لغات مهم املایی فارسی 1
در این جا لغت های مهم املایی همراه با معنی آن آورده شده است.
| لغت | معنی | لغت | معنی | لغت | معنی |
| فروغ | روشنایی ، پرتو | حازم | محتاط | غلغله زن | شور و غوغاکنان |
| قرابت | خویشی ، خویشاوندی | محال | بی اصل ، ناممکن ، اندیشۀ باطل | حضیض | جای پست در زمین یا پایین کوه |
| سخره | مسخره کردن ، ریشخند | عزم | قصد ، اراده | عمارت کردن | بنا کردن ، آباد کردن ، آبادانی |
| خذلان | خواری ، پستی ، مذلت | علم کردن | مشهور کردن ، سرشناس کردن | غنا(با کسره غ) | سرود، نغمه، آوازخوانی، دستگاه موسیقی |
| فرقت | جدایی ، دوری | لئیمی | پستی ، فرومایگی | نقض | شکستن ، شکستن عهد و پیمان |
| فراغ | آسایش و آرامش ، آسودگی | بحران | آشفتگی ، وضع غیر عادی | بیغوله | کنج ، گوشه ای دور از مردم |
فریبا رئوفی
