شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی -12 آذر

امروز حس درس خوندن ندارم😭😭اما از بس سایت خلوته میفهمی همه دارن درس میخونن حس خودش میاد😂

شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی -12 آذر

ممنون از همه بچه ها...



رها شایگان

می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی📕📒 خط کش و نقاله و پرگار شاعر میشود📐📏


کاربر
یعنی شما بری عطاری بگی جزوه فلان درسو ندارم هم یه گیاهی بهت میده میگه اینو دم کن بخور خودت جزوه در میاری😐


آذین نصرتی، نهم - بندرامام خمینی
امروز حس درس خوندن ندارم😭😭اما از بس سایت خلوته میفهمی همه دارن درس میخونن حس خودش میاد😂


کاربر
یه بار شده شب 3 خوابیدم پاشدم دیدم ساعت 6 هوا هم گرفته هست انقدر به خودم افتخار کردم😁بعدا فهمیدم 15 ساعت خوابیدم🥺


کاربر

آموزش مجازی فقط اونجا که میگی بچه‌ها تا ازتون نخواستم پیام نفرستین بعد 40 نفر مینویسن چشم چشم چشم چشم . . . بعد میگی بچه‌ها همین الان گفتم پیام نفرستین بعد 40 نفر مینویسن ببخشید خانم ببخشید خانم ببخشید خانم


کاربر

مثلث برمودای من 👈: صفحه‌های تجربی نظام جدید ، سپیدان ، تخمین رتبه 😂✋ بری توش دیگه در نمیای مخصوصا دومی


کاربر

اون لحظه ای که دارین از زیر سر در دانشگاه مورد علاقتون رد میشین و میرین به سمت دانشکده پزشکی و بعد یهو از خواب میپرین هزاران بار تقدیم شما گلای باغ زندگی ... 🤣🤣🤣


پریا جهانگیری


دیشب دست خط بچگی هامو بردم داروخونه، بهم دو بسته استامینوفن کدئین داد، تازه گفت خیلیاشو نداریم، باید بری هلال احمر


کاربر

پیوند انسان و پتو در صبح هایی که هوا سرده از هر پیوند کوالانس ای قوی تره


کاربر

یه جوری میگه ن  تن آدمی شریف است انگار مثلا سر آدمی امیر کبیره


فاطمه خادمی
یک بابایی یه ماهی تو پاکت دستش بوده، رفیقش میبیندش، ازش می‌پرسه: جریان این ماهیه چیه؟ میگه: دارم برای شام می‌برمش خونه. ماهیه میگه: مرسی من شام خوردم، منو ببر سینما!😐


کاربر
بچه ها بوی نارنگی در فضای کلاس مجازی هم میپیچه؟


کاربر
ینی فقط من اینجوریم که وقتی پشت میز درس میخونم حتی تا مرز خوابیدنم پیش میرم ولی وقتی روی زمین میشینم و همه کتابامو دورم پخش میکنم حس ماشینی رو دارم که از دم درو میکنه میره جلو 😂😂😂؟


پریا جهانگیری
به رفیقم گفتم رنگ مورد علاقت چیه؟ میگه این سوالهای بچگونه چیه میپرسی؟ پتاسیا کلرات با گاز با چگالی 1، 42 ترکیب شه خلوصش چنده؟ 😒 گفت رنگ مورد علاقم سرمه ای هست عزیزم😐😂


حانیه ملکی، دهم تجربی - آبیک
مدیر جاهایی که باید ثبت کنه نمیکنه بعد الان که دعواست مثل جت داره ثبت میکنه😐😂


کاربر
پیامهایی که کانون میفرسته:فردا ازمون هدف گذاری داری...روز بعد:امروز ازمون هدف گذاری داری زودبیاجواب بده...ظهر همون روز:صبح امروز ازمون فعال شد و تو هنوز شرکت نکردی یالا بیا جواب بده...روز بعد:دیروز ازمون فعال شد و هنوز شرکت نکردیدلطفا بیا جواب بده...روز بعد :مگه باتو نیستم میگم بیا جواب بده...روز بعد:ازمون مشابه پارسال فعال شد...یک دقیقه بعد بابام:پسرم ازمون مشابه امسال فعال شد،...ی دقیقه بعد مامانم:پسرم ازمون مشابه پارسال فعال شد...😂😂😂😂


کاربر

با رفیقم همبرگر درست میکردیم هی تند تند برگرارو برمیگردوند. گفتم نکن گفت بابا تو باب اسفجی هی تند تند برمیگردوند اونوریا انیمیشناشونو بر اساس واقعیت درست میکنن.....واقعیت؟ مرد حسابی اسفنجه داره حرف میزنه.


یاسمن صحرائیان، تجربی نظام جدید - جهرم
چطور میشه فارسی از 10 تا سوال 6 تا غلط بزنی و درصدت بشه صفر :///// بخدا زبون مادریمه :// بعد زبانو صد زدم😂://


آریا بصیرت، دهم تجربی - تهران

بدبخت منم که وقتی کامنتم یه لایک می‌خوره مجبور می‌شم خودمم لایکش کنم تا بقیه نگن کامنت خودش رو لایک کرده😄


کاربر

اگر بهم نگید چگونه کامنت خالی میگذارید من هم عصبانی شم میرم همتونو گزارش میدم تا همه کامنتاتون پاک بشه


کاربر

از لحاظ روحی نیاز دارم تو یه کورس شرکت کنم که هر کی بیشتر خوابید برنده‌اس😐😀



خاطره بازی همه بچه های ایران

نوستالژی ها

سوال :

فاطمه اقبالی زاده، دهم ریاضی - بم

نوستالژی های زمان بچگی چی بود؟!..

و حالا خاطرات :

کاربر

من تا دوم سوم دبستان حکم بنا رو داشتم توی فامیل با بچه‌ها که جمع می‌شدیم با بالش و پتو یه خونه ای می‌ساختیم در حد کاخ...یادش بخیر

فاطمه اقبالی زاده، دهم ریاضی - بم

من فانتزی بودم هستم و خواهم بود..جوجه رنگی میگرفتم بعد دوست داشتم خودم‌رنگش کنم رفتم خرید یکی رو سفید😁نشستن در حیاط جوجه رو گرفتم قلم مورو زدم توی ابرنگ مامانم گفت فاطمه 😂چیکار میکنی؟!گفتم هیچی دارم‌رنگش میکنم..مامانم اومد گفت بدبخت روازاد کن چی رو میخواهی رنگ کنی میمیره اینا خودشون رنگی بدنیا میان😐من:مامان من بچه نیستم خودم دیدم چطوری رنگ میکنن من میخواهم توی خونه اینکار کنم بدون دستگاه🤣مامانم گفت دوست داری بمیره رنگش کن منم دلم سوخت ازادش کردم😕یکبارم شستمشون🙄

آیدا انصاریان، یازدهم ریاضی - تهران

وای جوجه😂...من کلا از هر نوع حیوونی میترسم🙄 بعد بابام یه جوجه خرید که مثلا من ترسم بریزه..هیچی دیگه منم قنداقش کردم فرار نکنه و نوکم نزنه😂...بعد حالا همونجوری در حالت پیچیده شده لای دستمال گذاشته بودمش رو پام تکونش میدادم که بخوابه😂...بنده خدا به خواب ابدی فرو رفت😔😂

کاربر

وا ا اا ی کاربر 593 ما هم با پُشتی خونه میساختیم!😂 بعد با چادر روش رو میپوشندیم اصلا لامصب انگار توی قصر نشسته بودیم !😂

کاربر 

من به عنوان مهندس ناظر وایمیسم دستور میدم بچه‌ها کارو ادامه میدن الان حرفه ای شدیم بعضی وقتا که کاری نداریم و دور هم جمع میشیم بالش بیشتر میذاریم ارتفاع خونه بیشتر بشه روشم ملافه و چادر میکشیم به عنوان سقف....

کاربر

فکر میکردم خودم به فنا هستم.یکی این خونه خیلی کیف میده یکی هم بالشت بازی قبل خواب....منم مهندس ناظرم با روش‌های جدید هم درست میکنم.فقط با زلزله مادر بزرگم نابود میشه

کاربر 

ما یه مخفی گاه هم داشتیم به اسم کمد رخت خواب ها! ! ! 😂 . . . من پسر عمو و پسر عمه ام رو میبردم اون تو بعد در کمد رو روشون میبستم و الفرار😁😂 بعدم زن عمو و عمه جان میومدن و صدای بچه هاشونو تو کمد میشنیدن آزادشون میکردن😂. .. ینی اینا رو فکر کنم یادشون رفته . . .اگه یادآوری کنم بهشون آب میشن میرن زیر زمین😂

کاربر

ما یه جوری درست میکنیم تقریبا 50 60 درصد مقاومت داره اینطوری که هر ردیف بالش در هر دوطرفش دوتا پشتی قرار میدیم به عنوان تکیه گاه

آیدا انصاریان، یازدهم ریاضی - تهران

در باب ساختن خونه خب من از دختر عمه و پسر عمم کوچیکتر بودم همه کاراش با اونا بود😁..بدین صورت که خونه مامانبزرگم 2 سری مبل بود..بعد اینا رو میوردن از پشت به هم نزدیک میکردن روش چادر مینداختن😅...یا بعضی وقتا که مبلا اشغال شده بود! میرفتیم زیر میز ناهار خوری😂...البته بیشتر تو حیاط فوتبال میزدیم ولی خب اینم کم و بیش بود😁..البته از اونطرفم که من از پسرخاله و پسر داییم بزرگتر بودم دستور میدادم اونا کارا رو بکنن😂...یک بار به پسر خالم دستور دادم که اتاقو تزئین کنیم تولد بازی شه🔫😂...اونم رفت یه نی از مامانبزرگم گرفت میخواست رو دیوار وایسونه نمیشد...هیچی دیگه کردش تو پریز برق و بله🙄...کل برقا ترکید و ایشون شوت شد اونور😂....حالا همه‌هم میگفتن تقصیر آیداس چرا گفتی این تزیین کنه🔫🔫😂

حوریا

ما قبلا توی یه انباری مون یه کولر ابی بود خب بعد اینجوری که وقتی وارد اتاق میشدی سمت راست همون اول کولر بود سمت چپ هم در بود بعد من میومدم یه تیکه از چادر گره میدادم به در بعد این باد کلر میخورد زیرش بعد این به هوا میرفت بعد دور تا دور این بالشت میزاشتم که یه حالت خونه مانند میشد.... بعد میرفتیم داخلش میخوابیدیم چقدر کیف میداد خنک بود وتوی اون هوای گرم خیلی میچسبید دیگع داخلش درس میخوندم و بازی میکردم.. بهترین خونه ای بود که درست کردم فقط یه چند بار ای شد بعد هرکار میکردم مثل قبلی‌ها نشد..


کاربر

هر وقت زیست میخونم حس می‌کنم یه دانشجوی پزشکیم که داره واسه علوم پایه میخونه 😌


سپیده محیط، تجربى نظام قدیم - قیر و کارزین

ولی حس میکنم من ک کامنت میذارم مدیر ب احترامم دیگه تا چند دقیقه کامنت ثبت نمیکنه ...دیروزم بعد هر کامنتم صفحه قفل میشد..عصر هم ک دیدین😂


کاربر

داشتم درس میخوندم یهو به خودم که اومدم دیدم کل اتاقمو خونه و حیاط رو جارو کردم😶 مامانم جلومو نگرفته بود رسیده بودم به خیابون اصلی 😂😂😂✋✋


کاربر

دیشب تو 9/9/99 برای نهمین بار محدود شدم😏😏


ماهور

مسولین محترم خواهشا اگه آدمو محدود میکنین یه جوری محدود کنین که وقتی آدم نمی‌تونه کامنت بزاره حداقل نتونه کامنتای بقیه رو هم بخونه.دیشب محدودم کردین داشتم سکته می‌کردم نمی‌تونستم جواب هیچ کامنتی رو بدم😒


کاربر

تلاش خود را خواهم کرد تا به شغل دلخواهم برسم💪 تلاش خود را خواهم کرد تا در آن موفق شده و به سود آوری برسم💪 آنگاه سرمایه ام را جمع خواهم کرد💪 و بعد... باهاش یه منجنیق میخرم تا در همسایمونو بشکونم برم داخل ببینم چار ساله ساعت سه ظهر چیو تو اون خونه دریل میکنه که تموم نمیشه😡😠


کاربر

خدایی ما ششم بودیم نمیدونستیم کامنت چند نقطه داره. شما‌ها 53 هزارتو صفحتون کامنتم گذاشتین!


مهدی

یادی کنیم از کامنت‌های نوشته شده ثبت شده خوانده شده ولایک شده...نوشته شده ثبت شده خوانده شده لایک نشده...نوشته شده ثبت شده خوانده نشده لایک نشده....نوشته شده ثبت نشده خوانده نشده و لایک نشه...نوشته شده ثبت شده خوانده نشده ولی لایک شده....نوشته شده ثبت شده خوانده نشده و لایک نشده...نوشته نشده ثبت نشده و خوانده نشده ولایک نشده...وسایر بستگان 


کاربر

یادش بخیر لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب بین ساعات 7:00 تا 7:15 وجود داشت توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت !


محمدامین رمضانی، تجربى نظام جدید - گچساران

الان رفتم صفحه تخمین رتبه اصن انگار وارد یه دنیای دیگه ای شده بودم:/ پسر یه عده اونجا زندگی میکنن:/// واقن عجیبه:///


مصی

تلوزیون یه بچه رو نشون میداد که 6 تا کشف بزرگ کرده بود که 10 سالش بود یهو بابام نگاه هم کرد گفت : اونوقت توچند سالته ؟از اون ور پدر بزرگم گفت تو چند سالته پسرم. هیچی دیگه کلا تلویزیون خاموش شد توسط خواهرم که درگیری پیش نیاد 😂


ام البنین رفیعی سربیژن نسب، تجربى نظام جدید - جیرفت

لای کتابم باز نکردم چیست؟ یکی از پر ارامش‌ترین حرف موقع دلگرمی دادن به بغل دستیت سر جلسه امتحان!😁😁


مهتاب عزیزخانی

سرعت ثبت رفته بالا...فکنم مدیر زده رو اتوپایلوت😂😂😂


امیر رضا کشتمند

آیا می‌دانستید وقتی کامنتی را ریپلای میکنید نیازی نیست با انگشت به آن اشاره کنید زیرا شما آن کامنت را ریپلای کرده اید؟:///


مائده زارعی، تجربی نظام جدید - کرمانشاه

همچین از دانشگاها دفاع میکنین انگار اساتیدشو خودتون دعوت کردین...!بابا بذارین ی ترم مجازیتون بگذره بعد


دراکو

اقای اقالویی باید ی بخش دیگ اضافه کنن به اسم جنجال و جدال‌های کامنتی فکر کنم


حسین

جلسه‌ی آخر کلاس بود ، بچه‌ها داشتن از استاد در مورد امتحان می‌پرسیدن که قراره چطوری سوال بده ! یکی پرسید : استاد جا خالی هم میدین ؟ استاد هم گفت : پ ن پ وامیستم بهم تیراندازی کنید ! 🤣


پارسا محمدی، تجربى نظام جدید - اهواز

اگه تا 10 سال دیگه خشکسالی تو ایران رخ بده نقصیر منه . چون من امروز چتر خریدم 😐🌹


کاربر

🔴🔴ببینید دوستان بیشتر خداحافظی‌های اینجا اینجوریه که  می‌خواهن شما بگین نرو و فلان و بهمان و با کدهای دیگه به خودشون میگن نرو😊همه هستن ولی با کد‌های دیگه😊 شما‌ها دیگه بزرگ شدید، این کارا خوب نیست😊🔔🔴



دریم دریم 

حال خوب...

سوال :

کاربر

بهترین حس دنیا چی میتونه باشه؟...

پاسخ ها:

پرنیا رازانی، یازدهم تجربی - خرم آباد

خیلی چیزا ولی برای من موفقیت و سلامتی خانوادمه

کاربر

بی خبری از هیاهوی جهان

کاربر

آرامش ...

کاربر

بهترین حس دنیا اینه که اینقد از یه امتحان ساده برا خودت غول نسازی که کل روزو دغدغه اون امتحان  رو داشته باشی و سلامتیتو به خطر بندازی.

صبا عینی، یازدهم تجربی - تهران

رسیدن به اهداف و کمک کردن به دیگران

کاربر

فقط فقط سلامتی ...اون که نباشه هیچی هیچی....

محمد مهدی توشمالی، یازدهم تجربی - خرم آباد

انسان بودن

عطیه صاحبی، یازدهم تجربی - خوانسار

بهترین حس دنیا میتونه موفقیتم باشه..😍

کاربر

در آغوش کشیدن دوباره پدرومادر حتی واسه یک ثانیه...

کاربر

هیچ وقت مریض نشم حد اقل برای یه هفته یعنی میشه؟ 😔

کاربر

شاد وسالم بودن پدر ومادرت...

مهسا محمدولی، یازدهم تجربی - ایلام

دنتیستری❤️💤

کاربر

بهترین حس دنیا دختر بودنه

کاربر

دیر از خواب بیدار شدن😇

امیرمحمد امینی، یازدهم تجربی - شهریار

بهترین حس اینه که هر صبح بتونی روی مادرتو ببینی....

کاربر

داروسازی تبریز

کاربر 

وقت هیچ نقصی نباشه

کاربر

آرامش و سلامتی

هلیا

پزشکی شهید بهشتی...



آرمین معصومی

108 روز تا سال نو


سحر شهرانی، تجربی نظام جدید - فارسان

امروز 99/9/12 ساعت الان 9:09 و... 211 روز و 20 ساعت و 50 ثانیه تا کنکور 1400


شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی - 9 آذر

شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی - 6 آذر

شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی - 3 آذر

شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی - 1 آذر

شوخی‌های کامنتی به انتخاب حمید آقالویی - 27 آبان

Menu