ممنون از همه بچه ها...
کاربر
...مادر دلشوره دارد و مدام عرض خانه را طی می کند .پدر دل در دلش نیست اما خود را خونسرد نشان می دهد .دستان دخترک از شدت استرس میلرزد ...ناگهان فریاد شوق دخترک بلند می شود و با خوشحالی گوشی را به پدرش نشان می دهد .پدر با بغضی که سعی در پنهان کردنش دارد رو به دخترک کرده و می گوید دخترم به تو افتخار می کنم ...آری دخترک افتخاری بزرگ برای خاندانش رقم زده بود زیرا شوخی او در شوخی های کامنتی ثبت شده بود...
کاربر
خوبی مدرک رشته مهندسی پزشکی اینه ک طرف هم مهندس میشه هم پزشک ولی درواقع نه مهندس میشه نه پزشک 😓✌
بنیامین محمدحسینی، تجربى نظام جدید - لالی - میانگین تراز 6546
خوب دیگه..همه رفتن.. ماهم بریم ..ولی اینو بدونین که همیشه به یادتونم .هر اومدنی یه رفتنی داره دیگه. .مراقب خودتون باشین بهترینا..میرم سوپری محل و برمی گردم..☺☺😁
کاربر
چند روز پیش یک سوسک دیدم هول شدم گفتم پیشته پیشته😅 چند قدم بعد سوسکه چپه شد رو زمین فکر کردم مرده رفتم بالاسرش دیدم داره میخنده میگه جان من، آخه خدایی پیشته😂😂😂😂😂😂😂😂😂
مهدی
من واقعا نمیدونم چرا سال چهارم دبستان برای اینکه نمیدونستم کوههای مهم اروپا کدومان باید تنبیه بشم 😒😒😒😒😒😒
کاربر
الان داریم به لحظاتی نزدیک میشیم که دوستان میان و میگن چرا نفرات برتر رو نمیزنین بعد که میزنند میگن این دیگه چیه برش دارید .چرا مثلا بر اساس سایز انگشت داوطلبا مرتب نشدند .چرا بر اساس...
کاربر
فوری فوری : امسال 56٪ داوطلبان مجاز کنکور انتخاب رشته نکردند 🥳آمد بهار جان ها....... نتیجه: پسبا رتبه 65هزار کشوری دانشگاه علوم پزشکی تهران قبول هستم😂
آذین نیازی مطلق، تجربى نظام قدیم - خرم آباد - میانگین تراز 6738
خب خب خب،😅دوستانی که قولای پس از قبولی دادید آقای آقالویی لیستشون رو زده.البته لیست کامل نیست و منم اسم بعضیاتون که قرار بود به بچهها طی سال کمک کنید رو دارم.خواستم بگم حواستون باشه دیگه پیچوندنو اینا نداریم اصلن😂
شمیم لیموئی، تجربی نظام جدید - آمل
بچهها فک کنین به آقایون بگن رتبه کنکورتون مهریه همسرتون . فک کنم همشون حتی تو خوابم درس بخونن😂😂
نرگس جعفر نیا، تجربى نظام قدیم - اندیمشک
قیمت کتابای نظام جدید چرا انقد نجومین😐زیست 110 تومن😐فک کنم کانون دیگه باید سرپرستی مارو به عهده بگیره..
شیرین و...تلخ
فانتزی مادی و معنوی بچه ها
امیرحسین اخترمنش، تجربى نظام جدید - داراب - میانگین تراز 6037
فانتزیم اینه که یه ماشین خارجی بخرم مثلا شورلت کامارو😏 روز تولد بابام بهش هدیه بدم تا پراید مدل 83 رو کنار بذاره...(ترکیب مادی و معنوی😒)
محمد موسی پسندی، تجربى نظام جدید - عباس آباد - میانگین تراز 5986
از اول عمرم یکی از فانتزی هام این بود که رییس یک شرکت شیرینی فروشی باشم و 24 ساعت شیرینی بخورم تا بترکم😂😂
لیلی
من بچه بودم خودمو توی یه غار پر از چیپس و پفک مغز هندونه تصور میکردم...با یه تلویزیون پر از کارتون.😂
کاربر
فانتزی مادی اینکه با کسی که اخلاقش مثل خودم باشه ازدواج کنم و بریم یه جای دورافتاده وسط جنگل خونه چوبی بسازیم زندگی کنیم صدای آبشار و آواز پرندهها بیاد و بعدش دوتا بچه داشته باشیم و خوش باشیم استرس هیچی نداشته باشیم😍 معنوی اینکه همه مردم دنیا سالم باشن و زندگی شون پر از آرامش و حال خوب باشه❤️
کاربر
فانتزی: اینکه بدونم تو ایران و جهان ،کیا قبل وبعد من به دنیا اومدن تو چه شرایطی؟ چه خونواده ای؟چه موقعیتی پنج شیش ساله دارم به این فک میکنم:/ مادی: انقدر پول داشته باشم که نذارم هیچ گرسنه ای تو جهان وجود داشته باشه
کاربر
از فانتزی هام این هس انقدر پول داشته باشم که کل شهرهای جهان رو برگردم ... و تمام غذاشون رو تست کنم ( البته به جز غذاهای چین 😂😁) ... معنوی هم انقدر پول داشتم که زندانی هایی که به خاطر مشکل مالی افتادن زندان رو آزاد کنم
سارا روشنی
همیشه توذهنم خودمواینطورتصورمیکنم که درآینده😍 یه باغ خیلی بزرگ دارم که یه خونهی حداقل500متری وسطش هست واطرافش پرازدرخت باشه وگل رز زردوقرمز😍ودوتادوقلوی دختروپسر😅توباغ میدوند دنبال هم منم باعشق نگاشون میکنم.معنوی هم دوس دارم دکتربشم وماهی 100میلیون درآمدداشته باشم که هرماه10میلیونشو بدم به پرورشگاه....درماه کلی خوراکی وعروسک ولباسم جداگونه خودم ببرم ویه روزکناربچه هاباشم...هرسالم یه نفرروبه سرپرستی قبول کنم
امیرمحمد جمال لیوانی، نهم - گرگان - میانگین تراز 6152
مادی: اینکه با رونالدو ملاقات کنم و مفصلم با هم صحبت کنیم البته بهش فارسی یاد میدم😂😉😉😉.......مادی: انقدر پول داشتم که بقل دست رونالدو خونه میگرفتم😉😜😂😂.......کلا با رونالدو خوشم😂......یه فانتزی دیگه منم اینه که سعدی و حافظو بیارم سر جلسه کانون بگم منظورتون از این بیت این بود خدایی؟😂😕😕..........بعد اونا نه والله😕😕😕.........😂
مریم
مادی : یه کمد پر شکلات کاکائویی و پاستیل و لواشک و عروسک و...(خلاصه همه چی😍😅)......معنوی : انقدر پول داشته باشم که بتونم برای همهی اون بچه هایی که کنار خیابون ، شیشههای ماشینا رو تمیز میکنن 😢 یه مجتمع تفریحی بسازم فقط برای خودشون که بیان و لذت ببرن و دیگه کار نکنن😢❤.....
لیلی
فانتزی مادی من این هست که کنار آبشار نیاگارا یه خونه چوبی بزرگ داشته باشم.ها یه چیزی دیگه هم هست این روستایی که آنه شرلی توش زندگی میکرد برم یه مدت اونجا زندگی کنم.😂فانتزی معنویم اینه که رئیس جمهور شم بگم جای آقایون توی آشپزخونس😂( شوخی)
جف
تو ی ازمون خیلی حساس مثلا دکتری اینا یه سوال فیزیک طرح کنم آقای برادران نتونه حل کنه ب خاطر همون ی سواله قبول نشن😐😐😐تو بهشت هر چی میخورم چاق نشم 😐
کاربر
مادی :برم خرید و هر چی مانتو شلوار کیف کفش دیدم بخرم و پولم نامحدود باشه ////معنوی :بازم اونقدری پول داشته باشم که از بچههای بد سرپرست یا بی سرپرست حمایت کنم 😂😂کلا فانتزیام پول میخواد
بنیامین محمدحسینی، تجربى نظام جدید - لالی - میانگین تراز 6546
یکی از فانتزیهای معنویم اینه که وقتی دارن جاده هارو خط کشی میکنن اونجا باشم .😅...و فانتزی مادی اینکه...اینقدری پولدارشم که به همه فوتبالیها پول بدم که مامانشون نگه چیش به تو میرسه...
کاربر
یکی از فانتزی هام اینه که واسه بچههای سرطانی شهربازی بسازم تا توش شادی کنن تا یکم از درد و رنج بیماریشون کم بشه،😔
ریحانه
مادی:برا جام جهانی فوتبال برم ورزشگاه معنوی:همه کتابای یه کتابخونه بزرگ رو بخونم😀
شایسته امیدی، منحصرا زبان - گلستان - میانگین تراز 6364
یکی از فانتزیام اینه که فروشگاه فانتزی بزنم نون فانتزی بدم دست ملت😐هر چقدر هم ازش بخورن تموم نشه😂😂یکی دیگه از فانتزیامم اینه که نشونه گیریم مثله مامانم شه😐😐قشنگ بخوره به هدف🙁😃😂😂
کاربر
مادی:یه کیف پول داشتم که هرچی ازش پول بردارم تموم نشه پولاش🥺..... معنوی: بایه نفر که اونم از این کیفها داره ازدواج کنم🥺
سالار فیروزی، تجربى نظام جدید - میاندوآب - میانگین تراز 6810
از فانتزیا و آرزوهای بنده،اینه از حقوقهای میلیاردی بازیکنان فوتبال که فقط چند دقیقه در میدان میدوند همشون رو همراه به فقرایی که در میدان کارگر ایستاده اند بدهم
میترا رستمی، تجربى نظام جدید
فانتزیم اینه که منو بزارن تو شهر شکلاتها 🙃
کاربر
فانتزی من اینه که همه رو به آرزشون برسونم.
سینا بیاتی مشعوف، دهم تجربی - ساوه
یکی از فانتزیام اینه که تو یه ورزشگاه پر از جمعیت به زلاتان لایی بزنم و کاری کنم از خجالت آب بشه/././بعدشم اون بیاد زانو بزنه و بگه سرورم بنده حقیر را عفو کنید که جسارت کردم و در مقابل شما بازی کردم/././و من بگم بخششی در کار نیست و با ساعت بن تن به موجود چهاردست تبدیل شم و با شمشیر مثل جومونگ از وسط نصفش کنم😂😂😂
کاربر
یکی از فانتزی هام اینه اندازه مورچه بشم برم تو خونه شون صداشون م بشنوم 😢
کاربر
یکی از فانتزیام اینه که کانون باهام مصاحبه کنه 2500 تا پیشرفت اونم با وضع من شاهکاره.واینکه بتونم با آقای آقالویی همکاری کنم.یا تو مجله یه قسمت کوچیک بدن من بنویسم تا بترکونم تا خودمو نشون بدم.
جلال کاظمی قنبرآبادی، تجربى نظام جدید - گناباد - میانگین تراز 6971
یکی از فانتزیام اینه ک برم تو مه زندگی کنم.. بعد دیدین ملت آخر فانتزیاشون میرن تو مه محو میشن؟ اونجا تا میخورن با دمپایی خیس بزنمشون😇😇
امیرمهدی پوتاری، تجربى نظام جدید - کرمان
فانتزی شغلیم اینه یه مغازه باز کنم خیلی بزرگ و توش همه چی بفروشم ، یه سمت مواد غذایی و بقیه چیزای خوردنی آماده،یه ور هم غذاهایی که با روش خودم درست میشن...مثل پیتزا و ساندویچ و سالاد مرغ و ....هر مشتری که اومد،لقمه اول غذش رو به بهونه تست کردن بخورم 😂. هیچوقت از همچین شغلی خسته نمیشم...
مهدیه
یکی از فانتزیام اینه که مدیر سایت بشم😶 همتونو محدود کنم فقط خودم حرف بزنم😶😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 و شما رو بزارم از ساعت 12 شب تا صبح حرف بزنین😍😍😐.....یکی اینکه کیک تولدو کلا بزنم تو صورت کسی که تولدشه😶 یکی دیگه اینقد پول داشته باشم بتونم این کارو کنم 😂😂😂.
سپیده محیط، تجربى نظام قدیم - قیر و کارزین - میانگین تراز 6831
با هواپیمای شخصیم برم جزیرهی شخصیم ریلکس کنم🙂معنوی: بتونم بی ادعا و بی توقع کمک کنم
نازنین
...تنها فانتزیم اینه که حقیقت وجود آدمها و شخصیت شون رو میدونستم نه اینکه نقاب هاشون گولم بزنه و از واقعیتی که خبر نداشتم متعجب بشم :)
دانا مشیرپناهی علی آباد، تجربى نظام جدید - سقز - میانگین تراز 7410
نمیدونم این فانتزی محسوب میشه یا نه ولی میخوام هیچوقت مرگ عزیزانمو نبینم و قبل از اونا بمیرم. تو مادی هم دوست دارم که به اندازهی نامحدود داروی اعصاب و روان تولید کنم و بدون هیچ هزینه ای اونو در اختیار افرادی که به این داروها نیازدارن اهدا کنم.
سید یاحا حسینی
یکی از آرزوهای من از بچگی که نه حسرت هام این بود که منم یه روز بیام از مدرسه مادرم منتظرم باشه😔
داستان کوتاه
بخش اول
بهنام جمال
شهر من در کنکورسراسری جزو شهرهای منطقه دو محسوب میشه ..سال 92 دانش اموز سوم دبیرستان بودم و متاسفانه از 2 خرداد93 پدرم حالش بد شد و در بیمارستان بستری شد تا حدود 30 خرداد. یعنی دقیقا ایام امتحانات نهایی من. و من هم به دلیل شرایط روحی نامناسب نمراتم در اون سال بسیار بد شد و معدل کتبی سومم 14 شد
سال 93 که قرار بود اولین کنکورمو شرکت کنم، دانش اموز سال اخر دبیرستان بودم و خیلی وقت درس خوندن نداشتم. بیشتر وقتمو مدرسه پر میکرد. روز نحس 2 خرداد93 پدر عزیز و مهربونم که مثل کوه همیشه پشتم بود رو از دست دادم. احساس پوچی داشتم. مثله دیوانهها شده بودم. با حال بد روحیم در کنکور 93 شرکت کردم و بعد از ظهر همون روز کنکورم مراسم چهلم پدرم بود. رتبم در اون سال 38720 منطقه دو شد. خب طبیعتا با این رتبه به ارزوی دوران کودکیم که پزشکی بود نمیرسیدم.
تصمیم گرفتم برای کنکور 94 خودمو اماده کنم. از مهر شروع کردم به درس خوندن و با ساعت مطالعه نسبتا خوب پیش رفتم. بعداز عید 94 کمی خستگی بر من غلبه کرد. و خب این چیز طبیعی بود. در کنکور 94 شرکت کردم و سختی سوالات اون سال بشدت غافلگیرم کرد و رتبم در اون سال 18720 منطقه دو شد. بله.. با این رتبه هم به پزشکی نمیرسیدم. خیلی ناراحت و غمگین بودم. اصلا نمیدونستم که باید چیکار کنم؟ غممو به کی بگم؟ رفتم پیش مشاوربیرون و اون بهم پیشنهاد رشته اتاق عمل رو داد
من سال 94 در رشته اتاق عمل تیپ 3 روزانه شهر دیگه ای بغیراز شهر خودم پذیرفته شدم. اوایلش همه چیز خوب بود و من تصمیم گرفتم که خودمو با شرایط فعلیم وقف بدم و به خاطر همین ترم 1 اتاق عمل با معدل نزدیک 19 نفر اول کلاسمون شدم.. با شروع ترم 2 اتاق عمل، من یاد روزایی افتادم که چقدر برای پزشک شدن جنگیدم و نشد. واسه همین روحیه و انگیزه درس خوندنمو از دست دادم و رتبه 1 کلاس تبدیل به رتبه اخر کلاس شد. ترم 2 معدلم 13 شد و شاگرد اخر شدم. همکلاسیهام از تعجب شاخ دراورده بودند
همکلاسیهام از تعجب شاخ دراورده بودند. بله.. ترم 3 و 4 و 5 هم به همین ترتیب گذشت و من مثله مرده متحرک فقط میرفتم دانشکده و برمیگشتم خونه.. تیر96 تصمیم گرفتم در امتحانات ترمیم معدل شرکت کنم و شهریور 96 در اون امتحانات نمرات اکثر درسام رو به 20 رسوندم و یا به 20 نزدیک کردم. از شروع ترم 6 اتاق عمل که میشد حدود اسفند 96 تصمیم گرفتم که کتابای کنکورسراسری رو دوباره تهیه کنم و بشینم بخونم واسه کنکور 97
تو دلم بخودم گفتم من اگه قرار باشه روزی بخوام کار دیگه ای انجام بدم بهتره که معلم بشم. اخه پدرمم 30 سال معلم بود . و با شغلش اشنایی داشتم. ولی چون اون موقع سقف سنی معلمی 22 سال بود من حتی از اونم محروم بودم. همیشه تو دلم با خدا صحبت میکردم و میگفتم که خدا جون. اخه چرا من بخاطر چندماه سقف سنی معلمی نمیتونم معلم شم؟ اخه این حکمتش کجاشه؟ واقعا حال روحیم خراب بود... چون همزمان دانشکده و بیمارستان میرفتم و سر کار هم میرفتم و پول در میوردم
... خیلی وقت درس خوندن واسه کنکور 97 رو نداشتم. روز کنکور 97 با بهت و حیرت به سوالاتش نگاه میکردم و تو دلم میگفتم.. لعنت به من.. بازم نشد... بله.. نشد که بشه. رتبم 160هزار کشور شد.بدترین نتیجه عمرم بود. وقتی مهر 97 شد رفتم دانشکدم و درخواست 2 ترم مرخصی تحصیلی کردم. اونا هم قبول کردن. ازمهر 97 برگشتم شهر خودم و شروع کردم واسه کنکور 98 درس خوندن. بازم تو فکر معلمی بودم. پیش خودم میگفتم که ایشالله سقف سنی واسه معلمی واسه امسال بشه 24 سال سن و من بتونم معلم شد
... زمزمه هایی در این زمینه شنیده میشد و خودمم یکبار به دیوان عدالت در این خصوص اعتراض کردم. اما اینبار مشکلاتم 2 چندان شده بود. دیسک گردنم بیرون زده بود و نمیتونستم روی میز معمولی درس بخونم. و مجبور بودم کلار گردنی ببندم. مشکلات خانوادگیم که بسیار شخصی هست و نمیتونم بگم هم به مشکلاتم اضافه شد.. حالا حرف همسایهها و فامیل هم یواش یواش به گوشم میرسید... مثلا یکی از همسایهها بهم گفت...نشستی خونه و عمرتو تلف میکنی؟ نمیخوای سر کار بری؟ 23 سالته؟
تا کی می خواهی مادرت خرجتو میده؟ و از این حرفا... دلم خیلی شکست .. درس رو کلا بیخیال شدم و رفتم یک ماه سرکار... ولی همون موقع به خودم گفتم که بهنام بخودت بیا.. زندگی شخصیت بخودت مربوطه نه کس دیگه ای. برگشتم سر درسام و درس میخواندم ...
این داستان ادامه دارد...
