ممنون از همهی بچهها...
محمد
یادمه دوران کنکور اصلا استرس نداشتم😶 فقط روز کنکور تو پخشِ کیک و آبمیوه ناهماهنگی بوجود اومد و بهمون نداده بودن ی دفعه یکم استرسی شدم وگرنه مورد خاصی نبود..🤔😂😂😎
زهرا موحدی زاده، دوازدهم انسانی - قم
از روزی که کنکور دادم هرشب دارم خواب اعلام نتایج میبینم 😐😂 یه شب خواب دیدم دارم به رئیس سازمان سنجش التماس میکنم بزاره برم فرهنگیان😂😂
کاربر
یه خاطره . پارسال وقتی نتایج اعلام شد اونقد استرس داشتم که چشمم پراز اب شده بود و اطلاعات رو اشتباه وارد میکردم تا اینکه صفحه باز شد.یا خدا😟 منم داد زدم گفتم اومد اومد.جرعت نداشتم برم پایین صفحه و رتبه رو ببینم.خانواده م بیشتر از خودم استرس داشتن و میگفتن چیشد چن شدی.از اون طرفم گوشی همه زنگ میخورد و جویای وضعیتم بودن .وای چه حال بدی بودگوشی مو دودستی چسبیدم که نکنه ازم بگیرن مثل دیونهها تو خونه میدویدم و میگفتم نگاش نمیکنم😆هر وقت یاد دویدنم میفتم کلی میخندم.یکی نبود بگه دختر خوب چرا میدویی😂
تو رو خدا حلالم کنید من نباید با تصور اون لحظه دویدن شما می خندیدم...آخه چرا؟
جیحون
هیچوقت هیچ کاری رو تو خونه درست انجام ندید وگرنه تا ابد اون کار به عهده شماست...
محمدهادی خیرپور، دوازدهم تجربی - تبریز
آخرین باری که مامان و بابام از دیدنم خوشحال شدن؛ برمیگرده به دورانی که عکس سونوگرافیمو دیدن 😢😂😂
کاربر
دیروز مادرمیگفت یکم از بچههای مردم یاد بگیر ببین چقدر به مادرشون کمک میکنن .غذا میپزن .خونه رو مرتب میکنن...... دیگه بلند شدم رفتم تو کوچه داد زدم گفتم این بچه مردم کیه بیاد اینجا کارش دارم دیدم چند نفر اومدن گفتن تو دیگه چرا تو که خودت از همه بچه مردمتری با اون میانگین ترازت مامان بابا هامون از صبح تا شب تو رو میزنن تو سر ما خدا 😂نگذره😅 ازت😅 دیگه هیچی نگفتم رفتم😁😁😁😁😁😁 نتیجه اخلاقی هر کدام از شما یک بچه مردم هستید 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
کاربر
دکتر...به بخش اورژانس🥺انشاءالله طنین این صدا نصیب هرکی که آرزوشه...🙃🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
دینگ دونگ...دینگ دونگ (این رو یادتون رفت اولش بگید...ان شاء الله)
محمدهادی خیرپور - دانشجوی رشتهی پرستاری دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
هرموقع توی بیمارستانمون دعوا میشه سربازی که برا انتظامات گذاشتن اونجا، غیبش میزنه! امروز بهش گفتم حاجی موقع دعوا میری قایم میشی عیب نداره فدا سرت،حداقل باتوم رو بده به ما😂😂
محسن رحیمی
مامانم اومده تو اتاق منو دیده میگه:عه خونه ای؟😐😐😐قشنگ یه ماه نیام خونه منو یادشون میره😐
هانیه نوبخت، دوازدهم تجربی - اردبیل
یکى دیگه از عجایب زبانِ فارسى: (طرف گناه داره)با (طرف گناهى نداره) از نظرِ بارِ معنایى یکى هستن !
دریم دریم...
این روزها، کنکوری ها، غیر از تخمین رتبه، در چه حال و هوایی هستند؟
کاربر
داریم به روزایی که الکی میایم مینویسیم نتایج اومده نزدیک میشیم...
کاربر
به نظرم کم کم باید نوبتی شبا کشیک بدیم ببینم کی نتایج میاد
زینب
هی جیگیلی جیگیلی جیگیلی اخماتو وا کن 😐
کاربر
بنظرتون ب سازمان سنجش زنگ بزنم رتبمو بم میگه😐جدی میگم. دیگه خسته شدم
کاربر
نتایجمو بدین برم،میخوام به قربونش برم(ایموجی چاقو)
کاربر
سلام ببخشید ماکارونی و برنج چقدر باید دم بکشه؟
کاربر
دیشب خواب میدیدم رتبم شده 1349 /: یعنی حتی تو خوابم نمیبینم سه رقمی شدم 😐
حسین ترابی میرزائی، دوازدهم تجربی - یزد
امروز چقدر درصداتون رفته بالا😂😂😂
کاربر
کاش یه دعوایی میشد حداقل سرگرم میشدیم تا روز اعلام نتایج 😕
کاربر
بچهها من قدم 172 و وزنم 70 کیلو ، بنظرتون میتونم پزشکی تهران یا بهشتی قبول بشم؟
کاربر
توانا بود کلبه احزان نابرده رنج برنا بود
سمانه نظیری
توپ منو اینورا ندیدین؟
آرمین
از الان متن مصاحبه گفتگو با رتبه برتر شدنم رو آماده کردم🤧😭
کاربر
دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد .شاید به خواب کنکوریها آقای آقالویی رفته باشد😞
محمدهادی خیرپور، دوازدهم تجربی - تبریز
چرا خورشید میتابه؟ چرا میچرخه زمین؟ 🧐
کاربر
بچهها برید بخوابید من شیفت میمونم نتایج اومد صداتون میکنم. تا 4 شیفت برای من 4 به بعد یکی شیفتو تحویل بگیره. تا موقع اعلام نتایج باید کشیک بدیم مثل اینکه...
حدیث هاشمی نژاد، دوازدهم تجربی - ماه شهر
خطاب به اعلام نتایج کنکور : از همه دور میشوم، نقطهی کور میشوم زنده به گور میشوم، باز مقابلم تویی !
کاربر
بچهها منطق شعر به توپ دارم قلقلیه چیه؟🤔اولش میگه یه توپ دارم قلقلیه ولی آخرش میگه من این توپو نداشتم 😐😂خوب آخه یعنی چی🤔😂
کاربر
نتایج کجایی... دقیقا کجایی....
از سری سموم این هفته!
کاربر
میدونید چرا قناریها شبها میخونند؟ چون فردا صبحش امتحان دارند!😂🤣
کاربر
اگه گفتی به باقی مونده بسته اینترنتی چی میگن😐🤔 میگن ته گیگ🙄😂
کانی پرویز، یازدهم تجربی - خوی - میانگین تراز 5749
روزی سواری در بیابان راهزنی را دید...ولی خدارو شکر راهزن او را ندید و به خیر گذشت😂😶 تا حکایتهای بعدی خدا نگهدار😂
یاسمین باباعلی
میدونی وقتی تلویزیونا باهم کار خصوصی دارن بهم چی میگن؟ میگن بدو بیا تی وی کارت دارم... ایح ایح ایح😂
رومینا زندیه، ششم دبستان - خرم آباد
دوستای عزیز که قبول نشدین. دنیا به اخر نرسیده. شما فوق العاده و ارزشمندین. چه با تیزهوشان چه بی تیزهوشان. بزارید با مثال بگم تیزهوشان مثل چرخای کمکی دوچرخن وقتی درشون بیارید هم میتونید با دوچرخه برید اما کمی سخت تره ولی هر شکست پایه موفقیت میشه باعث انگیزه میشه خود من وقتی ترازم کمی میومد پایین دفعه بعدی جوری میوردمش بالا که اصلا دفعه قبل یادم بره. همه تیزهوشن و همه فوق العادن هیچ فرقی هم بین هیچکدوم نیست. و اینو بدونید شما میتونید بدون تیزهوشان هم موفق بشید چون تیزهوشان تنها راهش نیست🙂😉🌹🌹🌷
و اما داستان مطلب شنگول و منگول و حبه انگور چه بود؟
می دانیم در دنیای امروزی شاید کم تر بتوانیم مطلب غیر درسی بخوانیم...ولی محبوب ترین مطالبی که خوانده می شوند مطالب کوتاه یا به اصطلاح 100 کلمه ای هستند. از بچه ها خواستم که داستان شنگول و منگول را حداکثر در یک کامنت شخصی سازی کنند. در ادامه نتایج زیر را می توانید ببینید:
کاربر
یکی بودیکی نبود/غیرازخدای مهربون هیچکی نبود/ خونهی بزرگی بودویلایی/ که متعلق بودبه خانم بزباشی/ توی این خونه پر از بچههای بازیگوش/ اما هر سهی اوناخیلی درسخون و باهوش/ اسم این بچههای باهوش چیه؟/ شنگول و منگول و حبه انگوره/هرسه تاشون میخوان رتبه بشن/ اونا میخوان سه تا بز معروف بشن/ تو کتابا دنبال تستای سخت/ دنبال نکتهها و نشونههان/ اونا باید خیلی چیزا رو بخونن/ تا بتونن که کنکورو بترکونن/ کسانی هستن همون دوروبرا/ که نمیخوان که اونا بشن قوی/ تلویزیون مجازیو دوستای ناباب(گرگ)/گیم نت و تنبلی و بیحالی...
من و هدفم ا فرشته ا
بعدِ کنکور حوصله سر رفته بود، مغزم از دست خودم تَب کرده بود😅خسته رفتم سوی باغ و جوی آب، بلکه باشد لحظه ای آسوده خواب😅چون نشستم دیدم شنگول؛ غصه دار، گفتمش این غم زِ کنکور باشد یا که ...؟😅گفتمش کنکور دادی و درس خوانده ای؟ پس بگو از چه چنین در مانده ای؟😅گرگ آمد حبه ی انگور بُرد،حبه ی انگورمان هم گول خورد😅
کاربر
یه شنگول و منگولی بودن که هر روز مامانشون میرفت بیرون که اینا در ارامش درس بخونن تا برای جنگ با کنکور گرگه آماده شن.اما این دوتا فکر میکردن کنکور خیلی گرگ قوی ایه و از پسش بر نمیان و دیگه دیر شده و به حرف هیچکسی گوش نکردن تا اینکه یه روز که تنها بودن کنکور گرگه اومد بر خلاف تصور اصلا هم گرگ قوی ای نبود ولی چون اونا هیچ تلاشی نکرده بودن از پسش بر نیومدن و خوردشون.4 ساعت توی شکم گرگه افسوس خوردن که چرا تلاش نکردم اما دیگه دیر شده بود. هعی غمگین شد چرا؟!😂
کانی پرویز، یازدهم تجربی - خوی - میانگین تراز 5749
سه خواهر سه قلو به نامهای شنگول و منگول و حبه انگورزندگی میکردند که کنکوری بودن،از بین این سه تا شنگول درسخونترینشون بود،منگول هم دسته کمی از او نداشت و درسشو خوب میخوند،اما حبه انگور بیخیالتر از همه عالم خوشگذرونی میکرد،بعده اومدن نتایج مشخص شد که شنگول پزشکی قبول شده و منگول هم تربیت معلم اما حبه انگورهیچی!مادرشان هم که دید حبه هیچی قبول نشده همه آنها را با هم به جشن بزرگی که قوچ خان به خاطره قبولی نوه اش گرفته بود نبرد(آش نخورده و دهن سوخته)و آقا گرگه هم که ازوضعیت خبرداشت هر سه روشب نوشجان
محمد رحمانی، دوازدهم تجربی - زنجان - میانگین تراز 5708
روزی روزگاری شنگول و منگول نزد عبید زاکانی رفتند وقتی وی را دیدند گفتند ای عبید حکایتی بگو تا بخندیم عبید اندکی تامل کرد و گفت :من حالا چیزی ندارم باشه برای بعدا 😅
یک چالش سخت برای شما: می توانید این داستان را در یک کامنت شخصی سازی کنید؟
حمیدآقالوئی/داستانهای کهن/ شنگول و منگول و حبهی انگور
