سالها گذشت تا اینکه متوجه شدم روش مطالعهای که برای درسهایم داشتم اشتباه بود. بارها و بارها کتاب را میخواندم و به امید اینکه بهترین نتیجه را خواهم گرفت در جلسه حاضر میشدم، اما دریغ از اینکه زحماتی که کشیدم به نتیجهی دلخواه برسد و همیشه ناامیدتر از قبل از جلسه برمیگشتم.
تا اینکه با دوستی آشنا شدم و دوستم من را متوجه ساخت که راه اشتباه است و به جای بازخوانی مدوام که موثر نبود و نکات اساسی در بین مطالب گم میشدند باید سعی در بازیابی کنم. این بود که بلاخره درس خواندن و زحمتهای مداوم نتیجه داد و بلاخره توانستم.
روشی که توانستم با آن به موفقیت برسم این بود که بعد از مطالعهی کامل کتاب درسی و جزوهها و به طور کلی زمانی که مطالب برایم جا میافتاد، در زمانی که برای مرور مجدد گذاشته بودم به جای بازخوانی، یک دوره تست از خودم میگرفتم و در پایان تستها را بررسی میکردم و از طریق آن متوجه میشدم که کجا نیاز به تلاش بیشتر دارم.
