زمانی که وارد دبیرستان شدم در میان دوستانم صحبت از یک جعبهی جادویی بود؛ جعبهای که کاری خارقالعاده انجام میداد. واقعاً کنجکاو شدم که این جعبه را هر طور شده تهیه کنم. به نمایندگی کانون مراجعه کردم و سراغ جعبهی جادویی را گرفتم. مسئول کانون در ازای مبلغ ناچیزی یک جعبه در دستان من گذاشت. وقتی به خانه برگشتم و درِ جعبه را باز کردم خیلی جا خوردم. یک جعبهی خیلی خیلی ساده با 5 خانهی کوچک و بزرگ در مقابل من بود. واقعاً عصبانی شدم. به خود گفتم مگر میشود چنین چیز ساده و پیش پا افتادهای، جادو کند؟ وسوسه شدم تا آن را برای یک بار هم که شده امتحان کنم و به همه ثابت کنم این جعبه اصلاً هم جادویی نیست. طرز کار با آن را خواندم. کاغذهایم را آماده کردم و کارم را شروع کردم؛ اما نه، انگار واقعیت داشت. واقعاً جادویی بود؛ مخصوصاً برای من که همیشه نگران فرمولها و کلماتی بودم که از ذهنم فرار میکردند. اکنون 8 سال از آن روز میگذرد. من و جعبهی جادوییام همیشه در کنار هم بودهایم و میلیونها فرمول و کلمه را با جادوی همین جعبه برای همیشه در ذهن سپردهام. جعبهی لایتنر در طول دوران تحصیلم همیشه در کنار من بوده و قصد دارم برای ادامهی تحصیل هم از آن به طور مداوم استفاده کنم. شما هم زودتر به سراغ جعبهی جادویی خودتان بروید و از همین امروز تغییر را در خودتان احساس کنید.
