نام و نام خانوادگی: آوین حیدری
پایه: دوازدهم تجربی
نام شهر و استان: سمنان
شغل و تحصیلات مادر: دبیر ریاضی- دکتری ریاضی
شغل و تحصیلات پدر: مهندس عمران - کارشناسی
میانگین تراز: ۶۳۴۰
معدل: 19.60
سالهای حضور در کانون: سه سال. ششم، یازدهم و دوازدهم
چند آزمون شرکت کرده است: 71 آزمون اصلی و مکمل
تعداد پاسخ صحیح: 1998 سوال در یک سال آخر
مصاحبه گر: مجید کرمی
روش مطالعه هر درس را به شکل مختصر بگویید. در کنکور اردیبهشت چه درصدی را کسب کردید؟
نقطه ضعف اصلی من در شروع درس زیست بود. در تابستان زمان زیادی روی این درس گذاشتم، و با تست زدن افزایش درصد داشتم ولی هنوز تسلط کافی روی آزمون نداشتم. برای پیشبرد دیدگاه تستی در درس زیست باید سعی کنید ذهنیت طراح را تشخیص دهید چون این مهارت به خاطر ابهاماتی که در تست های کنکور زیست هست، خیلی مهم است.

به طور کلی برای درس زیست اول تسلط روی کتاب درسی و بعد تسلط بر روی تست ها (چون دام ها و مفاهیم رایج را فقط در تست ها می توان یاد گرفت) و در آخر هم تسلط روی آزمون می تواند موثر باشد. نکته مهم این است که اگر از اول دانش آموز کتاب سطح بالا برای خود انتخاب کند، تسلط روی سوالات ساده آزمون را از دست می دهد و در آزمون ها نمی تواند این سوالات را تشخیص دهد و این دقیقا اتفاقی بود که برای خود من هم رخ داد.
درصد زیست در کنکور اردیبهشت 69 بود.
فیزیک هم درس نقطه ضعف من بود. در وهله اول مفهوم درس را با تست های ساده تر در کلاس یاد می گرفتم و بعد سراغ تست های سطح بالاتر برای تسلط می رفتم. راز تسلط در فیزیک کامل کردن منبع هست، یعنی حل تست های زیاد در همهی سطوح. من تلاش زیادی می کردم تا قبل هر آزمون همه ی تست ها حل شوند و تست هایی که غلط زده بودم یا نزده بودم را دوباره قبل آزمون حل می کردم. به همین خاطر سوال های ساده را راحت تر پیدا می کردم و سوال های سخت را راحت تر حل می کردم.
درصد فیزیک در کنکور اردیبهشت 61 بود.
در درس شیمی اول باید مفاهیم و حفظیات جا بیفتد و این کار با مطالعه صرف کتاب درسی رخ نمی دهد. برای این کار حل تست های زیاد لازم است و به همین خاطر من از دو منبع برای شیمی تست زدم. این کار به من کمک کرد که ذهن خیلی طبقه بندی شده ای در درس شیمی داشته باشم. بعد از مفاهیم روی مسائل هم زمان گذاشتم و اول مسائل پایه ای تر مثل استوکیومتری و درصد جرمی و ... را ارتقا دادم چون این ها به عنوان پایه مسائل در بیشتر تست ها حضور دارند و باید دانش آموز زمینه قوی در آن ها داشته باشد.
درصد شیمی در کنکور اردیبهشت 59 بود.
درس ریاضی در سال های دهم و یازدهم برای من نقطه قوت بود و در سال دوازدهم زمان کمتری برایش می گذاشتم. برای درس ریاضی هر چه تست بیشتری زده شود تسلط بیشتری هم کسب می شود. پیشنهاد می کنم که دانش آموزان در این درس از کتاب هایی استفاده کنند که سطح بندی شده است و به کمک آن ها تیپ بندی سوالات ریاضی را یاد بگیرند.
درصد ریاضی در کنکور اردیبهشت 51 بود.
بین درس های مختلف چطور تعادل ایجاد می کردید؟
در واقع من از سطح نسبتا پایینی شروع کردم به همین دلیل سعی کردم تا همه دروس در یک سطح متعادلی رشد کنند و اکثرا هم در طول سال و هم در کنکور این تعادل دیده می شد. البته من قبلا در آزمون ها هم دیده بودم که وقتی درصد ها در طیف خاصی قرار دارند و نسبت به هم متعادل تر هستند، تراز بهتر می شود؛ در مقایسه با حالتی که یک درس خیلی خوب است و یک درس ضعیف.
از کدام یک از کتاب های کانون استفاده می کردید؟
من از کتاب های سه سطحی استفاده می کردم. علی الخصوص در درس ریاضی و فیزیک. و اگر بتوانم برگردم، از این کتاب ها بیشتر استفاده می کنم. این کتاب ها سوالات خوبی دارد و تیپ های مختلف را پوشش می دهد. و همچنین در انتخاب سوال و تیپ بندی سوالات بسیار مفید است. (با توجه به این که درصد رجوع به سوال و پاسخ صحیح در آزمون ها در کنار هر سوال ذکر شده است)
شما آزمون دادن را از سال یازدهم شروع کردید؟
بله اما در سال یازدهم خیلی جدی نبودم، هر زمانی که در مدرسه یک درس را امتحان داشتم در آزمون آن هفته درصدم در همان درس رشد می کرد. به طور کلی در سال یازدهم هدفی نداشتم و بیشتر تمرکزم روی درس مدرسه بود. البته نتیجه هم بسیار عالی بود. در امتحانات نهایی فقط در سه درس زمین شناسی، تاریخ و انسان و محیط زیست نمره کمتر از 19.5 کسب کردم.
در کل تنها افسوس من از سال یازدهم این است که چرا جدی تر درس نخواندم و تست ها را جدی تر نگرفتم.
در تابستان سال کنکور چطور؟
در تابستان از اوایل مرداد به طور جدی درس خواندم. در قدم اول ساعت مطالعه ام را بالا بردم. در تابستان تمرکز اصلی من نگه داشتن ساعت مطالعه و تثبیت نحوه مطالعه بود (چون به نظر من هر کسی باید روش مطالعه مفید برای خودش را پیدا کند.) همچنین با کلیت دروس و نقاط ضعف و قوتم آشنا شدم و فهمیدم که باید روی کدام درس زمان بیشتری بگذارم. به طور کلی تابستان برای من خیلی ارزشمند بود چون تصمیم جدی برای مسیر کنکور را از تابستان گرفتم.
در برابر این جمله که «آزمون های تابستان جدی نیست» شما چه جوابی دارید؟
آزمون های تابستان مخصوصا برای کسانی که پایه ضعیفی دارند بسیار مهم و تعیین کننده است. این که یک بار درس های پایه در تابستان جمع بندی شود (حتی اگر به بهترین شکل هم جمع بندی نشود) در طول سال تحصیلی، هم از نظر تقسیم نگاه روی درس ها ( این که بدانید هر درسی چقدر زمان می خواهد) و هم از این نظر که وقت بیشتری برای درس های دوازدهم ایجاد می کند، خیلی مفید است.
طول سال دوازدهم چطور گذشت؟
طول سال دوازدهم، مخصوصا ترم اول سخت گذشت. درس ها سنگین تر بود و مدرسه هم درگیری های خودش را داشت. اما نکته مثبت من این بود که از برنامه راهبردی عقب نیفتادم. برای من عقب نیفتادن از برنامه راهبردی آزمون ها خیلی خیلی مهم بود.
اهمیت برنامه راهبردی برای شما چه بود؟
نمی توانم کسانی را درک کنم که با برنامه راهبردی پیش نمی روند. برای من این برنامه خیلی مهم بود؛ هم از جهت نظمی که به کارهایم می داد و هم الزامی که ایجاد می کرد تا عقب نمانم. همچنین استرس من را هم کاهش می داد. چون می دانستم که اگر با برنامه راهبردی پیش بروم درس ها تا آخر اسفند تمام می شود و من زمان کافی برای جمع بندی دارم.
دوران امتحانات نیمسال اول چگونه گذشت؟
دوران امتحان های ترم اول برای اولین بار جمع بندی می کردم. در این دوران شما معتقد بودید که باید روی کتاب درسی کار بیشتری کرد ولی من بیشتر روی تست ها و آزمون ها بودم. به همین دلیل جمع بندی خوبی نبود؛ ولی خب تجربه ای شد برای جمع بندی اصلی.
ترم دوم خیلی بهتر پیش رفت. من تقریبا از برنامه راهبردی آزمون ها جلوتر بودم (یعنی برنامه پیشروی سریع را برای خودم انتخاب کرده بودم) و تا اسفند همه ی دروس را (چه دوازدهم و چه پایه) به طور کامل تمام کردم و از 25 اسفند جمع بندی را شروع کردم.
با چه روشی جمع بندی کردید؟
من با روش بازیابی (retrieval based review) یا همان «روش سه روز یک بار» جمعبندی کردم. در قدم اول این سه روز یک آزمون می زدم. در ادامه سه روز یک بار مباحثی که نیازمند مرور بود را اولویت بندی می کردم و بعد از منبع اصلی مرور و بازیابی می کردم. حتی گاهی نیاز می شد که در قسمت هایی از دروس، به طور کامل دوباره تست بزنم.
شروع عید با جمع بندی پایه همراه بود (آزمون 7 فروردین) که برای من شروع سختی بود. چون در درس های پایه نسبت به دوازدهم ضعیف تر بودم و درس های پایه حجم بیشتری داشت. در هر صورت هفته های اول که مختص آزمون پایه بود خیلی سخت گذشت و خوب پیش نرفت.
ولی برای هفته های بعد با برنامه ریزی درست و بعد از جمع بندی ترم اول دوازدهم، درس های پایه را دوباره جمع بندی کردم و این بار خوب پیش رفت.
در دوران عید علاوه بر جمع بندی، روی استراتژی آزمون دادن و زمان بندی دفترچه ها هم وقت گذاشتم که خیلی برایم مفید بود.
در مورد همین مهارت ها توضیح بدهید. تعداد غلط های شما در کنکور اردیبهشت بسیار کم بود. (93 تا درست و 7 تا غلط) چگونه انقدر دقیق سوال ها را انتخاب کردید؟
من قبل از کنکور، سوالات کنکورها و آزمون های درس های فیزیک و شیمی را تیپ بندی کرده بودم و سوال های ساده و متوسط و دشوار هر مبحث را مشخص کرده بودم. سر جلسه کنکور هم با همین اولویت بندی پیش رفتم و این کار خیلی موثر بود. برای درس زیست هم شک دار ها را در زمان نقصانی (دور دوم) بررسی می کردم و در مورد هر سوال تصمیم می گرفتم که آن را پاسخ بدهم یا خیر.
شرکت در آزمون های کانون چه تاثیری روی روند پیشرفت شما داشت؟
آزمون علاوه بر مسلط شدن به مبحث (یادگیری موارد علمی)، دیدگاه تستی (مهارت ها) را تا حد زیادی پیشرفت می دهد. در واقع بیشترین تجربه ای که در جلسه ی کنکور مانع اشتباه می شود همین تجربه آزمون دادن است.
یکی از چالش های جلسه ی کنکور حفظ انرژی تا آخر آزمون است. که آزمون دادن، علی الخصوص به شکل حضوری، کمک میکند که به این شرایط عادت کنیم و بتوانیم انرژیمان را تا لحظه آخر حفظ کنیم.
چالش دیگر اتفاق افتادن وقایعی در جلسه آزمون است، که قابل پیش بینی نیست. به همین خاطر آزمون دادن (باز هم علی الخصوص به شکل حضوری) باعث می شود نحوه مدیریت این وقایع را یاد بگیریم.
از کدام یک از کارنامه های کانون استفاده می کردی؟
به غیر از کارنامه اصلی، من بیشتر از کارنامه اشتباهات استفاده می کردم. این کار یک دید کلی از اشتباهاتم در جلسه آزمون را فراهم می کرد و باعث می شد در آزمونهای بعدی اشتباهاتم کمتری داشته باشم. همچنین از مرتبه بندی سوالات در کارنامه کاغذی (جدول نظم) هم استفاده می کردم و این کار باعث شد بعد از چند آزمون انتخاب سوال ها خیلی بهتر شود و تشخیص سوال های ساده از دشوار برایم خیلی راحت شود.
شما از خدمات مشاوره کانون استفاده کردید. مشاور چه نقشی در موفقیت شما داشت؟
بله مشاور من خود شما بودید. مشاوره برای من مهم ترین بخش کنکورم بود، هم از نظر مدیریت روحیام در طول سال تحصیلی هم از این نظر که حتی یک روز با صفر ساعت ساعتمطالعه هم در سال کنکور نداشتم (این موضوع برای من اهمیت داشت چون در سالهای قبل ساعت مطالعه بالایی نداشتم.) ضمن این که شما تجربه های خیلی خوبی در اختیارم می گذاشتید تا اشکالاتم را به حداقل برسانم.
سعی می کردم روش درس خواندن و برنامه ریزیم هم منطبق با برنامه شما باشد؛ چون هروقت بهتر به برنامه عمل می کردم نتیجه اش به طرز مشهودی بهتر می شد.
جدا از این ها، در دوران جمع بندی که خیلی دوران حساس و تعیین کننده ای برای من بود، شما از نظر استراتژی سرجلسه خیلی کمک کردید. تکالیفی که در این زمینه داشتیم از بیرون خیلی ساده به نظر می رسید ولی من چون در طول سال تاثیر تکالیف شما را دیده بودم، تکالیف را با دقت زیادی انجام می دادم و می توانم بگویم در کنکور اردیبهشت با کمترین استرس و کمترین خطا پیش رفتم.
نقش خانواده شما در این مسیر چه بود؟
فراهم کردن محیط آرام و تشویق من برای رسیدن به هدفم مهمترین نقش خانواده ام بود. آن ها سعی می کردند که در مواقع نیاز به من انرژی بدهند و شنونده خوبی بودند. این ترکیب کمک بسزایی در موفقیت من داشت و همین جا از آن ها تشکر می کنم.
نقش گروه دوستان چه بود؟
من دوستان فوق العاده ای در سال کنکور داشتم. رشته تحصیلی آن ها با من یکی نبود ولی تلاش هایمان در کنار همدیگر انرژی گروه را بالا می برد. ما در شرایط سخت، خیلی به هم کمک می کردیم و با صحبت و در کنار هم بودن سعی می کردیم که همدیگر را تشویق کنیم تا از مسیر درست خارج نشویم. بعد هر آزمون برای همدیگر وقت می گذاشتیم و سعی می کردیم تا به یکدیگر انرژی بدهیم.
بین درس مدرسه و آزمون ها چگونه تعادل برقرار کردید؟
در سال های دهم و یازدهم تمرکز بیشتری روی مدرسه داشتم و به همین خاطر تصور می کردم در تست زنی بیشتر از درس مدرسه ضعف دارم؛ برای همین تمرکز اصلی در طول سال برای کنکور بود. به پیشنهاد شما درس های مدرسه را از مهر شروع کردم و در تمام امتحانات مستمر و ترم اول به طور کامل شرکت می کردم. همچنین در امتحان های پایانی ترم اول درس های عمومی را به عنوان یک مانور برای امتحانات نهایی خواندم و نمره قابل قبولی کسب کردم.
قبل کنکور اردیبهشت هم به پیشنهاد شما یک دور همه ی درس های عمومی را به طور کلی مرور کردم. بعد از کنکور اردی بهشت هم سعی کردم از فاصله ی زمانی بین کنکور و نهایی استفاده کنم (شاید نهایت بهره را نبردم - فکر می کنم دلیلش غرور کاذبی بود که نسبت به جمع کردن دروس در شب امتحان داشتم) برای بعضی دروس که در طول سال کم کاری کرده بودم شب امتحان خیلی اذیت شدم و استرس زیادی هم متحمل شدم ولی برخی دروس را که در طول سال مطالعه داشتم، خیلی کمکم کرد.
شما کار خیلی بزرگی انجام دادید. در مدت 10 ماه از تراز 5200 آزمون 29 تیر (اولین آزمون دوازدهم) تا تراز 10200 کنکور رشد کردید. علت موفقیت خودتان را چه می دانید؟
فکر می کنم برنامه ریزی درست و استمرار (پیوستگی) در این مسیر خیلی موثر بود. همچنین آزمون دادن جدا از بحث آموزش های علمی، امکان یادگیری مهارت های زیادی هم دارد که من به مرور سعی می کردم این مهارت ها را یاد بگیرم.
حرف آخر شما برای بقیه دانش آموزان چیست؟
اولی این که وقتی من ترازهای پائین تر را می آوردم فکر نکردم که هدفم غیر ممکن است و باید آنها را عوض کنم، بلکه روی خودم کار کردم و خودم را ارتقا دادم.
دومی این که به نظرم سال کنکور اگه با هدف و استمرار پیش برود، برخلاف انتظار، می تواند سال فوق العاده قشنگی باشد و یک فرد در کنار مهارت های موفقیت در کنکور، مهارت های موفقیت در زندگی آینده را یاد می گیرد.
