شهر: دزفول (خوزستان)
رتبهی سال 1401: 22000 منطقهی 2
رتبهی سال 1402: 12000 منطقهی 2
رتبهی سال 1403: 4289 منطقهی 2
رشتهی قبولی: پزشکی نیمسال دوم دزفول
سالهای عضویت در کانون: 3 سال (دوازدهم و 2 سال پشت کنکور)
شغل و تحصیلات مادر: فرهنگی، کارشناسی ارشد
شغل و تحصیلات پدر: آزاد، دیپلم
درصدهای کنکور اردیبهشت 1403:
زیست 66، فیزیک 41، شیمی39، ریاضی22، زمین 20 تراز کنکور: 9267
درصدهای کنکور تیر 1403:
زیست 61، فیزیک 56، شیمی 39، ریاضی 27، زمین 28 تراز کنکور: 9125
تراز سوابق: 9466
عرفان تو با کاربری " عرفان هستم" در سایت فعالیت داشتی. برخلاف سایر بچهها، 2 سال اول کنکورت کمتر سایت میآمدی ولی امسال که منتهی به قبولی پزشکی تو شد، بیشتر در سایت حضور داشتی. دلیل این رویه چه بود؟
سعی کردم در سال آخر فضای مجازی را کنترل کنم و سعی کردم از فضای مجازی فقط به بخش درسی آن توجه کنم. فضای سایت کانون این ویژگی را داشت؛ گزارش مطالعهام را ثبت میکردم، مصاحبهها را میخواندم بالاخص مصاحبه با قهرمانان پیشرفت، بخش تازهها را نگاه میکردم...کلا جو سایت و بچههای سایت که هم سن و سالم بودند را دوست داشتم.
گفتی حساب شده به سایت میآمدی. چه حساب و کتابی داشتی؟
بیشتر بین پارتهای درسیام به سایت میآمدم؛ یک ساعت و نیم یا دو ساعت درس میخواندم و بعد آن در یک ربع استراحتم به سایت مراجعه میکردم.
چه اتفاقی برای شما بچهها افتاد که یک دفعه به جای سروکله زدن با هم در صفحه مقطع تصمیم گرفتید که در صفحه یکی از شهرها گزارش مطالعه را ثبت کنید؟
همانطور که میدانید بههرحال صفحه مقطع علاوه بر گفتوگوهای درسی، موارد و گفتوگوهایی غیردرسی هم داشت و بچهها درباره موارد دیگر هم گفتوگو میکردند؛ مثل فوتبال و... که ذهن من را هم مشغول خودش میکرد. طبق قراری که با خودم گذاشته بودم میخواستم از زمانی که دارم، در راستای فضای درسی هم استفاده کنم. تصمیم گرفتم گزارش کار خودم را ثبت کنم و دنبال جایی میگشتم که بچههایی مثل خودم دنبال درس و تلاش باشند و گزارش کار را بدهند. با صفحه آن شهر آشنا شدم و به بچهها ملحق شدم.
من در روز یکی دوبار به صفحه گزارشدهی شما مراجعه میکردم و نگاه میکردم ببینم فضای صفحه چگونه است و بالاخص حواسم به امیر و صدرا هم بود که به تلاششان ادامه بدهند.
یک تئوری به اسم تئوری محیط غنی وجود دارد؛ به صورت ساده گفته میشود که اگر فردی در هر فضایی قرار بگیرد، مانند افرادی که در آن فضا و محیط هستند، فکر و رفتار خواهد کرد. مثلا اگر بچهها در آن محیط مورد فوتبال صحبت کنند شما هم فوتبالی صحبت خواهید کرد، اگر در مورد موسیقی صحبت کنند شما هم پیگیر موسیقی خواهید شد، اگر در مورد درس گفتوگو شود شما هم در این مسیر خواهید افتاد...در مصاحبهها این عامل موفقیت درسی را درباره بچههایی که در محیط خانواده، اولیای آنها کتابخوان بودند، برای فرزندشان کتاب میخواندند،...به وضوح میتوان دید.
من به این موضوع اعتقاد دارم. متوجه شدم که رفتار و کردار ما برآیند رفتار و کردار و فضای افرادی است که ما را احاطه کردهاند. باید انتخاب کنیم با چه افرادی نشست و برخاست کنیم.

نظام وظیفه را چهکار کردی؟
من سال 1402 مشمول بودم و در آن سال پرستاری دولتی اهواز قبول شدم ولی نرفتم. هنوز در آن سال بحث محرومیت وجود نداشت. برای نرفتن به خدمت و اینکه تصمیم داشتم دوباره کنکور شرکت کنم، در دانشگاه علمی کاربردی ثبتنام کردم.
این سوال را بهخاطر برخی از بچههای سایت که تصمیم گرفتهاند دوباره برای کنکور بخوانند، میپرسم؛ به بچهها میگویم فرض کنید امسال سال اولی است که در کنکور شرکت میکنید (یعنی هر چه غم و غصه در مسیر قبل داشتید را کنار بگذارید). عرفان نمیشد سال دوم قبول شوی؟
انگاری سرم به سنگ نخورده بود، فکر میکنم از تجربیات قبلی درس نگرفته بودم. روش درست درسخواندن را یاد نگرفته بودم و هنوز موضوع را جدی نمیگرفتم که باید از جان و دل مایه بگذارم و دوباره اشتباهات 1401 را تکرار کردم.
چه اشتباهاتی؟
- سطحی میخواندنم؛ فکر میکردم متن را بخوانم، یعنی درس را یاد گرفتم
- منابع خوبی نداشتم که برای کنکور 1403 مهندسی منابع را انجام دادم
- فکر میکردم خودخوانی من نتیجه خواهد داد و میدیدم نیاز به معلم دارم اما معلم نگرفتم.
- در آزمونها غیبت زیادی داشتم
- تحلیل آزمون خوبی نداشتم؛ برخی اوقات آزمون میدادم و تحلیل نمیکردم و اگر تحلیل هم میکردم خوب تمرکز نمیکردم و اشتباهاتم دوباره تکرار میشد.
- درس که میخواندم مرور نمیکردم. در سال 1403 دوران طلایی نوروز که برای مرور گذاشته بودم من را نجات داد؛ هم مرور کردم و هم عقبماندگیهایم را جبران کردم. می شود گفت در ایام نوروز بار خودم را برای کنکور اردیبهشت بستم.
- تست زماندار کار نمیکردم
- خودم را در شرایط آزمون نمیگذاشتم و برخی آزمونها را به جای حضوری، آنلاین شرکت میکردم. اگر حضوری در آزمون شرکت کنیم در جو آزمون قرار خواهیم گرفت و مدیریت زمان را یاد خواهیم گرفت
من سعی کردم در سال 1403 این اشتباهات را تکرار نکنم.
عرفان یک گله کنم؟ اینهمه مصاحبه ( از سال گذشته تا الان حدود 30هزار مصاحبه) هر ساله در سایت کانون و مجلهی آزمون چاپ میشود. چرا شما بچهها درس نمیگیرید؟
انگاری خیلی وقتها تا خودمان آن تجربه را نکنیم، تغییری ایجاد نمیشود. این تجربیات را می بینیم میخواهیم انجام دهیم اما در عمل باز کار خودمان را انجام میدهیم. انگاری باید بیفتیم در چاه که جدیت پیدا کنیم!
مهمترین تغییر شخصیتی که در سال 1403 کردی چه بود؟
به خودباوری رسیدم. به این رسیدم که اگر امسال بمانم، میتوانم موفق بشوم. فهمیدم که منم میتوانم برسم اما باید بیشتر تلاش کنم. به نظرم یک سال دیگر ارزش داشت که برای رسیدن به هدفم بمانم. اراده و استقامت من در سال سوم بیشتر شد.
در طول امسال ناامید هم شدی؟
بله، نه فقط من بلکه خیلی از قهرمانان پیشرفت یا کنکوریها در بازههایی کم میآورند و ناامید میشوند؛ سوالهایی از این دست که اگر نرسم چه میشود، اگر تلاشم نتیجه نداد چه کار کنم،...راهش این است که در آن زمانها باید خودتان را قبول داشته باشید، باید بدانید برای چه هدفی ماندید و این خواستن را در خودتان ایجاد کند و ادامه دهید. طوری بخوانید انگاری تنها راه نجات شما موفقیت در کنکور است. یکی از مواردی که باعث شد من ادامه دهم این بود که غیر از قبولی، هیچ پلن دومی نداشتم و مجبور بودم که قبول بشوم.
شروع دوباره سخت است. از چه ساعت مطالعهای شروع کردی؟
من در انتخاب رشته 1402 تمام پزشکیها را زده بودم، حتی تعهدیها و بعد آن هم پرستاری که در نهایت همانطور که گفتم پرستاری دولتی اهواز قبول شدم اما نرفتم. از اواسط مهر برای کنکور 1403 شروع به خواندن کردم. با ساعت مطالعه بالا شروع نکردم و میانگین مطالعه من 6 ساعت بود. هر چه جلوتر رفتیم بیشتر شد و نزدیک کنکور اردیبهشت به 12 تا 13 ساعت رسید.

در زمان امتحانات نهایی چند ساعت درس خواندی؟
من تمام درسها را غیر از اجتماعی ترمیم زدم. در ایام امتحانات چون کوتاهی در طول سال داشتم و برای امتحانات نهایی کار نکرده بودم، برخی از شب ها نمیخوابیدم و تا صبح بیدار میماندم. من توصیه میکنم بچهها از الان برای امتحانات نهایی یا ترمیم هم بخوانند بالاخص عمومیها را. چون من به امتحانات از اول سال بیتوجهی کرده بودم، در ایام امتحانات به خاطر کمخوابی حتی زیر سرم هم رفتم. شب بیدار میماندم، میرفتم سر جلسه امتحان، برمیگشتم و دو ساعت میخوابیدم و دوباره برای امتحان بعدی میخواندم...
نمرات ترمیمت به چه صورت شد؟
ادبیات 19، ریاضی 19.5، زبان 18، عربی 19.25، شیمی 20، زیست 19، فیزیک 20، دینی 19.5 و سلامت 17.75 و تراز سوابقم 9466
در زمان انتخاب رشته مفتخر بودم که در خدمت اولیای شما هم باشم. چه رفتاری این دو عزیز در این 3 سال داشتند؟
بههرحال پدر و مادرم این اضطراب را داشتند که من یک سال دیگر زندگیام را برای کنکور مجدد بگذارم (مخصوصا سال 1402 که پرستاری قبول شدم و نرفتم) و نتوانم سال بعد همین پرستاری را هم قبول شوم. البته این ترس برای خودم هم بود. به خاطر همان خودباوری که پیدا کردم این اطمینان را به آنها داده بودم که قطعا تلاشم را خواهم کرد.
بچهها اگر این خودباوری را داشته باشند وتلاش کنند، وقتی این انگیزه را خانوادهها ببینند، حتما حمایت بیشتری از شما خواهند کرد. من قول دادم و خانواده به من اطمینان کردند. طبعا حمایتم کردند که به هدفم بتوانم برسم. همینجا از آنها تشکر میکنم که با وجود شرایط سختم، همهجوره از من حمایت کردند. به هر حال بچههایی که پشت کنکوری هستند فشارهای زیادی را از محیط بیرونی تحمل میکنند و اگر از طرف خانواده حمایت نشوند، بسیار اذیت خواهند شد. بودند کسانی بودند که در روی خودم ایستادند و گفتند نمان چون قبول نمیشوی...
بچهها سعی کنید امسال نه با تشویقهای اطرافیان مغرور شوید، نه با زخم زبان دیگران بیانگیزه بشوید. روی پاهای خودتان بایستید و ادامه دهید که قطعا نتیجه تلاشتان را خواهید دید.
این داستان پیوستگی در آزمونها چه کمکی به تو کرد؟
من حضوری آزمونها را شرکت میکردم. داستان این است که پیوستگی شما را وادار می کند که نظم داشته باشید و بدانید برنامه شما برای دو هفته آینده چیست. نداشتن این نظم باعث میشود که هر کاری دوست دارید، انجام دهید! مثلا به خودتان می گویید من حال ندارم شیمی بخوانم اما شیمی در برنامه آزمون هست و اگر به برنامه سنجاق شویم، باید شیمی را هم بخوانیم. برنامه مشخص است؛ سعی میکردم تا دوشنبه هفته دوم درسها را تمام کرده باشم و بقیه روزها تا آزمون را برای مرور و آزمون مشابه پارسال بگذارم. پیوستگی باعث میشود راهتان را بدانید. وقتی درس را می خوانید و در آزمون نتیجه میگیرید، این نتیجه باعث میشود با شوق بیشتری درس بخوانیم.
یعنی شرکت منظم در آزمونها شما را هُل میداد که به تلاش خودتان ادامه دهید.
در بخش بالاتر گفتید که تحلیل آزمون را در سال 1403 جدی گرفتید. در تحلیل آزمون به چه مواردی دقت میکردی؟
تحلیل آزمون را با سوالات غلط و نزده شروع میکردم. دنبال این بودم که چرا سوالی را غلط زدم و یا چرا نتوانستم به سوالی پاسخ بدهم؛ بهخاطر بیدقتی بوده؟ به خاطر یادگیری ناقصم بوده؟...و بعد میرفتم و آن مبحث را دوباره میخواندم. من سوالهای درست را هم بررسی میکردم تا آن تیپ سوال را بهخاطر بسپارم، روشهای حل دیگر آن را کشف کنم و اینکه با بررسی دوباره سوالات درست، یک بار دیگر مرور را انجام میدادم. اگر آزمون را تحلیل نکنیم یعنی کار را نیمهتمام گذاشتیم.
شده بود در خود آزمون سوالی را نشاندار کنی؟
بله، کنار برخی از سوالات که ایده جدیدی داشت علامت ضربدر میزدم که در تحلیل آزمون به آنها هم توجه کنم و نکات آنها را دربیاورم
جایی نکات تحلیل آزمون را مینوشتی؟
بله، در درسنامه وارد میکردم که هنگام مطالعه درسنامه آن نکات را ببینم و مرور کرده و دوباره بخوانم. حتی آدرس آن تست را هم مینوشتم؛ مثلا سوال 45 آزمون 2 آذر

در درصد کدام درسها نسبت به کنکور 1402 تغییر داشتی؟
همه درسها.
در زیستشناسی درس را میخواندم تا به درک کامل استنباطی از آن بخش برسم و بعد به سراغ تستزدن میرفتم. در زیستشناسی تا کاملا مطلب را درک نمیکردم به سراغ تستزدن نمیرفتم. حتی اگر در تستزدن متوجه میشدم که مطلبی را درست یاد نگرفتم دوباره به سراغ مطلب میرفتم تا یادگیریام را کامل کنم. سعی کردم در سال 1403 متن را به قولی بِجَوَم. با این روش درصد زیست من از 37 درصد کنکور 1402 به 66 درصد کنکور اردیبهشت 1403 رسید. در ریاضی و فیزیک به نظرم تستزنی نتیجه خیلی خوبی خواهد داشت؛ با این روش در فیزیک از 18 درصد 1402 به 56 درصد در کنکور تیر 1403 رسیدم و ریاضی از 12 درصد کنکور 1402 به 27 درصد کنکور تیر 1403 رسیدم. شیمی هم از 24 درصد کنکور 1402 به 39 درصد رسیدم. برای شیمی نسبت مطالعه تشریحی به تست زدنم، 50 به 50 بود.
زمین شناسی؟
برای این درس تنبلی کردم و گفتم هفته آخر میخوانم و هفته آخر هم نتوانستم درست بخوانم. به بچهها توصیه می کنم از الان برای این درس هفتهای نیم یا یک ساعت وقت بگذارند.
و زمان اعلام نتایج
من به همراه عمویم در مسافرت بودیم. می خواستم زمان اعلام نتایج کنار خانواده باشم؛ گفته بودند که شنبه نتایج نهایی اعلام میشود ولی جمعه اعلام شد که من در مسافرت بودم. خانواده هم دوست داشتند که زمان اعلام نتایج کنار آنها باشم ولی نشد. متوجه شدم که نتایج آمده و من در خیابان به دنبال جایی میگشتم که موبایلم خط بدهد و از طرفی سایت سنجش هم شلوغ بوده و نمیتوانستم وارد آن شوم. بالاخره بعد دو ساعت متوجه نتیجه قبولیام شدم... واقعا نمیتوانم آن لحظه را وصف کنم...
به بچهها چه توصیه ای دارید؟
خودم از نصیحتکردن خوشم نمیآید ولی بچهها این موضوع را باید بدانند که نباید انتظار داشته باشند اگر مسیر سال قبل را دوباره طی کنند، تغییری ایجاد شود. شما دیگر دانشآموز سال قبل نیستید، تجربه کسب کردید، چالههای مسیر را میشناسید و میدانید نباید اشتباهات را تکرار کنید. ناامید نشوید اگر هم شدید از آن عبور کنید و اگر زحمت میکشید، قطعا نتیجه آن را خواهید دید.
به گذشته خودتان نگاه کنید و یک جمله هم به خودتان بگویید
مسیر سختی بود، خیلی سختی کشیدم، ناامید میشدم اما دوباره ادامه میدادم... به خودم میگویم " دمت گرم عرفان"

گفتوگوی حمید آقالوئی با فاطمه بیات، از پرستاری تا پزشکی ساری
گفتوگوی حمید آقالوئی با قهرمان پیشرفت کارن فاطمیپور از آمل
