باسمه تعالی
خلاصه نكات اقتصاد سال دوم رشته انسانی
* انسان در زندگی خویش نیازهایی دارد و برای ادامه حیات ناگزیر است آنها را برآورده کند. منبع رفع این نیازها امکاناتی است که در اختیار انسان گذاشته شده است.
*در تصویری ساده از زندگی با دو مفهوم روبهرو میشویم: 1. نیازهای انسان 2. منابع و امکانات
* نیاز انسان محرک او برای فعالیت و تلاش است. انسان بهدنبال احساس نیاز تصمیم گیرد آن نیاز را بر طرف کند و بعد از رفع نیاز احساس آرامش میکند.
* انسان موجودی سیریناپذیر است. به عبارتی با برطرف شدن پارهای از نیازهایش نه تنها احساس بینیازی نمیکند بلکه با عطش بیشتری در صدد رفع نیازهای جدید برمیآید.
* در ارتباط با منابع و امکانات موجود به دو نکته مهم میتوان اشاره کرد:
1- منابع و امکانات موجود در جهان محدود است و این محدودیت بهدلیل ناشناخته بودن منابع و کمبود دانش فنی بشر است.
2- این منابع و امکانات قابلیت مصارف متعددی دارند. به عبارتی از آنها میتوان برای رفع نیازهای گوناگون استفاده کرد. مثلاً در یک زمین هم میتوان پنبه کاشت و هم گندم
*گفتیم نیازهای انسان نامحدود و منابع موجود محدود است. بنابراین انسان باید ابتدا آن دسته از نیازهایش را که از اولویت بیشتری برخوردار است رفع نماید. این مسئله که مهمترین مسئله علم اقتصاد است مسئله «انتخاب» نام دارد.
* انسان باید تصمیم بگیرد که از منابع موجود که قابلیت مصارف متعدد دارند چگونه استفاده نماید. مثلاً از زمین موجود برای ساخت مسکن استفاده کند یا آن را به کشاورزی اختصاص دهد.
* این موضوع را میتوان در یک سؤال خلاصه کرد: «بهترین روش استفاده از منابع و امکانات کدام است؟»
به یقین ملاک بهترین بودن 1- بدست آوردن بیشترین میزان تولید و 2- فراهم آوردن سطح بالاتری از رفاه برای انسان است.
* انسان در طول سالهای متمادی تلاش بسیاری انجام داد تا دریابد که بهترین راه استفاده از منابع کدام است که حاصل آن پدید آمدن اندیشه اقتصادی بود. با پیشرفت تمدن بشری و بهویژه علم ریاضی اندیشه اقتصادی تکامل بیشتری پیدا کرد و به عنوان علم اقتصاد در جایگاه یکی از مهمترین معارف قرار گرفت.
* علم اقتصاد نیز مانند سایر علوم درباره موضوعاتی بحث میکند. اینکه چرا پول برخی کشورها از قدرت بیشتری برخوردار است و هزاران سؤال مشابه دیگر در حوزه مطالعات اقتصادی قرار میگیرد. علم اقتصاد تلاش میکند به این پرسشها پاسخ دهد.
* بازیگران و فعالان عرصه اقتصاد چهار دستهاند: 1- مصرفکنندگان که خانوارها هستند. 2- تولیدکنندگان که همان بنگاههای اقتصادی (هر نوع سازمان و تشکیلات که به عرضه کالا و خدمات میپردازد مثل: تاکسی، بانک و …) هستند. 3- دولتها که سعی در مدیریت اقتصاد داخلی خود دارند و میتوانند با سیاستهای خود واحدهای تولیدی را ملزم به اجرای بعضی قواعد نمایند یا اینکه بیکاری را در بخشی از اقتصاد ریشهکن کنند. 4- مؤسسات بینالمللی که نقش نظارتی دارند و موجب میشوند که روابط اقتصادی بین کشورها رونق بگیرد و حق همه کشورها در تجارت بیناللمللی حفظ شود.
* در هر علمی دانشمندان از ابزارها و روشهای مختلف برای رسیدن به هدف خود استفاده میکنند. اگر به همه شاخههای علوم نظر کنیم شباهاتی را در روش مطالعه دانشمندان آنها پیدا میکنیم. در همه شاخهها دانشمندان بهدنبال کشف روابط علت و معلولی هستند. آنها برای رسیدن به هدف خود به مشاهده و جمعآوری اطلاعات میپردازند و بعد از بررسی آنها را طبقهبندی میکنند. اگرچه اقتصاددانان از ابزارهای علم تجربی استفاده نمیکنند اما با روش علمی به مطالعه واقعیتهای اقتصادی میپردازند.
* دانشمندان علم اقتصاد با تکیه بر مطالعات خود توانستهاند ماهیت روابط علی و معلولی را کشف کنند. به همین دلیل امروزه میتوان برای رسیدن به هدفی خاص سیاستهایی را طراحی و اجرا کرد و یا با پیشبینی امکان بروز مشکل در آینده راهکارهایی را برای حل آنها به کار گرفت.
* تعریف اقتصاد: علمی است که انتخابهای بشر را به صورت رابطه بین منابع و عوامل تولید کمیاب که قابلیتهای استفاده مختلف دارند و نیازهای مادی نامحدود او را مطالعه کرده و با ارائه بهترین انتخابها رفتارهای فردی و جمعی انسان را مدیریت میکند.
* هدف اقتصاد راهنمایی انسان برای انجام بهترین انتخاب و بهکارگیری بهترین روش جهت استفاده از منابع و امکانات خویش
* اهمیت اقصاد از دو نظر قابل بررسی است. اولاً دین اسلام به عنوان دینی کامل بیاعتنایی به مسائل دنیوی را قبول ندارد و نداشتن معاش را خطری برای اعتقادات انسان میداند. از نظر اسلام کسی که برای ارتقاء سطح زندگی خانوادهاش تلاش کند همانند مجاهد در راه خدا شایسته تقدیر است. ثانیاً بهدلیل تأثیر همه جانبه اقتصاد بر همه جنبههای کشورها، اگر فرهنگی به دنبال استقلال و پیشرفت است باید به پیشرفت اقتصادی به مثابه ابزاری مهم در این راه توجه نماید.
* اسلام میگوید نعمتهای خداوند بیحد و حصر است و اقتصا میگوید این منابع محدود است. اسلام میگوید انسان باید قانع باشد و حال آنکه اقتصاد میگوید انسان سیریناپذیر است. ظاهراً تقابل بین این دو نظر دیده میشود اما در واقع اسلام با اقتصاد لزوماً ناسازگار نیست. در جوامع مادی، مصرفگرایی اصل است و در جامعه اسلامی تعالی روحی یک اصل متعالی است. لازمه تعالی روحی در اسلام سرمایهگذاری عظیم فرهنگی است. بنابراین هر دو جامعه در نیازهای خود سیریناپذیرند. کمبود ظاهری منابع نیز میتواند ناشی از سو مصرف و یا کم بودن دانش فنی بشر باشد.
*کالا: شی ای است که برای رفع نیاز از آن استفاده میکنیم. برای بدست آوردن کالا باید پول بپردازیم.
* خدمات: آنچه در مقابل پول دریافت میکنیم فقط منحصر در اشیا مادی نمیشود. خدمات حقوقی، پزشکی، آموزشی و ... از مواردی هستند که به آنها نیاز داریم و برای بدست آوردن آنها پول میپردازیم.
* کالا یا مصرفی است یا واسطهای: کالایی که توسط خانوارها مستقیماً مصرف شود، مصرفی و کالایی که توسط بنگاههای تولیدی برای تولید کالایی دیگر خریداری میشود واسطهای نام دارد.
* برخی کالاها خودشان مصرف نمیشوند بلکه از خدمات آنها استفاده میشود که به آنها کالای با دوام میگویند. مثل یخچال
* اگر کالای با دوام توسط بنگاه اقتصادی به کار گرفته شود به آن کالای سرمایهای گفته میشود.
* کالای ضروری کالایی است که نیازهای ضروری ما را رفع میکند مثل پوشاک و کالای لوکس برای نیازهای کم اهمیتتر مورد استفاده قرار میگیرد مثل لوستر
* وقتی منابع موجود را به مصرف خاصی میرسانیم در واقع از سایر مصارف چشم پوشی کردهایم که به آن هزینه فرصت میگویند. مثلاً اگر زمین کشاورزی را به کشت گندم اختصاص دهیم از پنبه و سودی که میتوان داشت چشم پوشیدهایم. بنابراین هزینه فرصت کاشت گندم، پنبهای است که آن را از دست دادهایم.
* مثال: دانشجویی میتواند با مدرک کارشناسی کار کند و ماهیانه 800 هزار تومان دریافت نماید یا میتواند به تحصیلات خود ادامه دهد. اگر او تصمیم بگیرد درس بخواند هزینه فرصت برای او برابر است با:
1) 19.200.000 تومان 2) 15.600.000 تومان
3) هزینه فرصت وجود ندارد 4) 9.600.000 تومان
درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را
