از رتبهی 66000 تا پزشکی دانشگاه زنجان
نوید صفوی در یک نگاه:
نام شهر، استان: فردیس؛ استان البرز
رشته و منطقه کنکور: تجربی، منطقهی 2
رتبه سال 1399: 66000
رتبه سال 1400 : 6100
رتبه سال 1401: 2040
سال های حضور در کانون: 3 سال
رشتهی قبولی: پزشکی زنجان
تحصیلات و شغل مادر: فرهنگی
تحصیلات و شغل پدر: دیپلم، نظامی
درصدهای کنکور 1401:
ادبیات: 68 دینی: 85 عربی: 60 زبان: 49
ریاضی: 53 زیست:54 فیزیک: 50 شیمی: 50
به نظر شما چه عواملی باعث شدند که در سال دوازدهم چنین نتیجهی دور از انتظاری کسب کنید؟
من در سال دوازدهم هدف داشتم و اولین و تنها راهی که برای موفقیت بهنظرم میرسید قبول شدن در 3 رشتهی تاپ تجربی بالاخص پزشکی بود. تلاش داشتم ولی چون این تلاش بدون برنامه و جهتگیری بود به نتیجهی خاصی ختم نمیشد.سال اول درگیر آزمون و خطاهای اشتباه شدم. مثلا منابعی گرفتم که به من کمکی نکرد. سال اول در خانه درس میخواندم که به نظرم فضای مناسبی برای من برای مطالعه ایجاد نمیکرد.. شاید چشمی 5 تا 6 ساعت مطالعه داشتم ولی به صورت واقعی شاید ساعت مطالعه من در روز به 3 ساعت هم نمیرسید. زمانهای زیادی را هم با دوستانم وهم در فضای مجازی می گذاشتم. در سال اول جز یکی دو غیبت در تمام آزمونها شرکت کردم و حدود ترازهای من در سال اول، 99 ، بین 5000 تا 5500 در نوسان بود
ایرادات عدم موفقیت را در سال اول شناختید. چرا سال دوم دوباره به هدف مد نظرتان نرسیدید؟
وقتی برای سال دوم مصمم شدم که بمانم، مطابق برنامهی آزمونها پیش آمدم که گاهی اوقات ترازم تا 6000 هم میرسید. یکی از دلایل افزایش ترازم در سال دوم این بود که محل مطالعه را از خانه به کتابخانه انتقال دادم. منابع درستی انتخاب کردم و در فیزیک که ضعیف بودم به کلاس رفتم. اما بعد از عید دچار افت جسمی و روحی شدم. از طرفی من دوست صمیمی داشتم که به من انگیزه میداد که در سال اول کنکور همراهم بود ولی من در سال دوم خلا نبود این دوست را از لحاظ انگیزه حس میکردم. بعد از عید مادرم بیمار شدند و همین بیماری باعث شد که ذهنم درگیر این مسئله شود. این مورد گاهی چنان در روحیهی من تاثیر میگذاشت که برخی اوقات مسیر کتابخانه را اشتباه میرفتم. یا در دوران طلایی در هنگام مطالعه کتاب چیزی متوجه نمیشدم. یا در هنگلام آزمون از شدت استیصال بعد دفترچهی عمومی آزمون را کنار میگذاشتم. بعد از عید کلا به این دلایل من فقط در 2 آزمون شرکت کردم
الان حال مادر نسبت به قبل بهتر شده است؟
بله. خدا را شکر نسبت به سال قبل حال بهتری دارند.
حالا از سال سوم، 1401، که در انتهای آن به کسب چنین موفقیتی رسیدید بگویید
بعد از اعلام نتایج در سال دوم قصد ماندن برای کنکور سوم را نداشتم. دیدم نسبت به کنکور و شرکت در آن منفی شده بود. انتخاب رشته کردم و تمام پزشکی ها و حتی فیزیوتراپی ها را هم زدم. نیمه شب که نتایج آمد با دیدن کلمه مردود احساس کردم که به ته خط تحصیل رسیدهام. جالب این که نه آزاد و نه پیام نور را هم انتخاب نکرده بودم. این حال بد تا آبان ادامه داشت و من برای سال سوم از آبان دوباره شروع به مطالعه کردم. البته هنوز بیماری مادرم همراهش بود و این مسئله من را اذیت میکرد. دوباره برای مطالعه کتابخانه را انتخاب کردم. از 7 صبح تا ساعت 8 شب در کتابخانه بودم و دوباره از 8 تا 12 در اتاقم به مطالعه ادامه میدادم. این روال ادامه داشت تا به بهمن 1401 رسیدم.
در بهمن 1400 اتفاقی برای شما رخ داد؟
شاید بگویم بهمن 1400 بدترین ماه تحصیلی من بود. در بهمن این فکر به ذهنم خطور که من مشمول هستم و باید به خدمت بروم و باید چگونه با این موضوع کنار بیایم. من قبل از شروع مطالعه مجدد در آبان، مهرماه به هر واحد دانشگاهی پیام نورکه رجوع کردم امکان ثبت نام بدون کنکور را پیدا نکردم و گفتند که دوباره بهمن برای ثبتنام مراجعه کنم. در بهمن ماه برای ثبت نام که مراجعه کردم تا آخرین مرحله به خوبی جلو رفت تا به بخش آخر ثبتنام که کد نظام وظیفه می خواست رسید و من این کد را نداشتم. به نظام وظیفه برای دریافت این کد مراجعه کردم که به من گفتند شما مشمول هستید و باید به خدمت سربازی بروید. حال من در آن زمان قابل وصف نبود و با استیصال کامل خارج شدم. بناچار کارهای اعزام به سربازی را شروع کردم...برایم سخت بود که از کنکور دست بکشم ولی چارهای نبود... دقت کردید گاهی که انتظار ندارید اتفاقی به شکل یک معجزه برای شما رخ میدهد؟
این اتفاق یا به قولی معجزه چه بود؟
من به دنبال پست کردن دفترچهی نظام وظیفه بودم که از طریقی از آشنایان دور شنیدم که برای اولین بار مصوبهای آمده که افرادی که مثل من مشمول هستند میتوانند در ورودی بهمن پیام نور ثبت نام کنند. شاید کلا در هر واحد پیام نور 4 نفر مثل من این شرایط را داشتند...با شنیدن این موضوع بال درآوردم. این شرایط سربازی و تا ثبت نام در دانشگاه یک ماه طول کشید. یک ماهی که نتوانستم درسی بخوانم.
بعد دوباره شروع به مطالعه برای کنکور 1401 کردید؟
بله. اما شروع مجدد بسیار برایم سخت بود. ولی بعد طوری درس می خواندم که مثلا مسئول کتابخانه به زور من را از کتابخانه بیرون میکرد. این مسیر را تا اتمام آزمونهای جامع که بی اغراق آزمونهای فوق العاده ای بودند ادامه دادم. میانگین ترازم در انتهای سال به 6300 رسیده بود و البته در برخی آزمونها ترازم به 6500 هم رسید. در دوران جمعبندی بی اغراق حدود 50 آزمون شبیهسازی داده بودم.
پدر و مادرتان برای دو سال دیگر پشت کنکور ماندن شما مشکلی نداشتند؟
در دو سال اول مادرم تلاشهای من را میدید و به همین علت با ماندن من مشکلی نداشت. اما برای سال سوم خانواده، فامیل و دوست و...همه مخالف ماندن من بودند. ولی به نظرم من هنوز حق خودم را از کنکور نگرفته بودم. پیش خودم میگفتم که من این همه زحمت کشیدم؛ چرا پس نتیجه نمیگیرم؟. وقتی شروع به مطالعه در سال سوم کردم و خانواده تلاشهایم را دیدند دیگر مخالفتی با ماندن من برای سال سوم نکردند.
در سال سومی که کنکور دادید در چه درسی تغییر درصد رادیکال ایجاد کردید؟
ادبیات: از 17 درصد 1400 به 67 درصد در سال 1401
من در سال دوم برای ادبیات منبع درستی را انتخاب نکرده بودم. روش مطالعه من در سال 1400 این بود که مثلا ادبیات را شنبه بعد آزمون می خواندم ولی تا چهارشنبه هفته قبل از آزمون دیگر به سراغ آن نمی رفتم. فاصله خواندن و مرور برای درسی مثل ادبیات باید کوتاه باشد و دائم این روال را ادامه بدهیم. ایراد دیگرم در سال 1400 این بود که اصلا برای ادبیات آزمونی کار نکردم. برای سال 1401 منبع درستی استفاده کردم و از کتاب آقای سبطی استفاده کردم. مخصوصا که بخش قرابت آن عالی بود. من برای ادبیات یک برنامهی ثابت، دو نیم ساعت، یکی اول صبح و دیگری آخر شب، برای هر روز قرار داده بودم. دو ماه طول کشید که نتیجهی این برنامهی ثابت نتیجه بدهد و درصدهای من به 50 درصد برسد. من فهمیدم ادبیات درسی حفظ کردنی نیست بلکه مفهومی میباشد. این روال را من از بهمن شروع کرده بودم.
فکر میکنی کدام درس در اختصاصیها نقطه قوت تو بود؟
درس زیست. زیست کنکور1401 سخت بود ولی با همهی این احوال من توانستم به درصد 54 در کنکور برسم. به نظرم مهمترین و اصلیترین منبع برای مطالعه زیست، کتاب درسی میباشد. همین امسال که زیست سخت بود من تازه متوجه شدم که اکثر سوالات از کتاب و متن کتاب درسی بوده است. من ابتدا کتاب درسی را مفهومی میخواندم و بعد از آن به سراغ درسنامهی منبعی که داشتم میرفتم. نکاتی را که در درسنامه جالب میدانستم وارد کتاب درسی میکردم. بعد از آن به سراغ تست میرفتم. ابتدا از آن بخشی که مطالعه کرده بودم 5 تست آموزشی میزدم و تمام گزینههای آن تستها، چه گزینهی درست چه گزینهی غلط را، بررسی میکردم. روز بعد حدود 40 تا 50 تست، دوباره آموزشی، از آن بخش کار میکردم. البته این 40 تا 50 تست زیست را با سرعت بیشتری پاسخ میدادم. و دوباره بعد زدن این تستها آنها را تحلیل میکردم و در نهایت به سراغ پاسخنامه میرفتم. لازم به ذکر است که در هنگام پاسخگویی به این 40 تا 50 تست، تستهایی را که بلد بودم و خوب بودند هایلایت زرد و تستهایی که غلط بودند را زرد میکردم. شاید تا کنکور هم 5 بار این تستهای هایلایت شده را کار کردم. کتاب درسی و کتاب کمک آموزشی هر دو در هنگام مطالعه در کنارم بودند. شاید بتوانم بگویم در کل این سال ها بیشتر از 20 بار هر بخش را دوره کرده بودم. در هفتهی دوم هم زمانی را برای زدن تست زماندار و آزمونی کار کردن آن بخش زیست اختصاص میدادم. در ابتدا شاید نمی توانستم در زمان مقرر در آزمونی کار کردن سوالات را به اتمام برسانم ولی با پیوستگی در این کار توانستم مدیریت زمان خوبی پیدا کنم.
در کدام درس اختصاصی تغییر درصد رادیکال داشتی؟
فیزیک از 20درصد در کنکور 1400 به 50درصد در کنکور 1401
در درس فیزیک از پایه مشکل داشتم و این درس برایم نامفهوم بود. برای فیزیک فقط فرمولها را حفظ میکردم و هیچ وقت نمیتوانستم ارتباط بین فرمولها و پارامترها را کشف کنم. برای رفع این ایراد در کلاس ثبت نام کردم که از ابتدا فیزیک را به صورت فهومی یاد گرفتم. موضوع فقط کلاس رفتن نبود بلکه باید حتما بعد هر کلاس خودتان هم بروی آن بخش کار کنید. آموزش را در کلاس یاد میگرفتیم ولی اصل کار یعنی تمرین و تکرار بر عهده خودمان بود. با شرکت در این کلاس درصدهایم افزایش یافت. برخلاف نظر دیگران من در سال آخر خود کتاب و تمارین و سوالهای کتاب درسی را هم کار میکردم. به نظرم سوالات داخل کتاب درسی فیزیک کامل و جالب هستند
سال سوم خسته نشدی؟
چرا خسته میشدم. مخصوصا در پایان دو هفته تلاش برای آزمون انرژی من به تحلیل میرفت. اما من هدفی داشتم و واقعیت چارهای هم جز ادامه دادن نداشتم .در کتابخانه دانشآموزان دیگر از انرژی من تعجب میکردند واقعیت این بود من نسبت به دوازدهمی ها که اولین کنکور را داشتند بیشتر انگیزه و انرژی داشتم. صحبت با دیگران به من انرژی میدهد. در کتابخانه دانشآموز پایه هفتمی بود که به ایشان راهنمایی می دادم و این کمک کردن ها در کل حال من را برای ادامهی مسیر بیشتر میکرد. من در تمام این خستگی ها و تلاشها ارتباطم را با خدای خودم قطع نکردم و همین ارتباط چه به صورت خواندن نماز یا گفتوگوی دلی با معبودم خیلی از مشکلاتم را رفع میکرد.
چگونه با کانون آشنا شدید؟
من از ابتدایی اسم کانون را شنیده بودم. همیشه میدیدم که رتبههای برتر همه در آزمونهای کانون شرکت میکنند. با چند نفر مشورت کردم که متفقالقول بیان کردند که برنامهی راهبردی کانون بسیار کمک کننده میباشد.
روال شرکت تو در آزمونها در طی این 3 سال چگونه بود؟
من در 3 سالی که عضو کانون بودم در آزمونها شرکت می کردم. البته در دو سال اول در یکی دو آزمون غیبت داشتم. در سال آخر در هیچ آزمونی غیبت نداشتم و حتی در آزمونهای هدفگذاری و مشابه هم شرکت میکردم. من در دوران جمعبندی آزمونهای جمعبندی کانون از سال 97 تا 1400 را هم استفاده کردم.
از کدام یک از کارنامههای کانون استفاده میکردید؟
از کارنامهی اصلی و کارنامهی اشتباهات استفاده میکردم. کارنامههای اشتباهات را به صورت پی دی اف در اختیار ما قرار میگرفت که خیلی خوب بود. من این پی دی اف ها را ذخیره کرده بودم و اشتباهاتم را دوباره کار میکردم.
چگونه برنامهریزی می کردید؟
من در 3 سال طبق برنامهی راهبردی حرکت میکردم. اما در سال سوم برنامهی راهبردی را شخصی سازی کرده بودم و روزانه برنامهریزی می کردم. من برای هر روز در دفتری ساعت مطالعه هر درس، تعداد تستی که باید کار کنم، چند صفحه باید بخوانم و...یادداشت میکردم. به نظرم نوشتن تعداد تست بسیار مهم است. برای سال آخر چون زمان زیادی را از دست داده بودم در برنامه تغییری ایجاد کردم. یعنی برنامهی دو آزمون را، غیر از آزمونهای جمعبندی، برای دو هفته میچیدم.
به این حجم میرسیدید؟
اختصاصی ها را حتما میرساندم اما در عمومی ها نمی توانستم تمام حجم را کار کنم. در آزمون بعد دوباره همین رویه را ادامه می دادم ولی در کنارش تستهای نشانداری که برای آزمون قبل بودند را حتما دوره کار میکردم.
برای تحلیل آزمون چه رویهای داشتید؟
سال اول و دوم تحلیل درستی انجام نمی دادم و هر وقت هم آزمون را خراب میکردم اصلا تحلیل انجام نمیدادم. ولی در سال سوم این کار را جدی گرفتم و تا شنبه این تحلیل ادامه پیدا میکرد.
روز درسی خودتان را چگونه میگذراندید؟
چون در کتابخانه درس میخواندم ساعت مطالعهی منظمی داشتم. از 8 صبح تا 12 را یکسره درس می خواندم. ساعت 12 تا 13 را به صرف ناهار و صحبت با سایر بچههای کتابخانه اختصاص میدادم و از 13 تا 15 درس می خواندم و از ساعت 15 تا 15.30 یک استراحت کوتاه با چرت انجام می دادم. توصیه میکنم این استراحت کوتاه را دانشآموزان داشته باشند. برای من به این صورت بود که بعد این چرت انگار دوباره صبح شده و از خواب بیدار شدهام و انرژی دارم. دوباره از 15.30 تا 20 هم به درسخواندنم ادامه میدادم. تا برسم به منزل و شام بخورم، دوباره تا ساعت 12 به مطالعه ادامه میدادم.
اولین تراز و آخرین تراز امسال شما، 1401، چند بود؟
اولین آزمونم را با تراز 5000 شروع کردم و در نهایت به تراز 6500 رسیدم.
مهمترین ویژگی شخصیتی شما چیست؟
مهمترین آنها پشتکاربود. من آدم صبور و متعهد به کاری که می کنم، هستم
به دلیل کدام ویژگی از منابع کانون استفاده میکردید؟
من از زیست ترکیبی کانون استفاده میکردم. این کتاب نکات 3 سال را با هم ترکیب کرده بود که من از این کتاب نکات جدید و جالبی استخراج کردم. کتاب دیگری که استفاده کردم فیزیک آبی کانون بود که سوالات خوبی برای تمرین و تکرار داشت
بخش مورد علاقهی شما در سایت کانون چه بود؟
بخش مورد علاقهی من در سایت، بخش مصاحبه با قهرمانان پیشرفت بود. من تمام این مصاحبهها را می خواندم و همین طور در مجله از تمام صفحات آن استفاده میکردم.
از روشهای مدیریت زمان یا استراتژی بازگشت استفاده میکردی؟
من وقتی در اولین آزمون کانون شرکت کردم، با وجود جدیت، اصلا نمی دانستم چه کار باید انجام دهم! از کدام درس شروع کنم، زمان آزمون چقدر است...و چرا سوالات اینقدر سخت است. بعد از یک سال من مدیریت زمان را یاد گرفتم. من مدیریت زمان یا حتی ترتیب پاسخگویی را شخصی سازی کردم. به طور مثال کشف کردم که این ترتیب برای من منطقیتر می باشد: مثلا با دینی شروع میکردم، بعد عربی، بعد ادبیات و در نهایت به زبان پاسخ می دادم. در 15 دقیقه زمان باقی مانده تصمیم میگرفتم که بهتر است اول به سراغ کدام درس بروم. در کنکور هم از این روشها استفاده کردم ولی در کنکور به دلیل استرس باید و شاید نتوانستم آن جوری که دلم می خواهد مدیریت زمان را اجرا کنم.
خاطره جالبی از روز کنکور در این 3 سال دارید؟
در کنکور دوم، سال 1400، صبح تاکسی اینترنتی گرفتم که من را جای اشتباهی برد. بعد از پیاده شدن دوان دوان به دنبال حوزه میگشتم. 10 دقیقه دیر به حوزه رسیدم. در حوزه تازه متوجه شدم که علاوه بر اینکه صندلی من چپ دست نیست بلکه صندلی هم خراب است. سر آزمون هم متوجه شدم که ساعت مچیام کار نمیکند... خوشبختانه در سال سوم در روز کنکوراتفاق خاصی برای من نیفتاد.
روز اعلام نتایج برای تو چگونه گذشت؟
از 8 صبح سایت سنجش را رفرش میکردم. تا ساعت 12 در سایت بودم و خبری نشد. بعد از آن لحظه گوشی را خاموش کردم و بیرون رفتم. ایام محرم بود برای همین شب به هیئت رفتم و ساعت 1.5 نیمه شب از هیئت که خارج شدم متوجه شدم که نتایج اعلام شده است. سریع به سایت مراجعه کردم و اطلاعات را وارد کردم و بعد لحظه ای پیغام این که اطلاعات شما یافت نمیشود را دیدم. خیلی ترسیدم؛ با خودم گفتم نکند به خاطر وضعیت نظام وظیفهام دچار مشکل شدم. همان موقع به دوستم زنگ زدم و مجبورش کردم که وارد سایت شود و کارنامهی من را ببیند...خداراشکر ولی احساس میکردم رتبهام بهتر باشد.
آقای صفوی به نظر شما نمیشود در همان سال اول در کنکور موفق شد؟
در همان سال اول هم میشود موفق شد. من اگر در جو رقابتی قرار میگرفتم و راه درست را میشناختم حتما سال اول قبول میشدم. من برای سال اول قوانین موافقیت را نمیشناختم. مثلا اینکه یک برنامه داشته باشیم، بدانیم باید برای کنکور چه کاری انجام بدهیم...
چه توصیهای برای دانشآموزان داری؟
به هر چیزی غیر درس توجه نکنید. حاشیه ها برای شما مشکل ایجاد خواهند کرد. حاشیه ممکن است از طرف محیط و گوشی و اخبار و...انتقال پیدا کند. به دانشآموزان میگویم دوست خوب نعمت است. من دوست خوبی داشتم که شبیه هم هستیم و هر روز سعی میکرد من را بالا بکشند. این دوست من سال دوازدهم فیزیو شیراز قبول شد و به خاطر دوری ارتباط ما کمتر شد. به رشتهای فکر کنید که به آن علاقهی قلبی داشته باشید. سعی کنید همیشه در فضای غنی قرار بگیرید که با هم رشد کنید.
توصیهای برای اولیا هم دارید؟
پدر و مادرها به شدت در موفقیت فرزندانشان تاثیر دارند. نقش حمایتی و پشتیبانی عاطفی اولیا در مسیر موفقیت غیر قابل انکار است. الان همهی پدرومادرها علاقهی شدیدی به بچهها دارند ولی برخی اوقات از سر دلسوزی ممکن است کاری کنند که دانشآموز از مسیر موفقیت دور شود. به قدر کافی روی دانشآموزان کنکوری فشار هست. با بچه ها حرف بزنید و اشتباهات بچهها را دوست داشته باشید.
و کلام آخر...
از خدا شاکرم که در این مسیر به من کمک کرد. از مادرم سپاسگذارم که با وجود بیماری در هر زمانی و حالی به من کمک می کردند واز خانم شیلا کیانی تشکر میکنم که مثل مادر، مهربانانه به من کمک کردند.
