بسم الله الرحمن الرحیم
درس هفتم – فلسفه دوازدهم – عقل در فلسفه 1 – مطابق با آزمون 21 بهمن 1400
تهیه شده توسط: آرمین عبدالحسینی ، رتبه 29 کنکور 1400 ، دانشجوی رشته حقوق دانشگاه تهران
عقل و فلسفه
فلسفه تداعی گر عقل و عقلانیت است و فیلسوفان مهم ترین مدافعان عقل هستند. بعضی از فلاسفه عقل را وجه تمایز انسان از حیوانات دانسته اند ؛ از جمله ارسطو که انسان را به حیوان ناطق تعریف کرده است و منظور وی از نطق همان قوه عقل و تعقل است. تاریخ فلسفه و تاریخ عقل پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند و تحولات عقل با تحولات فلسفه گره خورده است.
عقل به عنوان دستگاه تفکر و استدلال
عقل را این گونه تعریف کرده اند: ((توانمندی ای است که به کمک آن انسان می تواند استدلال کرده و از این طریق به دانش هایی دست بیابد.))
از نظر فلاسفه این توانایی در همه افراد و انسان ها وجود دارد اما در کودکان تنها به صورت بالقوه بوده و با تمرین و تربیت است که به فعلیت می رسد و به همین خاطر است که این توانایی در افراد متفاوت است.
عقل به عنوان موجودی برتر از ماده و متعالی
فلاسفه هر یک از موجوداتی را که از ماده و جسم فراتر هستند و در قید زمان و مکان نبوده و مجرد می باشند و در افعال خود نیازی به ابزار های مادی ندارند را (عقل) نامیده اند. آن ها عالمی را که عقول به آن تعلق دارند را عالم عقل می دانند. این موجودات را می توان از طریق استدلال اثبات کرد اما خود این موجودات به صورت شهودی به علم می رسند و از مفاهیم و استدلال بهره نمی برند. فلاسفه معتقدند که روح انسان با تذهیب نفس می تواند به درجه عقول برسد و از ماده و جسم مجرد باشد.
عقل در یونان باستان
* هراکلیتوس از حقیقتی به نام «لوگوس» سخن می گفت که هم به معنای وجود متعالی و مقدس است و هم به معنای نطق و قوه تفکر است. کلمه و سخن نزد او ظهور و پرتو عقل متعالی است. وی هم جهان و اشیا و هم کلمات و سخن را ظهور آن وجود برتر و حقیقت متعالی می داند.
فیلسوفی چینی به نام «لائوتسه» که همزمان با هراکلیتوس می زیسته ، نظری مشابه وی دارد ولی او به جای واژه لوگوس از واژه «تائو» بهره برده است.
* ارسطو به عقل به عنوان دستگاه تفکر و استدلال توجه بیشتری داشته است و عقل را با توجه به کارکرد آن به عقل عملی و عقل نظری تقسیم کرده است.
وی انواع استدلال را در بخش منطق آثار خود تدوین کرده است و استدلال عقلی محض را از استدلال تجربی جدا نموده است.
- عقل عملی : عقلی که اعمال اختیاری انسان را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.
- عقل نظری : عقلی که درباره هست و نیست ها بحث و بررسی انجام می دهد.
ارسطو به عقل بسیار بها می داد و در نزد او اهمیت والایی داشت به طوری که عقل را ویژگی ذاتی انسان دانسته است و در تعریف انسان از این واژه بهره برده و انسان را بر اساس آن تعریف کرده است.
عقل در اروپا
قرن های سوم تا نهم میلادی ، دوره اول حاکمیت کلیسا بود که بزرگان کلیسا در این دوره عقل را عامل تضعیف ایمان دانسته و برخی آن را امری شیطانی می پنداشتند. علت اصلی مخالفت رهبران کلیسا با عقل در این بود که امور اعتقادی مذهب مسیحیت را نمی توانستند با استدلال عقلی اثبات کنند.
قرن های یازدهم تا سیزدهم میلادی ، دوره دوم حاکمیت کلیسا بود که فیلسوفان مسیحی تحت تاثیر کتاب های ابن سینا و ابن رشد و سایر فلاسفه اسلامی ، به عقل و تبیین عقلانی مسائل دینی روی آوردند. از آن جا که توجه به عقل در این دوره با مبانی کلیسای کاتولیک هم خوانی نداشت ، عقل جای دین را گرفت و آن را به حاشیه راند.
عقل گرایی و تجربه گرایی
با وجود این که در عصر جدید ، عقل جایگاه مهمی پیدا کرد ولی باز هم در حدود کاربرد عقل اختلاف حاصل شد و فلاسفه اروپایی به دو دسته عقل گرا و تجربه گرا تقسیم شدند.
* فرانسیس بیکن ، موسس تجربه گرایی بود که تجربه را بهترین راه زندگی می پنداشت. او استدلال عقلی محض را به بتی تشبیه کرد که فلاسفه گذشته ساخته اند و باید این بت ها توسط فلاسفه جدید رها شوند. دیوید هیوم نیز مانند او اعتقاد داشت که تجربه تنها راه رسیدن به معرفت و دانش است.
* دکارت از ریاضی دانان برجسته ای بود که به همه توانایی های عقل توجه ویژه ای داشت و معتقد بود که عقل توانایی اثبات وجود خداوند ، نفس مجرد و اختیار در انسان را دارد. او عقل را تنها دستگاه تفکر و استدلال می دانست و نسبت به موجود متعالی و فراتر از ماده اعتقادی نداشت.
* کنت معتقد بود که عقل فلسفی و نقش عقل در تاسیس فلسفه امری کاملا ذهنی می باشد. او عقل را قوه استدلال مبتنی بر تجربه و حس می دانست که باید بر پایه تجربه باشد و تنها عقل تجربی را وسیله کشف واقعیات دانسته و فلسفه را به دلیل تجربی نبودن علم محسوب نمی کرد.
برای رزرو مشاوره و رفع اشکال درسی و شرکت در کلاس های کنکوری با مشاوران سایت برترها بر روی لینک زیر کلیک کنید یا با شماره تماس 0216463 داخلی1174(حیدریان) تماس بگیرید.
مطالب مرتبط:
