دستور- بررسی کارکرد معنایی فعل- کمال رسولیان

این مطلب به کاربردهای متفاوت برخی افعال پرداخته است و در کنکور سراسری مورد توجه بوده است.

دستور- بررسی کارکرد معنایی فعل- کمال رسولیان

دستور- کاربرد مختلف افعال- کمال رسولیان- 

در زبان فارسی، بعضی از فعل ها با توجّه به کاربردشان در جمله کارکرد معناییِ متفاوت و خاصی دارند که باعث می شود این فعل ها در هر یک از کاربرددهایشان، به تناسب 

معنایی که دارند فعل دیگری باشند. در این درس نامه قصد دارم به بررسی «چند معنایی بودن بعضی از فعل‌ها » بپردازم و تا جایی که امکان دارد با ذکر مثال‌هایی شما را با 

معانی آنها، آشنا کنم.

فرهنگ بزرگ سخن ( دکتر حسن انوری ) برای کارکرد معنایی فعل از مصدر « ساختن » 28 معنی ذکر کرده است. در ادامه با ذکر مثال به مهم ترین کارکردهای معنایی این 

فعل، خواهم پرداخت:

1) ساختن : درست کردن چیزی با استفاده از وسایل مخصوص

بیارید داننده آهنگران                     یکی گرز سازید ما را گران

سرو را سبز قبایی به میان دربندند      بر سر نرگس تر سازند از زر کلاه

2) ساختن : به وجود آوردن؛ خلق کردن؛ پدید آوردن

سرِ نامه نامِ جهان بان نوشت        خدایی که او ساخت هر خوب و زشت

هر کسی را بهرِ کاری ساختند          میل آن را در دلش انداختند

3) ساختن : مدارا کردن؛ سازش کردن؛ بردباری کردن

بسازید و از داد باشید شاد           تن آسان و از کین مگیرید یاد

هر که را با گُل آشنایی هست        گو برو با جفای خار بساز

4) ساختن : سازش کردن؛ موافقت کردن؛ هم داستان شدن

چو روزگار نسازد، ستیزه نتوان کرد         ضرورت است که با روزگار درسازی

کاش با امین السلطان می ساختید.

5) ساختن : تشکیل دادن؛ ترتیب دادن

یکی انجمن ساخت از بخردان        هشیوار و کارآزموده ردان

دل از داوری ها بپرداختند           به آیین یکی جشن نو ساختند

6) ساختن : آراستن؛ رونق دادن

مجلس بساز ای بهار پدرام                واندر فکن می به یک منی جام

ای لُعبت حصاری شغلی دگر نداری      مجلس چرا نسازی، باده چرا نیاری

7) ساختن : وضع کسی را مساعد کردن؛ رو به راه کردن حال کسی؛ نوازش کردن

دوستان و دشمنان را آب و آتش فعل باش          بدسگالان را بسوز و نیک خواهان را بساز

8) ساختن : آماده کردن؛ تدارک دیدن

همه هدیه ها ساختند و نثار      ز دینار وز گوهر شاهوار

9) ساختن : قناعت کردن؛ قانع بودن

به چندان که در دستت افتد بساز       از آن به که گردی تهی دست باز

در مصطبة عشق تنعّم نتوان کرد        چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی

برای مشاهده‌ی ادامه مطلب، فایل ضمیمه را دانلود نمایید

نویسنده: کمال رسولیان- سردشت

فایل های ضمیمه

Menu