گفتگو با رتبه 1 کنکور تجربی 95 ، محمد احمدی از تربت جام را در ادامه مشاهده کنید.
محمد احمدی در این فیلم از ویژگی های آموزشی ، روش های مطالعه و تجربیات خود در دوران کنکور می گوید .
لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمائید از چه سالی در آزمونهای کانون شرکت کردید:
محمد احمدی هستم رتبهی 1 کشوری کنکور تجربی. 3 سال در آزمونهای کانون شرکت کردم یک سال از رشتهی ریاضی در سالهای 90 و 91 و یک سال هم در سال گذشته در رشتهی تجربی.
درصدهای شما در کنکور چگونه بود؟
درصدهایم: ادبیات 100%، عربی 89%، زبان 100%، دینی 100%، زمین 48%، ریاضی 100%، زیست 87%، شیمی 92%، فیزیک 91%.
مهمترین ویژگی شخصیت آموزشی خودتان را چه میدانید؟
اینکه در سال گذشته ذهن واضح و شفاف داشتم، نسبت به کاری که قرار بود انجام بدهم آگاه بودم قرار است چه کار کنم و به کجا برسم در چه مسیری گام بردارم، در درسهای مختلف چگونه بخوانم چقدر بخوانم و از چه منابعی استفاده کنم، همه چیز ذهنم شفاف بود یعنی احساس نمیکردم یک راه مبهم و تاریک جلویم است احساس میکردم یک راه جلویم هست که روشن است و کلی چراغ هست فقط بستگی به این دارد که چقدر همت و تلاش بگذارم تا با سرعت خوب به هدفم برسم.
چطور شد دوباره به کانون آمدید؟ آیا باخودتان فکر نکردید یک مسیر دیگر را طی کنید یا اصلا شماکه ذهنتان شفاف است به برنامهی کانون کار نداشته باشید ؟
اول اینکه چرا دوباره به کانون آمدم: وقتی یک مسیر را میروید و اعتماد میکنید و نتیجه میگیرید و موفق میشوید و در عین حال کلی افراد دیگر را میبیند که این مسیر را رفتهاند و به نتیجه رسیدهاند، اعتماد ایجاد میشود در حالیکه حرفهای ضدو نقیضی هم وجود دارد که هر کسی یک مسیر را نشان میدهد که خیلی از آنها هم به نتیجهی درستی نمیرسد. من واقعا اعتماد داشتم مخصوصا اینکه خودم این تجربه را به دست آوردم و 100 درصدم مطمئن بودم که اگر یک بار دیگر به این کانون بیایم برایم مفید است.
مهمترین فاکتور اصلی که کانون دارد برنامه راهبردی آن است، هر کسی هر چقدر هم که ذهن شفافی داشته باشد (یک دانشآموز مثل من) مطمئنا نمیتواند بهتر از کلی متخصص با تجربههای مختلف، که نشستهاند یک برنامه برای کل سال چیدهاند طراحی کند. اینکه هر درسی چقدر پیشروی داشته باشد چقدر مرور داشته باشیم.
طی سالهای مختلف، کلی روی این برنامه فکر شده و سازگاری رخ داده و من هر چقدرم نسبت به خودم و توانمندیهایم و به آن مسیر، آگاهی داشته باشم، نسبت به افراد باتجربه و مشاور باز هم نقصهایی در برنامهای که من برای خودم بچینم، هست.
شما 4 و 5 سال پیش هم در آزمونها شرکت میکردید بعد از یک تجربهی 4 سال که دانشگاه رفتید و یک رشته سخت (برق شریف) خواندید و ذهنتان هم آمادهتر و فعالتر شد، الان وقتی برنامه راهبردی را نگاه میکنید نسبت به 4 سال پیش، آن را چطور ارزیابی میکنید؟
در آن زمان من رشتهی ریاضی بودم و خواهرم رشتهی تجربی بود برنامهی راهبردی او را نگاه میکردم، مثلا در آزمونی در درس زیست جمعبندی گیاهی صورت میگیرد و در آزمونی دیگر جمعبندی جانوری یا بدن انسان و برنامه راهبردی به یک سمتی میرود که ذهن را برای آزمون آماده کند یا مثلا برنامههای مروری زیاد، خیلی خوب هستند مثلا آزمون اول شامل دو درس اول است و آزمون دوم شامل 4 درس اول، قبلا تا این حد و اینطوری نبود (تا این حد پوششی نبود).
شما در مدیریت زمان روی تکنیک زمان نقصانی تاکید کردید، شما منطق درونی تکنیک زمانهای نقصانی را چگونه میدانید و اینکه چطور شد آن را پذیرفتید را توضیح میدهید؟
یک بار چشیدم ضرری را که از اجرا نکردن آن به من رسید، مدیریت آزمون خوبی نداشتم در حالی که از نظر اطلاعاتی خیلی خوب بودم و درسی را که دانشم در آن در حد 100% بود 70 % زدم و باید فکری میکردم و با توجه به زمان مورد نیازم برای هر درس، یک برنامهی زمانی ریختم، ولی لزوما زمانی نبود که همه انجام میدادند.
استراتژی بازگشت هم داشتید؟
بله. هر زمانی که برای یک درس اختصاص میدادم را در دور اول وقتی تمام میشد به هر تعداد سوال که رسیده بودم رد میشدم مثلا اگر 20 سوال پاسخ داده بودم باز هم رد میشدم.
دور دوم به ترتیب دفترچه، اول سوالهایی را که ندیده بودم را پاسخ میدادم.
در دور سوم 20 تا 25 دقیقه همیشه زمان میماند و سوالهای سخت و وقتگیر را حالا به ترتیب ضریب پاسخ میدادم یعنی اول زیست، شیمی بعد ریاضی و فیزیک.
در دور چهارم، زمین و تکتک سوالاتی که مانده بود را پاسخ میدادم. در کنکور هم همین کار را کردم و حتی 1 دقیقه هم جابهجا نشد.
قبول دارید که این روش مخصوص خودتان است؟
بله
شما گفتید هم ذهن شفافی داشتید هم خودتان را قبول داشتید و هم تجربهی دورهی قبل را داشتید، با این اوصاف آیا از تجربیات دیگران هم استفاده میکردید؟
صبحتهای شما در جلسههای نفرات برتر را دنبال میکردم ولی خیلی خلاصه، مثلا 2 نکته از آن در میآوردم ولی آن 2 نکته خیلی راهگشا بود یا در سایت کانون برخی از صحبتهای رتبههای برتر را میخواندم مثلا مطلب سارا همتی را چند بار خواندم.
او تاکید زیادی روی بازیابی کرده بود.
بله من اوایل که زیست را میخواندم برای هر صفحه 1 ساعت وقت صرف میکردم و خط به خط آن را حفظ میکردم و وسواس داشتم ولی بعد فهمیدم که اینطور نیست و آنقدر مرور خواهیم کرد که به ذهن میسپاریم و اینبار اینگونه خواندم که ابتدا یک بار میخواندم (10 الی 15 دقیقه زمان میگذاشتم) در حدی که کلیات را یاد بگیرم و و یک سری مطالب جزئی سپس تستهای مختلف را حل میکردم و سعی میکردم آنقدر در تستهای مختلف به کتاب درسی برگردم که خیلی از جملات کتاب، قالبی در ذهنم ماندگار شده بود. آنقدر مرور کردم که حتی وقتی سال گذشته در امتحان نهایی زیست شرکت کردم با اینکه اصلا تشریحی نخواندم ولی چون زیاد مرور کرده بودم نمره کامل گرفتم.
بعد کنکور هم با شما صحبت کردیم هم با مادرتان، از مادرتان پرسیدیم وقتی متوجه شدید فرزندتان مجددا میخواهد کنکور بدهد چه عکسالعملی نشان دادید؟ مادرتان میگفت به او اعتماد کردیم و حتی یک سال مهمانی نرفتیم. نقش پدر ومادرتان را در سال آخر چگونه دیدید؟
نقش مهمتر پدر و مادرم را در سالهای پایه میدانم. پدرم جرقههای ریاضی را در ذهنم ایجاد کرد او شاید خیلی ریاضی را پیشرفته بلد نبود ولی ذهن ریاضی قوی داشت و به من تا 10 سالگی ریاضی تدریس میکرد و استارتها از آن زمان خورد.
بعد از آن، دیگر من خودم به طور مستقل کتاب میخواندم. مهترین نقش آنها در سالی که گذشت آرامش است چون من خیلی حساس بودم چون شخص کمالگرا وقتی رتبهش 1 هم شود باز میگوید چرا فلان درس را 100 درصد نزدم. آنها به من آرامش میدادند که نیاز نیست خودت را آنقدر اذیت کنی و سخت بگیری.
تهیه و تنظیم متن
ناهید منجمی
