بالاخره شنبه رسید

سرم را از زیر پتو درآوردم. نگاهی به ساعت انداختم. 9:30 بود. دوباره خواب مانده بودم. به خودم قوت قلب دادم که دوباره از شنبه شروع می‌کنم.

بالاخره شنبه رسید

سرم را از زیر پتو درآوردم. نگاهی به ساعت انداختم. ۹:۳۰ بود. دوباره خواب مانده بودم. به خودم قوت قلب دادم که دوباره از شنبه شروع می‌کنم. نمی‌دانم‌ بالاخره این شنبه کی از راه می‌رسد!

اولین دوران طلایی شروع شده بود و من هنوز شروع نکرده بودم. نمی‌دانستم باید از کجا شروع کنم. نگاهی به اتاق انداختم. هر کتابی در گوشه‌ای بود. تصمیم ‌گرفتم ابتدا از اتاق شروع کنم. همان طور که کتاب‌ها را مرتب می‌کردم چشمم به دفتر برنامه‌ریزی افتاد که گوشه‌ای از اتاق خاک می‌خورد. دفتر را ورق زدم. یاد حرف‌های مشاورم افتادم:

اگر نمی‌دانید از کجا شروع کنید، این دفتر بهترین کمک برای شروع است. اگر هر روز درس‌هایی را که مطالعه می‌کنید به همراه زمان مطالعه‌ی آن‌ها یادداشت کنید، علاوه بر نظم بخشیدن به برنامه‌های‌تان، سبب می‌شود روز بعد رغبت بیش‌تری برای افزایش زمان مطالعه داشته باشید. به این ترتیب برنامه رفته‌رفته منظم خواهد شد و روال عادی خود را خواهد گرفت. حتی اگر روز اول با یک درس شروع کنید. دیگر این‌که با نگاه به دفتر برنامه‌ریزی توانایی‌ها، مهارت‌ها و نقاط قوت و ضعف شناسایی می‌شوند. برای مثال اگر طی دو هفته برای مطالعه‌ی درس زیست، ۱۰ ساعت زمان ‌گذاشته‌ اما نتیجه‌ی دلخواه را کسب نکرده‌اید، نگران نشوید. این نتیجه نشان می‌دهد برای درس زیست نیاز به تلاش بیش‌تری دارید. هم‌چنین به کمک این دفتر می‌توانید نحوه‌ی مطالعه‌ی درس‌ها و حتی تعداد تست‌ها برای هر درس را با توجه به توانایی‌تان بسنجید. نکته‌ی قابل توجه دیگر این دفتر مقایسه‌ی هر کس با خودش است. همه‌ی ما انسان‌ها حتی در اثر انگشت هم متفاوتیم، چه رسد به دیگر ویژگی‌ها و توانایی‌ها. دفتر برنامه‌ریزی باعث می‌شود هر کس خودش را با خودش مقایسه کند، نه با دوستان و رقبایش. هر کس خودش را با دیروز خود مقایسه می‌کند و برای فردایی بهتر تصمیم می‌گیرد.

Menu