیدم دانش‌آموزانی که دیر از خواب بیدار می‌شوند و می‌گویند چون مثلا  برنامه شروع من از صبح زود بوده و شروع نکردیم، خواندن فایده ندارد. ولی حواسشان نیست که تا شب حداقل می‌توانند چند ساعت را داشته باشند. اگر بخواهیم پیشرفت کنیم نباید روزی را از دست بدهیم، حداقل چند ساعت در روز را بخوانیم. 

 

کی به این طرز فکر رسیدی؟ صابر تغییر کرد؟

با قبل خودم که مقایسه می‌کنم متوجه می‌شوم که آرام‌تر شده‌ام. بیشتر روی مسائل و اتفاقات فکر می‌کنم. قبلا کمی احساسی و هیجانی بودم ولی الان عقلانی‌تر تصمیم می‌گیرم. قبلا در ارتباط با دیگران خیلی روی صحبت‌ها و کنایه‌هایشان حساس می‌شدم و دنبال این بودم که علت آن را کشف کنم، ریز می‌شدم...یعنی هر چیزی که باب میلم نبود باعث عصبانیتم می‌شد و اذیت می‌کرد. ولی بعدا متوجه شدم که فقط باید روی خودم و پیشرفت خودم تمرکز کنم.

 یعنی اگر در آزمون افت می‌کردی خودت را نمی‌باختی؟

اصلا، اصلا، اگر افت می‌کردم می‌‌گفتم باید ادامه بدهم. مثلا شیمی من خوب بود و ممکن بود در آزمونی که درس را هم خوانده بودم درصد پایینی بگیرم. برایم عجیب بود اما سوالات را تحلیل می‌کردم و ادامه می‌دادم. کم نمی‌آوردم؛ می‌گفتم هدفی دارم و باید به آن برسم.

 


چند ساعت درس می‌خواندی؟

من از همان سالی که برای کنکور 1401 مطالعه را آغاز کردم، روزی 4 تا 5 ساعت را می‌خواندم، حتی سالی که کنکور هم شرکت نکردم. البته افت و خیز هم داشت که در سال 1403 میانگین به 7 تا 8 ساعت هم رسید. به‌نظرم این میزان برای من کافی بود. واقعیت برخی روزها بالای 10 ساعت می‌خواندم ولی راندمانم کاهش می‌یافت و برخی اوقات از درس زده می‌شدم. ولی پیوستگی در 7 تا 8 ساعت را ادامه می‌دادم. فردی که ایده‌آل گرا است می‌گوید باید در تمام مسیر بدوم ولی کسی که دنبال پیشرفت است می داند گاهی اوقات خستگی هست، گاهی اوقات راه می‌رود، گاهی می‌دود، سینه‌خیز ادامه می‌دهد... ولی ادامه می‌دهد.

یعنی تو خودت را شناخته بودی و حد راندمان خودت در ساعت مطالعه را کشف کرده بودی.

 

صابر در صفحه من گزارش می‌دادی. تا جایی که می‌دانم سن تو بالاتر از همه بچه‌های سایت بود. این موضوع اذیتت نمی‌کرد؟

اصلا، الان هم در دانشگاه با بچه‌های 18 و 19 ساله هم‌کلاسی هستم. با تمام بچه‌ها در هر رده سنی ارتباط دارم؛ بچه‌ها می‌گویند انرژی تو در حد بچه‌های 18 یا 19 ساله است. 

این سوال را بابت این پرسیدم که هنوز هم کامنت‌هایی در سایت می‌بینم که برخی بچه‌ها می‌گویند زشت نیست ما با این سن بالا پزشکی قبول شویم؟

تو سایت دیده‌ام مثلا دانش‌آموز 21 سال دارد و در این مورد چنان آه و فغانی می‌کند انگار دنیا به آخر رسیده است. یک فرد 21 ساله هزاران فرصت دارد. بابا فوتبال 90 دقیقه‌س و شما تازه 10 دقیقه اول بازی هستید.

یعنی چی 10 دقیقه اول بازی؟

من می‌گویم زندگی هر فردی بین 18 تا 40 سالگی، اندازه 90 دقیقه یک بازی فوتبال است؛ یعنی شما می‌توانید حتی 10 دقیقه پایانی بازی هم جای باخت را با برد عوض کنید. به این بچه‌ها می‌گویم  شما فقط 10 دقیقه را از دست دادید، هنوز 80 دقیقه از بازی باقی‌مانده است. تازه برد بعد از 40 سالگی هم اتفاق خواهد افتاد. عموی من خیاط بود و در تهران کار می‌کرد و در 50 سالگی ورشکست شد. اما به ارومیه برگشت و دوباره از صفر شروع کرد؛ الان در 70 سالگی همه چیز دارد.

 


آزمون‌ها را حضوری شرکت می‌کردی یا آنلاین؟

در سال 1401 و 1402 بیشتر آنلاین شرکت می‌کردم اما در سال 1403 آزمون‌ها را به صورت حضوری شرکت می‌کردم.

می‌دونی که کانون هر دو امکان حضوری و آنلاین شرکت‌کردن را برای بچه‌ها فراهم کرده است. سال 1403 این موضوع تو را اذیت نمی‌کرد که ممکن است بچه‌هایی که آنلاین امتحان می‌دهند زمان بیشتری داشته باشند یا مثلا تقلب کنند؟

واقعیت من هم زمانی که آزمون آنلاین می‌دادم زمان بیشتری به خودم می‌دادم؛ حیفم می‌آمد که تمام سوالات را نرسم؛ فلان سوال را که بلد هستم و با این‌که زمانم قانونی تمام شده، به خودم می‌گفتم بگذار بزنم. بعد که حضوری شرکت کردم دیدم 1000 نمره ترازم افت کرد، تازه در آزمون حضوری مدیریت زمان را یاد گرفتم. کنکور هم حضوری برگزار می‌شود و چه بهتر که ما آزمون حضوری را برای شبیه‌سازی شرکت کنیم. واقعیت من کار خودم را می‌کردم و به تقلب دیگران کاری نداشتم. البته متوجه تقلب دیگران می‌شدم. تراز من هیچ وقت به 6500 نرسید اما ناراحت نمی‌شدم من به تلاش خودم ادامه دادم.

 

صابر برای رفتن از تهران به شمال 3 مسیر وجود دارد. بعد از مسافرت‌های مختلف، وقتی فکر می‌کنم، متوجه می‌شوم که برای مسافرت در کدام فصل کدام مسیر را انتخاب کنم و در چه ساعتی برای حرکت مناسب‌تر است یا مثلا چه چیزهای با خودمان باید ببریم و از این قبیل موارد. یعنی تحلیل می‌کنیم که بهتر عمل کنیم  که به ما بیشتر خوش بگذرد.

تو در تحلیل آزمون بیشتر به چه نکاتی بیشتر توجه می‌کردی؟

اول به غلط‌ها توجه می‌کردم؛ چرا غلط زدم، کجای استدلال و استباطم از سوال غلط بوده که منجر به انتخاب گزینه غلط شده‌ام، این دقت را در درس زیست با وسواس بیشتری انجام می‌دادم. من یک کلاسور داشتم و نکاتی که سر جلسه من را به اشتباه انداخته را در آن یادداشت می‌کردم. بعد به سراغ سوالاتی که بلد بودم و زمان کم آوردم، و بعد سوالاتی که بلد نبودم را تحلیل می‌کردم.

البته من تمام سوالاتی را که درست زده بودم، یک بار پاسخ و راه‌حل را از روی پاسخ‌نامه می‌دیدم تا ببینم نکته جدیدی دارد یا من شانسی پاسخ داده‌ام. اما بیشتر تمرکزم در تحلیل هر آزمون روی غلط‌ها و نزده‌هایم بود.

 

چه توصیه‌ای برای بچه‌های پشت کنکوری داری؟

اجازه بدهید راحت بگویم الان بچه پشت کنکوری ممکن است از خانواده حرف بشنود، اطرافیان به او متلک بیندازند، دوستانشان که به دانشگاه رفته‌اند را ببیند،...خود را شکست خورده می‌بیند. نباید بگذارید به این شکست‌ها عادت کنید. به نظر من باید از یک نقطه‌ای این تنبلی، این دید منفی،...را کنار بگذاریم. خودتان را ببخشید، هر چه بوده گذشته. تا خودتان را نبخشید نمی‌توانید پیشرفت کنید. تجربه که کسب کردید چرا نباید شما هم موفق بشوید؟ چند سال نشده؟ خب امسال باید بشود. اگر شروع نکنید، اگر تلاش نکنید ...فقط دارید عمر خودتان را تلف می‌کنید.

 

صابر در کنکور 1401 زیست را 36 زدی، در آزمون‌های سال 1403 زیست را حدود 40 می‌زدی ولی در کنکور به درصد 53 رسیدی. زیست را چگونه می‌خواندی؟

من وقتی از سال 1400 شروع به مطالعه زیست کردم حتی اسم اندامک‌های داخل سلول را هم نمی‌دانستم. اصلا ارتباطی نمی‌توانستم با زیست برقرار کنم و می‌گفتم این‌ها یعنی چه. در آزمون‌های سال 1400 و 1401 زیست را منفی می‌زدم، به خودم گفتم باید کاری انجام دهم. متوجه شدم باید ابتدا کتاب درسی را یاد بگیرم. شاید کتاب درسی زیست را 7 یا 8 بار خواندم و تمام کردم، کتاب را می‌خواندم و با یک منبع، کتاب زیست تصویری، کار را پیش می‌بردم. برای زیست اشکال خیلی مهم هستند. نکات را تحلیل می‌کردم و در کتابم می‌نوشتم و بعد تست‌زنی می‌کردم و دوباره به سراغ کتاب می‌رفتم. می‌خواستم با این کار از دید طراح به مطالب کتاب نگاه کنم. هر چه‌قدر این سیکل را تکرار کنیم بیشتر به لایه‌های دیگر زیست واقف می‌شویم و نکات جدیدی را یاد می‌گیریم.

در آزمون‌های کانون من حدود 35 سوال را می‌رسیدم پاسخ دهم. مثلا 10 یا 20 سوال را نمی‌رسیدم پاسخ بدهم اما وقتی به خانه می‌رسیدم آن ها را همان‌طور که در بخش تحلیل آزمون گفتم، بررسی می‌کردم؛ نکات را استخراج می‌کردم که خیالم راحت باشد طبق برنامه راهبردی رسیدم آن را مبحث را کامل کنم. 

 

 روی مدیریت زمان دفترچه اول کار نمی‌کردی؟

جالب این‌که تا آزمون آخر کانون باز زمان کم می‌آوردم و باز تعدادی سوال باقی می‌ماند که فرصت جواب‌دادن به آن‌ها را پیدا نمی‌کردم. پیش خودم یک قراری گذاشتم: گفتم من در کنکور باید تعدادی از سوالات را باید بزنم نه همه آن‌ها را اما باید درست بزنم.  در جلسه کنکور رسیدم تمام سوالات را بخوانم؛ از 45 سوال 37 سوال را زدم اما متاسفانه غلط‌هایم کمی زیاد شد.

 


زمان اعلام نتایج

امسال برای اعلام نتایج خیلی اذیت شدیم. بعد کنکور در آن 3 ماه تا اعلام نتایج نهایی با بچه‌ها هر روز تجزیه و تحلیل نتایج، این‌که قبول می‌شویم یا نه، این‌که با این رتبه قبول می‌شویم یا نه، تراز سیوی‌ها چه تاثیری می گذارند و...خیلی روزهای سختی بود...واقعیت نمی‌دانستم با این رتبه اصلا امکان قبولی در پزشکی هست یا نه چون گفته بودند برای تراز سیوی‌ها ظرفیت جداگانه در نظر گرفته‌اند و با خروج آن‌ها از رتبه‌دهی آیا خوش‌بین باشیم که رتبه ما بهتر می‌شود که شانس قبولی داشته باشیم یا نه...

نتایج جمعه 20 مهر آمد. شب قبلش، 19 مهر، خواب دیدم که پزشکی قبول شده‌ام و در خانواده و فامیل در خوی برای من جشن قبولی گرفته‌اند (ما اصالتا اهل خوی هستیم). خواب را که دیدم و ظهر که بیدار شدم، کمی قوت قلب گرفتم. لب‌تاب را که روشن کردم دیدم نتایج آمده است ولی سایت سنگین بود و تا ساعت 15.30 نتوانستم نتایج را ببینم. در یک آن سایت خلوت شد و توانستم نتیجه را ببینم. باورم نمی‌شد پزشکی ارومیه قبول شده باشم، شوکه شدم. مادرم خوی بود و پدرم خوابیده بود. بیدارش کردم و گفتم پزشکی ارومیه قبول شدم، حالا مگر باور می‌کرد. می‌گفت باید خودم ببینم. نتیجه را دید و خوشحال شد و به مادرم زنگ زدیم، حالا مادرم باورش نمی‌شد...

 

از بچه‌هایی که مثل خودت در سایت کانون بودند و پزشکی قبول شدند خبر داری؟

بله، پارسال آقای هادی خیرپور ارومیه آمده بودند که چند ساعتی را با هم گذراندیم و امسال هم در دانشگاه آقای قاسم بگلو را دیدم که با هم گپ هم زدیم. البته من با اکثر بچه‌های سایت هنوز دوست هستم.


گفت‌وگوی حمید آقالوئی با عرفان پیروزی‌نسب؛ از 22000 تا پزشکی دزفول

گفت‌وگوی حمید آقالوئی با فاطمه بیات، از پرستاری تا پزشکی ساری

گفت‌وگوی حمید آقالوئی با قهرمان پیشرفت کارن فاطمی‌پور از آمل

گفت‌وگوی حمید آقالوئی با قهرمان پیشرفت محمدمهدی توشمالی

Menu