سلام بچهها این اصغرِ
بچهها اصغر، اصغر بچههای سایت
البته اصغر مات و در هپروت سیر میکند و از ماتریکس خارج شده است
این عکس ساعت 9 صبح روز سهشنبه 22 آبان 1403 گرفته شده است. شاید شما دلیلش رو ندونید که چرا اینجوری بیکار و بی حوصله و سردر گم دراز کشیده و به سایت کانون زل زده ولی من میدونم، من 25 ساله این رو میدونم...
یک مورد رو هم در مورد اون متکا باید بهتون بگم؛ این از همون متکاهایی است که مادربزرگ ها هفتهشت تا ازشون دارند و بهش متکای نمی دونم متکای ژاپنی، سوسیسی،...میگن که اینقدر سفتِ که وقتی شب سرت رو گذاشتی روی اون امکان نداره صبح گردنت رگ به رگ نشده باشه.

خب برای این که متوجه بشید چرا اصغر این جوری شده یه فلاش بک باید بزنیم به مهرماه، متبععارتد ولقنمثهمر دیدباذارتب (این صدای فلش بک بود، مثل فیلمها) و زمان اعلام نتایج نهایی...آهان عکس پایینی همون لحظه خاص هست

اون برگه قرمز رنگ نتیجه نهایی کنکور اصغرِ.( میدونم نتایج رو تو سایت سنجش میبینید ولی یاد دوران خودم افتادم که نتایج رو تو روزنامه چاپ میکردند و ممد آقا قصاب هم از نتایج با خبر میشد) همونطور که می بینید مادرِ اصغر خیلی ناراحته و پدرش هم یه جورایی داره نگاه می کنه که بگه یادته چهقدر بهت گفتم درس بخوان! (حالا نمی خواهد شما بچه ها یاد اون لحظات بیفتید، چیزی که گذشته، گذشته و باید به فکر آینده باشیم). البته اصغر به هدفش نرسیده ولی می تونه یک رشته دیگه هم دانشگاه بره اما پاشو تو یه کفش کرده که من یک سال دیگه هم برای رسیدن به هدفم می مونم...
روزها گذشت...
حالا اصغر چیکار کرد؟ اصغر نشست و دودوتا چهارتا کرد و به خودش قول داد که باید امسال قوی باشه. رفت تو فکر و خیالات...بابد قوی باشم، باید سریع باشم، باید تک رقمی بیارم، این کار و میکنم، اون کار را نمیکنم ... ( رونوشت برای بچه های صفحه مقطع)...عکس زیر خیالات اصغرِ
یک تذکر هم به آقایان بدهم لطفا وقتی باشگاه میروید پا هم تمرین کنید. چیه که یک سال میرید باشگاه آخرش شبیه قندون میشید!

اولین کاری که اصغر انجام داد این بود که کتاب هاش رو مرتب کنه. کتابهاش رو روی هم چید و یه نگاهی بهشون کرد. خداییش زیاد بودند و ...در اولین قدم اصغر دپرس شد! و اصلا یادش رفت برای چه پشت کنکور مانده است. اصلا یادش رفت که میدانست چه سختیهایی در پیش دارد، اصلا یادش رفت که این تصمیم، انتخاب خودش بود

فکر می کنید اصغر بعد این کار چه کارهایی کرد؟ شروع کرد به خواندن؟ اولویتهاش رو مشخص کرد؟ برنامهریزی کرد؟...خیر، کار هر روزه اصغر این شده بود که به جای شروع کردن، شروع کرد به سوالکردن از دیگران. مثلا نمونههای سوالاتش رو تو سایت کانون ببینید:
بچه ها با روزی 17 ساعت میتونم تک رقمی بشم؟
بچه ها با پایه ضعیف میشه؟
بچه ها هر درس 8 منبع خوبه؟
بچه ها از الان میشه؟
بچهها...

و روزها و روزها گذشت و اصغر کاری نمیکرد و دست روی دست می گذاشت. (عکس پایین اصغر دست روی دست گذاشته)
و دوستان این داستان هر سال تکرار و تکرار و تکرار شده و می شود...

یکی از دلایلی که نمیتوانیم برنامه را اجرا کنیم، یا به بودجه بندی برسیم، یا میگوییم حجم زیاد است، یا نمیدانیم از کجا و چگونه آغاز کنیم،...این است که ذهنی شفاف و طبقهبندی نداریم. یعنی چه؟ یعنی افکارهای مختلف؛ سال قبل چه بود و چه شد، حرف و حدیثهای دیگران،... و ذهنیتهایی از این دست، باعث میشوند که کاری را که از دستمان هم بر میآید، انجام ندهیم. میخواهم به صورت ساده بگویم که چگونه ذهنتان را طبقهبندی کنید و از کجا شروع کنید. این چند کامنت را بخوانید و بعد شخصیسازی کنید. برنامهریزی را هم بر اساس برنامه کانون در نظر میگیرم. مثالها ساده هستند:
فاصله دو آزمون 13 روز است؛ این 13 روز را به 3 قسمت تقسیم کنید؛ 10 روز اول، بعد 2 روز و بعد 1 روز (پنج شنبه قبل از آزمون). در 10 روز اول باید درس بخوانیم! دوست من اکثریت بچهها نمیتوانند حجم و بودجه بندی یک آزمون را تمام کنند و اشتباهی که میکنند این است که بدو بدو سعی میکنند با سنبلکردن و تندتند خواندن، فقط خودشان را راضی کنند که بله، من توانستم حجم را تمام کنم اما این مدل خواندن تبدیل به یادگیری ناقص خواهد شد. یعنی در آزمون سوالات آشناست اما غلط پاسخ میدهید
برای یادگیری و رسیدن به تسلط، 5 مرحله باید طی شود؛ ادراک (درس خواندن)، تثبیت (حل مسئله و تست آموزشی) تسلط (تست زمان دار)، ارزیابی (آزمون دادن) و جمع بندی (تحلیل آزمون). برای چه این موارد را گفتم؟ ما نمیتوانیم 5 مرحله را برای یک آزمون و همه حجم یک آزمون، تمام و کمال اجرا کنیم و یادگیری ما ناقص میشود، پس باید کار درست را انجام دهیم. یعنی چه؟ شما در آن 10 روز باید حجمی را برای خواندن انتخاب کنید که بتوانید این مراحل را برای آنها طی کنید. مثلا من میگویم 70درصد از حجم را انتخاب کنید.( منظور از 70درصد از حجم این نیست که از هر درسی 70درصد را انتخاب کنید؛ باید به نقاط و قوت خودتان توجه کنید، اولویت بندی ها توجه کنید، به ضرایب هر درس توجه کنید،...مثلا من به یک دانشآموز تجربی توصیه میکنم حتما تمام حجم زیست را بخواند و مثلا حجم کم تری از ریاضی را انتخاب کند). 30 درصد چه میشود؟
اگر این 70 درصد را خوب بخوانید طبیعی است که در ایستگاههای جبرانی میتوانید روی آن 30درصد مانده تمرکز کنید و ضمنا مگر برای قبولی در رشته هدف باید 100درصد بزنید؟ خب برگردیم به تقسیمات آن 13 روز . من گفتم 10 روز را برای خواندن در نظر بگیرید حالا ممکن است فردی تراز بالایی داشته باشد آن 10 روز را بکند 9 روز، یا فردی با تراز پایینتر آن 10 روز را بکند 11 روز؛ این یعنی شخصی سازی. در آن 10 روز شما کتاب درسی، جزوه، فیلم آموزشی، مسائل داخل کتاب درسی، تست آموزشی و شاید تعدادی تست زمان دار هم بزنید
خب بخش دوم از آن 13 روز ، 2 روز در نظر گرفته شده یعنی سه شنیه و چهارشنبه هفته دوم. در این 2 روز برای هر چیزی که در آن 10 روز خواندید، باید تست زمان دار کار کنید. توصیه میکنم تستها را مبحث محور بزنید که مدیریت زمان را هم یاد بگیرید. این 2 روز را برای مرور هر چه که در آن 10 روز خوانده اید، با تست زماندار وقت بگذارید و بعد زدن هر بسته تست، آنها را تحلیل و ارزیابی هم کنید. و 1 روز مانده (پنج شنبه قبل آزمون) را اختصاص به زدن آزمون مشابه سال قبل کنید و بعد از آن دوباره آزمون را تحلیل و ارزیابی کنید.
توجه کنید شما هزینه 25 آزمون را دادید اما ما در فاصله هر آزمون 2 آزمون دیگر(50 آزمون دیگر) را داریم؛ آزمون هدف گذاری و مشابه پارسال. در مورد آزمون هدفگذاری بگویم که داستان از این قرار است که شما در هفته اول وقتی با یک رویه درس میخوانید، با زدن آزمون هدفگذاری متوجه میشوید که درست درس خواندید یا نه که برای ادامه راه در هفته بعد، بتوانید روال خودتان را تثبیت یا تغییر بدهید. یکی از دلایل موفقیت بچهها زیاد آزموندادن است و توصیه میکنم این آزمونها را هم از دست ندهید. از رو به رو شدن با واقعیات 6 ماه قبل کنکور نترسید، شما هر چه زودتر نقاط قوت و ضعف خودتان را بشناسید، فرصت بیشتری برای تمرکز روی آنها خواهید داشت.
و فقط شروع کنید...و ادامه دهید
