موی دماغ یا آیینه شکسته
داشتم زیست می خوندم ، با خودم قرار گذاشتم واسه آزمون بعدی مباحثی که قراره مرور بشود و آزمون های قبل نمره خوبی کسب نکردم رو حسابی دوره کنم ، همه ش توی رویای خودم بودم که چطور میشه زیست رو آزمون بعد 100 درصد بزنم، به خودم اومدم دیدم یک ساعت گذشته و فقط کتاب جلومه ، از روی بی حوصلگی رفتم جلوی آیینه موهامو شونه کردم به آیینه نزدیک تر شدم ، یهو چشمم خورد به یه مو،نزدیک تر که شدم دیدم اوه اوه روی بینی مبارک سبز شده، یک آن از روی ناراحتی میخواستم آیینه رو بشکنم ، خودمو کنترل کردمو خلاصه با هر وسیله ای بود کندمش
موقع ناهار بود که یهو به فکرم افتاد من چرا چندین آزمون که نتونستم بیشتر از 45درصد زیست بزنم ، اون وقت در سودای 100 درصد زدن هستم
رفتم توی صفحه شخصی ام توی سایت کانون ، یهو دیدم ای دل غافل من تا حالا نرفتم سراغ اشتباهات آزمون های قبل ، شاید به صورت گذرا بررسی کردم اما همه ی اشتباهاتم رو یک جا ندیده بودم ، شاید باورتون نشه اما جالبه براتون بگم چند تا از اشتباهاتم رو هر آزمون مرتکب می شدم و اگر به موقع رفع اش می کردم دیگه تکرار نمی شد.
اشتباهاتی که موی دماغم شده بود و من هر بار به جای برطرف کردن آیینه ام رو میشکستم
اشتباهات مون رو دوست داشته باشیم ، اگر عیب ها نباشن آیینه ها دیگه کاربردی نخواهند داشت.
