به بچهها پیشنهاد دادم با هم گفتوگویی دربارهی آزمون جمعه کنیم. همگی به مطالعهی کارنامهی آزمون مشغول شدند. یکی از آنها داوطلب شد و جدولی روی وایتبرد کشید. یکی از بچهها فقط به دو سؤال جواب نداده بود. یکی دیگر کمترین اشتباه را داشت. یکی از بچهها تعداد سؤالات نزدهاش خیلی زیاد بود. دیگری هم بیشترین جوابهای درست را داشت. از آنها خواستم به ارقام سادهی جدول کارنامهشان فکر کنند و هریک چیزی بگوید.
روزبه دربارهی بیدقتیهایش در انتخاب گزینهها گفت.
رضا دربارهی آمادهنبودنش و پاسخهای کمی که داده بود، حرف زد.
هیربد گفت که چگونه توانسته کمترین اشتباه را داشته باشد.
در آخر، هر پنج نفر (هیربد، آرمان، رضا، روزبه و آروین) تصمیم گرفتند عصر جمعه پس از آزمون، وقت بگذارند و به سؤالاتی که پاسخ نادرست دادهاند، بار دیگر فکر کنند و دلیل آن را بنویسند.
