فاطمه یکی از دانشآموزان سختکوش سال گذشتهی من بود که به تازگی وارد گروه برتر شده است.
در اولین جلسهی مشاورهای که با هم داشتیم یک جعبهی لاینتر هم همراه خود آورده بود. در پایان جلسه گفت: «من یکی از جعبههای لاینترم را آوردهام که در مورد آن نظر دهید و فیشهای آن را نگاه کنید که آیا درست مینویسم یا خیر.»
وقتی نگاه کردم متوجه شدم که جعبهی لاینتر را خودش با استفاده از مقوا درست کرده است و اندازههای مربوط به هر خانه را نیز رعایت کرده است. جعبهی لاینتر مربوط به درس ادبیات بود که لغات و تاریخ ادبیات را به صورت خلاصه و با علامتگذاری و نوشتن داستان پر کرده بود.
گفتم: «برای چه درسهای دیگری جعبه داری؟»
گفت: «برای همهی درسهایم؛ البته حجم برخی بیشتر است و برخی کمتر.»
گفتم: «همهی نکات را مینویسی؟»
گفت: «در مورد برخی مباحث همهی نکات را مینویسم، مثل لغات ادبیات اما در مورد درس شیمی فقط برخی نکات که نیاز به تکرار زیاد دارد مینویسم تا خوب به خاطر بسپارم.»
گفتم: «مزیت این کار چیست؟ چرا این کار را انجام دادی؟ نوشتن فیشها وقتت را نمیگیرد؟»
گفت: «نه؛ سعی میکنم فیشها را در اوقات مرده بنویسم، مثل زنگ تفریحها یا زمانی که سوار سرویس هستم و... وقتی فیشها را مینویسم خیالم راحت است که میتوانم قسمتهای حفظی کتاب را در زمان کم و با مرور بسیار زیاد به خاطر بسپارم و زمان زیادی برای حفظ کردن یک مبحث نگذارم و ذهنم هم کمتر خسته میشود؛ چون به نظر میرسد یک کار بزرگ را به کارهای کوچک تقسیم کردهام؛ در این صورت انجام دادن آن برایم راحتتر است.»
فاطمه در تمام طول سال استفاده از جعبهی لاینتر را ادامه داد و در خردادماه دیگر نیاز به زمان زیادی برای مرور نداشت.
