اگر از برنامهی راهبردی جدا شوید دچار سردرگمی خواهید شد
نازنین پشتدار در یک نگاه:
نام شهر، استان: یاسوج، کهکیلویه و بویراحمد
رشته و منطقه کنکور: تجربی منطقهی 3
رتبه سال 1400 : 6700
رتبه سال 1401: 1363
سال های حضور در کانون: 5 سال
رشتهی قبولی: پزشکی علومپزشکی یاسوج
تحصیلات و شغل مادر: کارشناسی فلسفه، خانهدار
تحصیلات و شغل پدر:کارشناسی مهندسی برق، کارمند اداره برق
درصدهای کنکور 1400:
ادبیات: 46 دینی: 60 عربی: 66 زبان: 60
ریاضی: 25 زیستشناسی: 40 فیزیک: 15 شیمی: 26
درصدهای کنکور 1401:
ادبیات: 67 دینی: 80 عربی: 91 زبان: 72
ریاضی: 61 زیستشناسی: 42 فیزیک: 61 شیمی: 45
فکر میکنید چه عواملی باعش شد که در همان سال دوازدهم و در کنکور اول به هدف خودتان نرسید؟
اگر به خاطر بیاورید من از 20 فروردین 1400 به صفحهی شما مراجعه کردم. من پایه ضعیفی داشتم. نمی دانستم راه و روش درستخواندن چگونه است یا تحلیل آزمون یا تستی کارکردن چگونه است. من فقط برای گرفتن نمرهی خوب در مدرسه درس میخواندم. از 20 فروردین با دیدن کامنتها و گزارش ها تازه متوجه شدم که دیگران چگونه مطالعه میکنند. متوجه شدم که ساعت مطالعه منطقی باید چه حدودی باشد. تازه من متوجه شدم که داستان از چه قرار است. من هم تصمیم به گزارش دادن کردم. از حدود 6 ساعت شروع کردم و بعد به 9 ساعت رسیدم و از نیمهی دوم اردیبهشت ساعت مطالعه را به 12 ساعت رساندم. حجم زیاد بود و تحت فشار بودم. تا به آزمونهای 3 روز یک بار رسیدم. سعی کردم دیگر روی نقاط قوت تمرکز کنم و بقیه موارد را با تست زدن جمع کنم. واقعیت به این نتیجه رسیده بودم که سعی کنم با وضعیتی که داشتم ،رتبهی زیر 10هزار بگیرم که بتوانم خانواده را برای یک سال پشت کنکور ماندن راضی کنم.
یک ایراد از شما بگیرم؟ شما که از سال نهم دانشآموز کانون بودید چرا ایرادات را شناسایی نکرده بودید؟
با توجه به جوی که در مدرسه داشتیم، فقط تلاش می کردیم که در امتحانات پایان سال نتیجهی خوبی بگیریم. واقعا نمیدانستم که باید چگونه درست درس بخوانم. در آن سالها میانگین ترازهای من حدود 4800 بود. فکر میکردم با خوب بودن امتحانات، کنکور خوبی خواهم داشت. افراد کمی در خانواده و آشنایان داشتم که در رشتهی تجربی موفق شده باشند به خاطر همین نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. تازه بعد مشاهده سایت و روال دانشآموزان متوجه شدم که برای موفقیت لازم است چه کارهایی انجام دهیم. من در سال 1400 خیلی عجول بودم. می خواستم همهچیز را سطحی جمع کنم. واین باعث میشد که مطالب را عمقی یاد نگیرم. من در هنگام مطالعه هم تمرکز کافی را نداشتم. مثلا در سال 1400 که در دوران جمعبندی ساعت مطالعه من به حدود 14 ساعت هم رسیده بود، شاید 6 ساعت آن برایم مفید بود.
چه زمانی مطالعه را برای کنکور 1401 آغاز کردید؟
با توجه به اصرار شما کمی استراحت کردم ولی اولین آزمون من برای کنکور 1401، آزمون 15 مرداد بود. بعد از کنکور خیلی آشفته و کلافه بودم و حال خوبی نداشتم. برای آزمون 15 مرداد روزی 3 ساعت میخواندم و بیشترسعی میکردم شیمی که نقطهی ضعفم بود را جمع کنم. هر چه جلوتر میرفتم متوجه مطلب جدیدی میشدم. مثلا متوجه شدم که اگر آرامش فکری داشته باشم راندمان من افزایش پیدا میکند. از طرفی کشف کردم که اگر با ساعت مطالعه بالا شروع کنم دچار فرسایش جسمی و روحی خواهم شد. این خستگی هم طبعا باعث ایجاد استرس بیشتر در من خواهد شد. سعی کردم 3 ساعت را ادامه دهم و تا در پایان تابستان به 5 ساعت رسیدم.
مهر را با میانگین روزی 7 ساعت آغاز کردم. سعی کردم پیوستگی خودم را حفظ کنم و زمانی را هم به استراحت اختصاص دهم . در زمانهای استراحت سعی میکردم با دیدن کلیپهای روانشناسی و روانشناختی آرامش خودم را حفظ کنم. در دی ماه به 10 ساعت مطالعه روزانه رسیدم. در این ماه افت کردم و به 6 ساعت رسیدم. در این افت حال روحیام تاثیر داشت اما سعی کردم سریع خودم را جمع کنم و دوباره در اسفند به 9 ساعت رسیدم. احساس کردم بیشتر از 9 ساعت راندمان ندارم و همین ساعت را تا کنکور حفظ کردم.
اولین ترازی که در سال 1401 گرفتید چند بود؟ در نهایت به چند رسیدید؟
اولین ترازم 5775 بود. خواستم جهش تراز داشته باشم و برای همی سعی کردم همهی درسها را با فشار بیشتری بخوانم. تراز بعدی من به 5400 رسید. متوجه شدم که این روال فایده ای ندارد و بهترین کار افزایش تدریجی تراز است. بعد از این تراز، ترازم به 5800 رسید وبعد ترازهایم بین 5800 تا 6100 شناور بودم. من سعی کردم درصدها را در نقطه پایداری که دارم حفظ کنم. بعد از ثابت ماندن ترازم سعی کردم مطالب باقی مانده قبلی را با آزمون زدن مرور کنم که این باعث شد ترازم تا بازه 6500 افزایش پیدا کند. بعد نوروز به 6700 و در آزمون جمعبندی نیم سال دم ترازم را به 7300 رساندم.
در آزمونهای جمعبندی چه حدود ترازی کسب میکردید؟
ترازهایم در آزمونهای جمعبندی بین 6600 تا 6700 بود و رتبههایی در حدود 300 و 400 منطقه کسب میکردم.
در سال آخر در آزمونها غیبت داشتی؟
من در سال آخر اصلا غیبتی نداشتم. در آزمونهای سالهای گذشته هم حتی اگر نخوانده بودم شرکت میکردم.
آزمونهای هدفگذاری یا مشابه را شرکت میکردید؟
بله همه را شرکت میکردم. من حتی این آزمونها را هم تحلیل میکردم. من هفتهی اول آزمون هدفگذاری را میدادم و تحلیل میکردم. روز جمعه هم بر اساس نقاط قوت و ضعف در این آزمون برنامهی هفته بعد را طراحی میکردم. سه شنبه هفته دوم آزمون مشابه پارسال را کار میکردم و اگر اشکالاتی که در ازمون هدفگذاری داشتم برطرف شده بودند با تست مرور میکردم و اگر مانده بودند سعی میکردم راه دیگری برای یادگیری این بخش ها داشته باشم و بر اساس نتیجهی آزمون مشابه برای چهارشنبه و پنجشنبه برنامهریزی میکردم.
روی چه حسابی دوباره کنکور دادید؟
من از کودکی به شدت به رشتهی زنان و زایمان علاقه داشتم. ولی نمیدانستم که برای رسیدن به این رشته راه درست چه هست. یعنی فقط علاقه داشتم و راه رسیدن به آن را بلد نبودم. مثالی میزنم: ما برای خرید هر جنسی باید مقداری پول داشته باشیم. این مقدار پول اگر کمتر از قیمت آن جنس باشد پس نمیتوانیم آن را تهیه کنیم. حالا برای رسیدن به پولی که بتوانیم آن جنس را بخریم باید یا کار کنیم یا سرمایه قبلی داشته باشیم...کنکور هم همین است برای رسیدن به هدف در کنکور باید بهایی پرداخت کنیم. این بها میتواند درسخواندن باشد؛ آزمون دادن باشد،...ما باید تمام سعی خودمان را بکنیم که سرمایه رسیدن به هدف را در سال کنکور داشته باشیم و جمع کنیم.
الان که خداروشکر قبول شدهاید. ولی با توجه به گزارش ها و ترازهای شما بالاخص در دو ماه پایانی، من انتظار رتبهی بهتری از شما داشتم. چه اتفاقی افتاد؟
ترازها و رتبه های من قبل کنکور 1401 تثبیت شده بود. در کنکور 1400 چون فقط میخواستم یک رتبه ای بگیرم و پشت کنکور بمانم، آنچنان استرسی در روز کنکور نداشتم. اما در سال 1401 چون هدف داشتم و میخواستم حتما به آن برسم ناخودآگاه اواخر سال دچار استرس شدم طوری که هفته قبل کنکور کارم به بیمارستان کشید. روز کنکور حالم خوب بود و عمومی ها را با موفقیت پاسخ دادم. وقتی به ریاضی رسیدم نفر جلویی من بدحال شد و چند نفر برای کمک به او آمدند. همین باعث شد من تمرکزم را از دست دادم. با این آشفتگی به زیست رسیدم و دیدم زیست سخت است. استرسم بیشتر شد و سرگیجه گرفتم. نتوانستم بابد وشاید به همهی سئوالات پاسخ دهم. با گریه به دفترچهی سوم رسیدم. دیدم خیلی بد در حال پاسخ دادن هستم و سعی کردم خودم را جمع و جور کنم. ولی در نهایت آنطوری که میخواستم نتوانستم به سوالات فیزیک و شیمی پاسخ دهم.
در ریاضی و فیزیک نسبت به کنکور 1400 تغییر رادیکال داشتید. چه تغییری در نحوهی مطالعه خودتان ایجاد کردید؟
ریاضی از 25درصد در کنکور 1400 به 61 درصد در کنکور 1401
فیزیک از 15درصد در کنکور 1400 به 61درصد در کنکور 1401
یکی از ایرادات من کم صبر بودنم در زمان کار بروی ریاضی و فیزیک بود. تستها را کار میکردم ولی به اولین مشکلی که برمیخوردم درس را رها میکردم. فکر نمیکردم که باید برای آن تست وقت بگذارم، تحلیلیش کنم، راهی برای حل آن پیدا کنم و یک سری تست مشابه آن حل کنم. من برای سال دوم به جای اینکه تعداد تست را بیشتر کنم بیشتر روی تحلیل هر تست وقت میگذاشتم. امسال وقتی تستی را اشتباه میزدم به دنبال این بودم که جرا اشتباه زدهام، چه راهی برای حل آن میتوانم کشف کنم...برای ریاضی توانستم با خواندن درسنامه ، حل تست و تحلیل آن، و آزمون تک درس کارکردن، درصدم را افزایش بدهم و هر سوال و تستی را هم که به نتیجه نمیرسید از دیگران میپرسیدم. اما برای فیزیک چون از ریاضی ضعیفتر بودم، به کلاس رفتم. با این حال سعی میکردم درسنامه را هم بخوانم و تست هم بزنم. در این دو درس سعی کردم وقتی به اشکالی برمیخورم به جای عصبی شدن، دنبال راه حل بگردم.
به تحلیل اشاره کردید. آزمون را تحلیل میکردید؟
در سال 1400 چون ترازهایم همیشه بین 4800 تا 5100 بود، روز جمعه روز عزای من بود. اما در سال 1401 ناراحتی و خوشحالی من بعد دریافت کارنامه 1 ساعت بود. من یک ایدهای داشتم. میگفتم فرض کن شاغل هستی. حالا کاری کردی که یک سری ایراد دارد. من موظف هستم ایرادات را بشناسم و آن ها را برطرف کنم و از طرفی نقاط قوت خودم را هم تثبیت کنم. این تحلیل آزمون تا شنبه طول میکشید.
نقش آموزشی خانواده، بالاخص پدر و مادر در این سال ها چگونه بود؟
پدر و مادرم برعکس من شخصیت آرامی دارند. من تا به حال بلند داد زدن مادرم را نشنیدهام .از طرفی پدر من فرد صبوری هستند. من از کودکی خیلی شلوغ بودم. از طرفی کم صبر و عصبی هم بودم که زود از کوره در می رفتم. در کنکور 1401 یاد گرفتم که مثل مادر و پدرم باشم. پدر و مادرم در تمام این سالها حمایتم کردند. پدرم برای ماندن پشت کنکور کمی مخالفت کردند ولی مادرم تمام قد از این کار حمایت کردند.
فکر میکنی کدام ویژگی شخصیتی شما باعث شد به این موفقیت برسید؟
خصوصیت بارز من این است که تقریبا وقتی یک هدف مشخص و روشنی داشته باشم تا رسیدن به آن هدف دست از تلاش بر نمیدارم حتی اگر چندسال زمان ببرد. البته راهی که برای رسیدن به آن هدف وجود دارد را باید بشناسیم وگرنه برای همین کنکور اگر به خودشناسی نمی رسیدم دوباره پشت کنکور می ماندم.
سال آخر خسته نشدی؟ زمانی اتفاق افتاد که درس نخوانی؟چه روالی برای رفع آن داشتی؟
من در سه بازه زمانی خسته شدم. ابتدا در بازه ای که می خواستم مطالعه برای کنکور 1401 را شروع کنم. همان 3 ساعتی را که میخواندم، بعد اتمام آن اصلا دیگر مطالعه نداشتم. که بالاتر هم گفتم با خواندن کتاب و کلیپهای انگیزشی توانستم بر آن غلبه کنم. بازه های بعدی هم دی و بهمن بود که از لحاظ روحی به هم ریخته بودم ولی سعی کردم همان 6 ساعت را پیوسته بخوانم. تمام اقوام ما در گچساران ساکن هستند برای همین وقتی خسته میشدم جایی برای رفتن نداشتم. میدیدم که هر وقت به خانه مادربزرگم و اقوام میروم و با دخترهای هم سن و سال فامیل صحبت میکنم حالم بهتر می شود ولی به دلیل دوری راه میسر نبود که بعد هر حال بدی این دید و بازدید اتفاق بیفتد... در این زمان با همین پیوستگی 6 ساعته ترازهایم در حال رشد بود و همین باعث شد بتوانم خودم را جمع و جور کنم و زمان دیگری را از دست ندهم.
مطابق برنامهی راهبردی حرکت میکردی؟
برخی مشاورین میگفتند که اگر میخواهی دوباره برای کنکور بخوانی باید قبلا درسها را جمع کنی. اما وقتی من بر اساس برنامهی راهبردی آرام درسها را جمع میکردم و میخواندم نتیجهی بهتری میگرفتم . حتی طبق برنامه، من در یک خرداد 1401 خواندن درسهای جدید را قطع کردم و برنامهی سه روز یک بار را آغاز کردم. اگر از برنامه جدا شوید دچار سردرگمی خواهید شد.
غیر از کارنامهی اصلی از کارنامهی دیگری هم استفاده میکردید؟
از کارنامهی هدفگذاری هم استفاده میکردم. چون می خواستم پیوستگی خودم را حفظ کنم سعی میکردم همان اعداد را حفظ و یا حداکثر 5 یا 10درصد افزایش درصد داشته باشم.
دفتر برنامهریزی داشتی؟
من برگههای دفتر برنامهریزی را کپی کرده و روی دیوار اتاقم نصب کردم بودم. دلیل آن هم این بود که برنامهی مطالعاتی روزانهام همیشه جلوی چشمم باشد. تکمیل کردن این برگه ها باعث پیوستگس ساعت مطالعهام میشد، باعث میشد که بدانم در چه زمانهایی فرصت جبران دارم و در نهایت باعث ایجاد نظم در کارهایم شد.
در سایت در کدام بخشها فعال بودی؟
از سال 98 به سایت کانون آمدم و بیشتر در صفحهی کنکوری های تجربی بودم. که اگر یادتان باشد کنکوریهای 99 بعد از کنکور در صفحهی سپیدان کامنمت میگذاشتند که الان چند نفر از این بچهها دوستان صمیمی من هستند. بعد از آن بیشتر در صفحهی شما و صفحهی مقطع فعال بودم. در سایت غیر از دریافت کارنامه از مصاحبه های قهرمانان پیوستگی هم استفاده میکردم. در دورانی که حالم خوب نبود همین بچههای سایت بودند که به من انگیزه میدادند . به نظرم دادن گزارش منظم باعث نظم در درسخواندنم شد.
در روز اعلام نتایج چه بر شما گذشت؟
از صبح منتظر اعلام نتایج بودیم. من از یک هفته قبل اعلام نتایج برای اینکه در زمان اعلام نتایج در کنار خانواده نباشم به گچساران رفته بودم. خودم انتظار داشتم که رتبه ام بالای هزار شود و نمی خواستم در زمان دیدن نتیجه ناراحتی من با خوشحالی خانواده تضاد ایجاد کند. در خانه خالهام بودم که ساعت 1.07 دقیقه بامداد متوجه آمدن نتایج شدم. من هر چه تقلا کردم نتوانستم نتیجهی خودم را ببینم و برای همین خوابیدم!. ساعت 5.30 متوجه شدم مادرم در واتس آپ کارنامهی من را ارسال کرده است. ابتدا با دیدن زیرگروه 1 خیال کردم 12هزار شده ام. خواب از سرم پرید و به هم ریختم. بعد از 5 دقیقه که به خودم آمدم با دقت نگاه کردم و متوجه شدم که رتبهی زیرگروه یکم 1206 شده است...
گفت و گوی حمیدآقالوئی با قهرمان پیشرفت محمدهادی خیِرپور
گفت و گوی حمیدآقالوئی با قهرمان پیشرفت فاطمه عبدالهپور
