نام و نام خانوادگی: سمیه درساره
فارغالتحصیل رشته: پزشکی
نام شهر و استان: رویدر، هرمزگان
شغل مادر: خانهدار
شغل پدر: بازنشسته
محل کار: مرکز جامع سلامت رودبار
سالهای حضور در کانون: ۲ سال
چند آزمون شرکت کرده است: ۱۹ آزمون برنامهای کانون قلمچی
مصاحبهگر: ابوذر باقری
شما فارغالتحصیل رشته پزشکی هستید، مهمترین عامل موفقیتتان در رسیدن به این جایگاه چه بود؟
داشتن نظم مطالعاتی و اینکه در هر حالتی به برنامه درسی خودم پایبند بودم و اولویت اول من اجرای کامل برنامههایم بود.
الان که در محیط کار هستید، از دید امروز خودتان، چقدر آن دوران سختکوشی و شرکت در آزمونها ارزش داشت؟
اول باید بپذیریم که این سختی بخشی از مسیر هست، بدون این پذیرش اصلاً ادامهدادن و رسیدن امکانپذیر نیست و الان که دوران کنکور و آن شرایط تمام شده میتوانم بگم قطعاً ارزشش را داشت.
از چه سالی به کانون پیوستی؟ آیا هدف شما از قبل قبولی در رشته پزشکی بود؟
از سال ۱۳۹۳ به کانون پیوستم، بله من هدفگذاری خودم را فقط برای این رشته انجام داده بودم.
چه عاملی باعث شد در دوران مدرسه به طور مداوم در آزمونهای برنامهای و هدفمند کانون قلم چی شرکت کنید؟
برنامه منظم و آزمونهای دوهفتهای که باعث میشد من با تحلیل آزمونها مشکلات درسی خود را شناسایی و به کمک مشاورم این مشکل را رفع کنم.
شرکت مستمر در آزمونها چه تأثیری بر رشد علمی و پیشرفت در مسیر قبولی در رشته دانشگاه شما داشت؟
من برنامه آزمونها را در تقویم رومیزی علامت زده بودم و دقیقاً میدانستم برنامه زمانبندی و مباحث آزمون چگونه است و با مشخصبودن ایستگاههای تکرار و جبران مباحث خیلی این مقایسههای درس به درس به من در افزایش کیفیت مطالعاتی و رشد علمی کمک کرد.

در دوران تابستان قبل از کنکور، چه برنامهای برای درسخواندن و مرور داشتید؟
بیشتر روی دروسی که مشکل داشتم کار کردم که دو درس ریاضی و زبان بود و توانستم تا حد قابلقبولی در آنها پیشرفت داشته باشم.
چگونه بر اساس برنامهی راهبردی خود پیش میرفتید و برنامهریزی دوهفتهای شما چگونه بود؟
من طبق برنامه مشاورم پیش میرفتم که منطبق بر برنامه راهبردی آزمونها بود؛ ولی در مجموع برنامه به این صورت بود که در یک بازه ۱۰ روزه مباحث آزمون جمعبندی میشد و دو روز به حل تست در قسمتهایی که نیاز بود بیشتر روی آنها کار کنم میپرداختم و پنجشنبه قبل هر آزمون هم حتماً آزمون مشابه پارسال را حل و تحلیل میکردم که واقعاً تاثیر گذار بود.
چطور از دفتر برنامهریزی استفاده میکردید و این دفتر چه نقشی در مدیریت زمان شما داشت؟
همان اول هم گفتم که اصلیترین دلیل موفقیت من و فکر میکنم تمام کنکوریها داشتن نظم مطالعاتی هست و مهمترین وسیله ایجاد این نظم برای داوطلبان دفتر برنامهریزی هست. من تمام روند مطالعاتی خودم را در دفتر برنامهریزی ثبت میکردم و نوشتن این روند مطالعاتی و مقایسه خودم با خودم بسیار کمککننده بود.
تحلیل آزمونها را به چه صورت انجام میدادید و چگونه از نتایج آنها برای بهبود عملکرد استفاده میکردید؟
بلافاصله بعد از آمدن جوابها تحلیل آزمون را انجام میدادم و مسیر مطالعاتی دو هفته آینده را مشخص میکردم. برای تحلیل هر درس نکات مهمش را یادداشت میکردم و برای دو هفته بعد هدفگذاری میکردم و حتی ممکن بود تست های غلط آزمون قبل را دوباره در طول هفته کار کنم که یک اشتباه را دو بار تکرار نکنم.
نقش خانواده، بهویژه پدر و مادر، در موفقیت شما طی دوران مدرسه و کنکور چگونه بود؟
قطعاً اگر حمایت خانواده نبود این نتیجه هم حاصل نمیشد، پدر و مادرم همیشه حامی من بودند و همچنین خواهرم که مشاورم بود و برنامهریزیهای درسی و روند مطالعاتی من را کنترل و بررسی میکرد.
برنامهی شما برای جمعبندی و درسخواندن در ماههای پایانی منتهی به کنکور چه بود؟
بیشتر حل مجدد سوالات آزمونهای طول سال و مرور نکاتی که از قبل مشخص کرده بودم و همچنین مرور نکات تست های غلطی که در طول سال در کتابهای تست داشتم.
آیا لحظهای در مسیرتان بود که بخواهید تسلیم شوید یا ادامه ندهید؟ در آن لحظه چه چیزی باعث شد دوباره بلند شوید و ادامه دهید؟
لحظاتی که احساس ناامیدی داشتم از صحبتهای انگیزشی خانواده و مشاور استفاده میکردم. خصوصاً وقتهایی که در بعضی دروس آزمون به هدفگذاری خودم نمیرسیدم، اما هیچوقت اجازه ندادم این ناامیدی بر من غلبه کند و باز هم نقش خانواده در این مورد پررنگ و کمککننده بود.
اگر بخواهید فقط یک توصیه به دانشآموزانی که امروز رویای قبولی در رشتهی شما را دارند بدهید، آن توصیه چیست؟
هدفتان را اولویت اول زندگیتان قرار دهید و در دو سال منتهی به کنکور یعنی پایه یازدهم و دوازدهم هیچچیزی نباید برای شما مهمتر از آینده خودتان باشد.
حس الان شما نسبت به جایگاهی که به آن رسیدید چیست؟
رسیدن به این جایگاه که حاصل سالها تلاش، مطالعه و تعهد بوده حس خیلی خوبی دارد، از اینکه میتوانم در سیستم درمانی به بهبود حال یک شخص کمک کنم، هدفی که داشتم و الان محقق شده برای من خیلی خوشایند است.
بزرگترین درسی که در این مسیر گرفتهاید چه چیزی بوده است؟
با داشتن نظم و برنامهریزی هر هدفی ممکن میشود؛ اما باید در اولویتبندیهای خود هم دقت کنیم.
محیط کاری چقدر با فضای دانشگاه فرق داره؟ خودت را چطور باهاش تطبیق دادی؟
در فضای بالینی چون ما در سیستم آموزش دورههای مختلف را میگذرانیم تفاوتها زیاد نیست؛ اما دوران آموزش در یک بیمارستان بزرگ و با تعداد پرسنل زیاد است و در محیط کار باید مسولیت پذیری و حس همکاری بیشتری داشته باشیم.
از شرایط شغل و حس و حال کاری خودتان برای ما بگویید؟
هر شغلی سختی و چالش در کنار خوشی را دارد، پزشکی هم همواره شغل پرچالشی بوده و هر روز شرایط خاص خودش را دارد. اما حس کمک به هم نوع و اینکه در روند بهبود بیمار نقش داشته باشم برای من خوشایند است.
از اینکه بعد از فارغالتحصیلی به شهر زیبای خودتان رویدر برگشتید و اینجا کار میکنید چه احساسی دارید؟
از اینکه میتوانم به همشهریهای خودم کمک کنم حس خوبی دارم و این انگیزه بیشتر تلاشکردن و بیشتر کارکردن را به من میدهد.
