برایش سخت بود. چگونه باید بین برنامهی مدرسهاش و برنامهی کانون تعادل ایجاد کند؟ در وضعیت نابسامان و ناپایدار ارتباط اینترنتی، برنامهی مدرسهاش نسبت به پارسال که کرونایی وجود نداشت، کمی شلخته و نامنظم بود. یادش آمد پارسال بعد از مدرسه همیشه میتوانست هم به درسهای روزش و هم به تکالیف فردایش برسد و البته این همسویی برنامهی مدرسه و برنامهی کانون به او آرامش میداد؛ ولی امسال بهدلیل ناکارآمدی بخشی از کلاسهای غیرحضوری و ناهماهنگی بین بعضی از معلمهای مدرسه در دادن تکلیف، مجبور بود بیش از پیش خودش را درگیر کتابهای کمکدرسی و دیدن فیلمهای آموزشی کند. البته این حد تلاش و خوداتکایی و مسئولیتپذیری احساس خوب توانایی به او میداد؛ ولی خستگی کار روزانه او را از انجام برخی فعالیتهای مطالعاتی دور میکرد.
از یکی از دوستانش که تراز 6000 داشت، شنیده بود امسال باید به برنامههای کانون بیشتر اتکا کند. میگفت اگر خودمان را موظف کنیم هر دوهفتهیکبار وضعیتمان را با یک برنامه محک بزنیم، احساس اطمینانبخش بیشتری به درسخواندن و انجام وظایف دانشآموزی خواهیم داشت. بنابراین تصمیم گرفت برای ایجاد تعادل، فرصتهایی را در طول هفته بهخصوص تعطیلات و پنجشنبه و جمعهها ایجاد کند. تصمیم او برای روز پنجشنبهی قبل از آزمون، قطعی و جدی و متفکرانه بود: «کل روز قبل از آزمون را صرف افزایش سطح آمادگیام برای آزمون جمعه خواهم کرد.»
