نام و نام خانوادگی: تارا نیکبخت
مقطع تحصیلی:پایه ششم ابتدایی
میانگین تراز کسب شده:۶۰۰۰ تا ۶۵۰۰
سالهای عضویت در کانون: ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴
تاریخ انجام مصاحبه:سال تحصیلی ۱۴۰۴
مادر: دارای مدرک کارشناسی نرمافزار کامپیوتر
پدر:دارای مدرک دکتری نرمافزار کامپیوتر - شاغل در بانک پارسیان
مصاحبهگر:سرکار خانم فاطمه مهربان
سلام تارا جان. ممنون که وقت گذاشتید برای این مصاحبه. اول از همه بفرمایید که چند سال و دقیقاً چه سالهایی عضو کانون قلم چی بودید؟
سلام. خواهش میکنم. من الان دو ساله که عضو کانون هستم. از سال ۱۴۰۳ شروع کردم و الان هم که سال ۱۴۰۴ هستیم همچنان دارم در کانون آزمون میدم. راستش اول که اومدم کانون خیلی استرس داشتم چون نمیدونستم چی انتظارم رو میکشه، ولی بعد از چند تا آزمون یاد گرفتم که چطور باید با سیستم آزمونها کنار بیام. این دو سال واقعاً خیلی به من کمک کرد که با فضای رقابتی آشنا بشم و یاد بگیرم که چطور زمان آزمون رو مدیریت کنم. الان که فکر میکنم، حس میکنم خیلی پیشرفت کردم نسبت به اول که اومدم. توی آزمونهای اول واقعاً نمیدانستم دارم چیکار میکنم ولی الان دیگه راحتتر هستم.
در مورد برنامه مطالعاتیتان بگویید. برنامه مطالعهتان در طول سال چطور بود؟ آیا طبق بودجهبندی قلمچی را مطالعه میکردید یا خودتان یه برنامه دیگهای داشتید؟
بله، من کاملاً طبق بودجهبندی قلمچی مطالعه میکردم. اولش فکر میکردم شاید سخت باشه که همیشه طبق یه برنامه مشخص جلو برم، ولی بعد فهمیدم که وقتی برنامه داری واقعاً کارها راحتتر پیش میره. منم همون برنامهای که کانون میداد رو دنبال کردم. بیشتر از همه هم از کتابهای سه سطحی استفاده میکردم. این کتابها واقعاً خوب بودن چون از ساده شروع میشدن و آروم آروم سختتر میشدن. یعنی آدم حس نمیکنه که یه دفعه داره غرق میشه توی سؤالات سخت. من معمولاً هر روز یه بخش رو میخوندم و بعدش تستهاش رو حل میکردم. اگه جایی رو نمیفهمیدم یا اشتباه حل میکردم، دوباره میرفتم اون قسمت رو مرور میکردم. خلاصه کتابهای سه سطحی بهترین کمک رو بهم کردن.
خیلی عالی. میدونید که کانون روی این موضوع خیلی تأکید داره که دانشآموزها یاد بگیرن سؤالات ساده رو توی آزمون تشخیص بدن و حتماً جواب بدن. شما میتونستید این کار رو بکنید؟ یعنی میتونستید سؤالات ساده رو پیدا کنید؟
بله، من الان خیلی راحت میتونم سؤالات ساده رو تشخیص بدم. اول کار البته اینطوری نبود! آزمونهای اول که میرفتم، همه سؤالات برام یه جوری سخت به نظر میرسیدن و نمیدونستم از کجا شروع کنم. ولی بعد از چند تا آزمون، کم کم فهمیدم که چیجوری باید نگاه کنم به سؤالات. مثلاً الان وقتی دفترچه رو باز میکنم، اول یه نگاه سریع به همه سؤالات میندازم و سؤالاتی که کوتاهتر هستن یا عدداشون سادهس رو علامت میزنم توی ذهنم. بعد از همونها شروع میکنم. این کار باعث شده که استرسم خیلی کمتر بشه چون میدونم دارم از سؤالات راحت شروع میکنم و امتیازای مطمئن رو میگیرم. بعدش هم که سراغ سؤالات سختتر میرم، دیگه اون استرس اولیه رو ندارم.
به طور میانگین در هر آزمون چند تا سؤال اشتباه جواب میدادید؟ و اینکه آیا کاری کردید که تعداد اشتباهاتتون کمتر بشه؟
اوایل که آزمون میدادم، واقعاً خیلی اشتباه میکردم. حدود ۴۰ تا ۵۰ تا سؤال رو اشتباه جواب میدادم که خودم هم میدونستم زیاده. ولی نمیدونستم چیکار کنم. بعد از هر آزمون که برگه تصحیح رو میگرفتم، خیلی ناراحت میشدم که چرا اینقدر غلط زیاده. پدر و مادرم بهم گفتن که باید بشینم و ببینم چرا اشتباه میکنم. منم شروع کردم به اینکه بعد از هر آزمون، همه سؤالات غلطم رو یکی یکی بررسی کنم و ببینم مشکل از کجا بوده. بعضی وقتا میدیدم که اصلاً مفهومش رو بلد نبودم، بعضی وقتا هم میدیدم که از عجله اشتباه کردم یا سؤال رو درست نخوندم. برای هر کدوم یه کار میکردم. اونایی که بلد نبودم رو میرفتم دوباره مطالعه میکردم و تست بیشتری حل میکردم. برای بیدقتیها هم سعی کردم آرومتر سؤال بخونم. الان که میبینم، تعداد اشتباهام به حدود ۲۵ تا ۳۰ تا رسیده که واقعاً خوشحالم ازش.
اگر بخواهید خودتان را یک دانشآموز کانونی بدونید، از کدوم منابع کانون بیشتر استفاده کردید و بیشترین تأثیر رو روی پیشرفتتون داشت؟
من بیشتر از دو نوع کتاب استفاده میکردم: کتابهای تست هوش و کتابهای سه سطحی. کتابهای تست هوش واقعاً خیلی به من کمک کردن که ذهنم رو برای حل مسائل آماده کنم. اونجا سؤالاتی بود که باید فکر میکردی و الگو پیدا میکردی و این کارا. اول خیلی سخت بود ولی بعد از مدتی حس کردم که سرعتم بالا رفته و میتونم سریعتر فکر کنم. کتابهای سه سطحی هم که گفتم، اونا اصلاً پایه اصلی برنامه من بودن. هر روز یه مقدار ازشون رو کار میکردم. خوبیشون این بود که از سطح یک شروع میشد که خیلی ساده بود، بعد میرفت سطح دو که یه خورده سختتر بود، و آخرش هم سطح سه که واقعاً چالشی بود. این باعث میشد که من احساس نکنم دارم از پس کار برنمیام و آروم آروم پیشرفت کنم.
کانون دانشآموزها رو به دو دسته تقسیم میکنه: قهرمان پیشرفت و قهرمان پیوستگی. شما خودتون رو در کدوم دسته میبینید؟
راستش من فکر میکنم هر دوش هستم! یعنی هم قهرمان پیشرفتم هم قهرمان پیوستگی. از یه طرف، خودم میبینم که دارم مدام پیشرفت میکنم. مثلاً اشتباهاتم که کمتر شده، تعداد سؤالاتی که میتونم حل کنم بیشتر شده، ترازم هم داره بالاتر میره. اینا همش نشون میده که دارم پیشرفت میکنم، درسته؟ ولی از طرف دیگه، من دو ساله که هر ماه میرم آزمون میدم و هیچ وقت ول نکردم. حتی وقتایی که خسته بودم یا نتیجه آزمونم خوب نبود، بازم ادامه دادم و نا امید نشدم. فکر میکنم این هم مهمه، چون بعضی وقتا آدم حس میکنه دیگه نمیتونه ولی باید بمونه و ادامه بده. منم همین کار رو کردم و الان خوشحالم که این همه وقت ول نکردم.
وقتی آزمون تموم میشه و میخواین بررسیش کنید، بیشتر روی چه چیزی تمرکز میکنید؟ سؤالاتی که غلط جواب دادید یا سؤالاتی که اصلاً جواب ندادید؟
من بیشتر روی سؤالات غلط تمرکز میکنم. چون فکر میکنم اونها بیشتر بهم میگن که مشکلم کجاست. یعنی اگه یه سؤال رو جواب ندادم، شاید به خاطر اینه که وقت نکردم یا سخت به نظر اومد و رد شدم. ولی اگه یه سؤال رو اشتباه جواب دادم، یعنی یه جایی یه مشکلی هست که باید پیداش کنم. شاید مفهومش رو درست نفهمیدم، شاید با عجله اشتباه کردم، یا شاید محاسباتم اشتباه بوده. وقتی میشینم و همه سؤالات غلط رو نگاه میکنم، میفهمم که الگوی اشتباهاتم چیه. مثلاً یه مدت دیدم که توی هوش ریاضی خیلی اشتباه میکنم، فهمیدم که باید بیشتر روش کار کنم. یا یه مدت دیدم که از عجله اشتباه میکنم، گفتم باید آرومتر سؤال بخونم. خلاصه سؤالات غلط خیلی چیزا رو بهم یاد میدن.
سؤال هشتم: در مورد ساعت مطالعهتون بگید. روزی چند ساعت مطالعه میکنید؟ و اینکه روزهای تعطیل و روزهای عادی فرقی میکنه؟
بله، فرق میکنه. روزهای تعطیل که پنجشنبه و جمعهست، من معمولاً ۴ تا ۵ ساعت وقت میذارم برای درس خوندن. چون وقت بیشتری دارم و نمیخوام هدرش بدم. صبح یه مقدار درس میخونم، ظهر یه کم استراحت میکنم، بعد از ظهر هم دوباره سر درس میشینم. ولی روزهای عادی که مدرسه دارم و کلاس هم دارم، دیگه وقت کمتری دارم. اون روزا حدود ۳ تا ۴ ساعت میتونم درس بخونم. معمولاً بعد از اینکه از مدرسه و کلاس برمیگردم خونه، یه کم استراحت میکنم و بعدش تا شب درس میخونم. سعی میکنم حتماً هر روز حداقل سه ساعت بخونم چون فکر میکنم اگه منظم نباشم، جا میمونم.
در مورد دروس مختلف چطور؟ کدوم درس نقطه قوتشماست و کدوم درس نقطه ضعف؟ و اینکه کدوم درس رو بیشتر دوست دارید؟
من توی ریاضی خوبم و توی سرعت و دقت هم خیلی خوب عمل میکنم. یعنی اون سؤالاتی که باید سریع حساب کنی یا الگو پیدا کنی، من خیلی راحت حلشون میکنم. اینا نقطه قوت من هستن. ولی هوش ریاضی یه کم برام سخته. نمیدونم چرا، ولی توی هوش ریاضی بیشتر اشتباه میکنم. فکر میکنم مشکل من اینه که یه کم بیدقتم توی این درس. یعنی سؤال رو درست نمیخونم یا عجله میکنم و اشتباه حساب میکنم. دارم سعی میکنم بیشتر روش تمرین کنم و دقت بیشتری داشته باشم. امیدوارم تا آزمونهای بعدی بتونم بهترش کنم. ولی به طور کلی ریاضی رو بیشتر دوست دارم چون احساس میکنم بهتر بلدم.
اگه بخواید یه نکته مهم یا یه توصیه به دوستاتون که میخوان توی کانون موفق بشن بگید، چی میگید؟ چی بیشتر به شما کمک کرد که پیشرفت کنید؟
من فکر میکنم دو چیز خیلی بهم کمک کرد. یکی کمک و حمایت پدر و مادرم. اونا همیشه کنارم بودن و بهم انگیزه میدادن. وقتی نتیجه آزمونم خوب نبود، ناراحت نمیشدن و بهم میگفتن که دفعه بعد بهتر میشه. این خیلی بهم کمک میکرد که نا امید نشم. چیز دوم هم اینکه من سعی کردم همیشه پیوسته تست حل کنم. یعنی هر روز یه مقدار از کتابهای تست رو کار میکردم و ول نمیکردم. فکر میکنم اگه کسی بخواد موفق بشه، باید منظم باشه و هر روز یه کم کار کنه. نباید یه روز خیلی بخونه و یه هفته اصلاً نخونه. باید ثابت و منظم باشه. و البته خیلی مهمه که خانوادهش پشتش باشن و کمکش کنن. من خوشحالم که پدر و مادرم اینقدر حمایتم کردن.
