لطفاً خودت را معرفی کن.
من حسین محمدیان هاشمآبادی از شهرستان الیگودرز هستم. در روستای شورابه سفلی در کوهدشت متولد شدم اما 6 سال است که به دلیل کار پدرم در الیگودرز زندگی میکنیم.
تو دو بار در کنکور شرکت کردی. چه شد که همان سال اول به دانشگاه نرفتی؟
من در کنکور سال 95 رتبهی 1731 را کسب کردم. هرچند درسخوان بودم اما کنکوری نمیخواندم. من با همین رتبه میتوانستم رشتههای دیگر را انتخاب کنم اما این چیزی نبود که میخواستم. هدف من قضاوت بود. من همیشه دوست داشتم قاضی بشوم ولی سال اول به اندازهی کافی برای هدفم تلاش نکردم. من حتی انتخاب رشته هم کردم. در مصاحبهی تربیت معلم هم شرکت کردم اما یکی از دوستانم که اهل همان روستاست رتبهی 88 منطقه را کسب کرد و علوم قضایی قبول شد. ما تقریبا در یک سطح بودیم وقتی خبردار شدم که قبول نشدهام از رفتن به خانه خجالت میکشیدم. خانوادهام مطمئن بودند که من قبول میشوم و مقصر خودم بودم که این انتظار بیجا را در آنها به وجود آورده بودم؛ چون درس نمیخواندم و انتظار قبولی داشتم. مادرم اولین کسی بود که نتیجهام را به او گفتم. ایشان البته به من دلداری دادند. پدرم از نتیجهام ناراحت شد. من آن شب از 12 شب تا اذان صبح فقط گریه کردم. همین گریهها باعث شد سبک شوم و بتوانم بهتر تصمیم بگیرم. اذان صبح که گفته شد با خودم عهد کردم که سال بعد رتبهای کسب کنم که باعث سرافرازی خانوادهام شود. از اولین آزمون کانون درس خواندن را جدی گرفتم؛ چون میدانستم جدا شدن از برنامهی آزمونها ضربهی مهمی به من زده است.
از چه زمانی عضو کانون شدی؟
من از تابستان سال سوم دبیرستان عضو کانون شدم اما فقط در آزمونها شرکت میکردم. ترازم هم در حد 4500 بود و پیشرفت نمیکرد. در سال چهارم البته توانستم آن را به 5700 برسانم. اشتباه بزرگی که مرتکب شدم این بود که از بهمنماه سال چهارم دیگر در آزمونها شرکت نکردم و افت من از آن زمان شروع شد. بعد از عید خیلی افت کردم و ترازم به 5000 رسید.
پاییز سال 95 را به خاطر بیاور. به جز عزمی که برای پیوستگی به آزمونها جزم کرده بودی چه تصمیم دیگری گرفتی؟
من در یک برگه با این تیتر نوشتم: «دلایل رسیدن بنده به بدبختی» و بعد 16 مورد از مواردی که باعث عدم موفقیت من شده بود لیست کردم. امسال توانستم 14 مورد آن را اصلاح کنم که اصلیترین آنها گوشی همراه بود. موفقیت من از آن روزی شروع شد که تصمیم گرفتم گوشی هوشمندم را بفروشم و به جای آن کتاب کمکدرسی بخرم. من سال چهارم در دوران جمعبندی که همه بر این موضوع تمرکز دارند ساعتها با گوشیام بازی میکردم و به نوعی بازیگوشی میکردم. این لیست را به دیوار اتاقم نصب کرده بودم و کاملاً غرق درس شده بودم. از 15 مهرماه با 4 ساعت مطالعه در روز شروع کردم. هر ماه یک ساعت اضافه میکردم تا اینکه به 11 ساعت در روز رسید. البته روزی هم شد که 13 ساعت درس خواندم. من در اولین آزمون پاییز تراز 6400 را کسب کردم. من سال اول اصلاً آزمون را تحلیل نمیکردم اما سال دوم تصمیم گرفتم هر کاری که سال قبل انجام ندادهام انجام دهم. جمعهها از ساعت 4 بعدازظهر تحلیل آزمون را شروع میکردم و ساعتها برایش وقت میگذاشتم. حتی نکات درسهایی را هم که غلط نزده بودم مینوشتم.

نمرههای کنکور امسال با کنکور پارسال چه تغییراتی داشت؟
من به ترتیب در سال 95 و 96 در عمومیها در ادبیات نمرهی 40 و 60، در عربی نمرهی 23 و 57، در دین و زندگی نمرهی 52 و 65 آوردم و در مورد زبان هر دو سال آن را سفید گذاشتم. در اختصاصیها در ریاضی نمرهی 0 و 5، در اقتصاد نمرهی 56 و 89، در ادبیات اختصاصی نمرهی 50 و 65، در عربی اختصاصی نمرهی 28 و 78، در تاریخ و جغرافیا نمرهی 50 و 62، در فلسفه و منطق نمرهی 6 و 27، در جامعهشناسی نمرهی 36 و 72 و در روانشناسی نمرهی 80 و 56 را کسب کردم.
پیشرفت خوبی در عربی داشتی!
من عربی را در کلاس درس کاملاً میفهمیدم اما تست کار نمیکردم و فکر میکردم بلد هستم.
اینکه درس زبان را سفید میگذاشتی نگرانت نمیکرد؟
من در آزمون سعی میکردم به عربی جواب بدهم چون ضریب بالایی داشت. به همین دلیل وقت نمیکردم به سؤالات زبان پاسخ بدهم. در کنکور هم وقت زبان را بین درس ادبیات و عربی تقسیم کردم و با خیال راحت به آنها جواب دادم. میدانستم که اگر به این درس جواب بدهم رتبهام حتماً بهتر میشود اما با استفاده از نرمافزار تخمین رتبهی سایت کانون مطمئن بودم که با همین روش هم میتوانم به هدفم برسم. من حتی این نرمافزار را با درصدهای سال گذشتهام امتحان کرده بودم و نتیجه درست بود. اعتمادم به کانون زیاد شده بود و مشاورم هم به من میگفت فقط کافی است کارهای ساده را درست انجام دهم.
در فلسفه و منطق نمرهی کمی آوردی. دلیل آن چه بود؟
من این درسها را سطحی خوانده بودم و دانشم عمیق نبود. فلسفه درس سختی است و نیاز به پایهی قوی دارد. در شهر ما هم معلمی نبود که بتوانم از او کمک بگیرم. برای اینکه کمی پایهام را بهتر کنم از کتابهای آبی کانون استفاده کردم و بعد به سراغ کتابهای سهسطحی رفتم. درواقع به زحمت نمرهی 27 را آوردم.
سال دوم که با تراز 6400 شروع کردی تا چه ترازی پیش رفتی؟
بهترین نتیجهام را در آزمونهای عید گرفتم و ترازم 6953 شد. به طور کلی سعی میکردم ترازم را بین 6400 تا 6900 حفظ کنم.
امسال که برای دومین بار برای کنکور میخواندی خسته نشدی؟
در بهمنماه خسته شده بودم و دوست داشتم زودتر این روزها تمام شود و روز کنکور برسد. وقتی به سال قبل و ناراحتیهای آن فکر میکردم دوباره بر خستگی غلبه میکردم و درس را ادامه میدادم.
دوران جمعبندی چگونه بود؟
در آزمونهای جمعبندی رتبهام زیر 200 منطقه بود. نمراتم در کنکور هم تقریباً مشابه نتایج آزمونهای جمعبندی در کانون شد. به طور مثال سؤالات اقتصاد کنکور دقیقاً مشابه آزمونهای کانون بود.
تصمیمی که گرفتی نیاز به حمایت همهجانبهی خانواده داشت. آیا این اتفاق برایت افتاد؟
من همان شبی که نتیجه را گرفتم با خانوادهام صحبت کردم و تصمیم همه این بود که یک سال دیگر برای کنکور تلاش کنم. داییام که کارشناس حقوق است با این نظر موافق بود و از این تصمیم حمایت کرد. همان شب حتی در مورد دلایلی که مانع موفقیت من شده بود در جمع خانواده صحبت کردیم. مادرم به کانون اعتماد داشت و بهترین مشاور من بود. او امسال حمایت زیادی از من داشت. از نماز صبح کنار من مینشست و با اینکه سواد چندانی ندارد کتاب یا روزنامهای در دست میگرفت و میخواند تا من خوابم نبرد. او یک سال از نماز صبح تا 8:30 صبح کنارم نشست و با من همراه بود. او آموزههای کانون را یاد گرفته بود و به من یادآوری میکرد. پدرم معلم است و دو شیفت کار میکرد. او هم شبها کارهایم را پیگیری میکرد.

بعد از اعلام نتایج میدانستی که در رشتهی مورد علاقهات قبول خواهی شد؟
من فقط رشتهی قضا را میخواستم و اکنون هم دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قضایی هستم.
چه خصوصیاتی در خودت سراغ داشتی که این رشته را انتخاب کردی؟
قاضی برای رعایت عدالت باید ویژگیهای دیگری غیر از عادل بودن داشته باشد. اولین ویژگی این است که باید خداترس باشد. همچنین باید شنوندهی خوبی باشد و من این خصوصیت را در خودم سراغ داشتم. ویژگی دیگر این است که باید بتواند مسائل شخصی را در قضاوت خود راه ندهد. من هم همیشه سعی کردهام نسبت به موضوعات مختلف با دیدهی انصاف نگاه کنم و احساسات شخصیام را دخالت ندهم. من میتوانستم بدون دغدغه شغل دیگری را انتخاب کنم. حتی چند روز مانده به کنکور به من پیشنهاد کار شد و میتوانستم بهراحتی استخدام شوم اما نیاز جامعهی من چیز دیگری بود. میخواستم حالا که توانایی این کار را در خودم میبینم قضاوت را با تمام سختیهایش نه به دلیل دستمزد بالای آن بلکه به دلیل نیازی که احساس میشود انتخاب کنم. فکر میکنم در این رشته برای جامعهام مؤثرتر خواهم بود.
در این دو سال چه تجربیاتی داری که فکر میکنی برای دانشآموزان دیگر هم مفید خواهد بود؟
من جملهی «خواستن توانستن است» را با تمام وجود تجربه کردم. در کانون یاد گرفتم که سختکوشی نتیجهبخش است. وقتی شبها خستگی یک روز درس خواندن را در تمام بدنم احساس میکردم خوشحال میشدم که یک روز دیگر توانستهام درس بخوانم. من پسرخالهای دارم که با هم همکلاس بودیم. من خیلی به ورزش علاقه داشتم اما پسرخالهام در زنگ ورزش هم درس میخواند. وقتی از او میخواستم که ورزش کند به من میگفت: «تو از ورزش کردن لذت میبری و من از خواندن این کتاب.» امسال که برای کنکور میخواندم به این حرف پسرخالهام رسیدم که درس خواندن چهقدر میتواند لذتبخش باشد. وقتی یک ساعت بیشتر درس میخواندم بیشتر لذت میبردم.
چه حسی داری از اینکه اهل روستا هستی؟
من هیچ وقت اصالت خودم را فراموش نمیکنم و اتفاقاً برایم مایهی مباهات است که از روستا آمدهام و اکنون در این جایگاه هستم. من روستا را خیلی دوست دارم و سه ماه تابستان همیشه آنجا هستیم.
به جز درس خواندن چه چیزهای دیگری روحیهات را تقویت میکرد؟
من مداح اهل بیت هستم و این کار را خیلی دوست دارم. یکی از دلگرمیهای من مداحی است اما امسال حسابشده عمل کردم.
به عنوان سخن آخر چه صحبتی داری؟
روزی در تلویزیون شنیدم که کسی میگفت: «اگر میخواهی موفق شوی توکل بر خدا، سکوت و تلاش تا رسیدن به موفقیت را فراموش نکن.» سکوت به نظرم معنای زیادی دارد. من سال اول برنامههای تلویزیونی را تماشا میکردم اما امسال همهی اینها در یک سکوت هدفمندی قرار گرفتند. من از ثانیه به ثانیهی لحظاتم استفاده میکردم و قدر آنها را میدانستم. در آخر دوست دارم از پدر و مادرم تشکر کنم که خیلی برایم زحمت کشیدند. همچنین سپاسگزارم از آقای محمودی (پشتیبان سال سوم)، آقای شاهوردی (پشتیبان سال چهارم) و آقای صلواتی (پشتیبان امسال) و نیز از آقای کیومرث حبیبی تشکر میکنم که با اینکه پشتیبان من نبود وقتی ترازم خوب شده بود هر نکتهای به ذهنش میرسید به من میگفت و برایم وقت میگذاشت.
