گفت‌وگو با هادی قمری؛ قهرمان تاب آوری و قبولی فرهنگیان

من هادی قمری آلوارس هستم، از طریق دوستانم با کانون آشنا شدم و ثبت نام شدم.

گفت‌وگو با هادی قمری؛ قهرمان تاب آوری و قبولی فرهنگیان

نام و نام خانوادگی: هادی قمری  

رتبه سال 1404: قبولی فرهنگیان 

نام استان و شهر: سرعین، روستای آلوارس- اردبیل 

میانگین تراز: 5080 

از چه سالی عضو کانون بوده و چند آزمون شرکت کرده است: از سال ۱۴۰۱ - ۸۰ آزمون 

شغل و تحصیلات مادر: خانه دار - پنجم ابتدایی 

شغل و تحصیلات پدر: دامدار و کشاورز - بی سواد 

درصدهای کنکور اردیبهشت: تراز6485

ریاضی ۱.۶۷-ادبیات ۱۰-علوم اجتماعی۴.۴۵-روانشناسی۳۵.۵۶-عربی ۲۳.۳۴-تاریخ و جغرافیا۱۸.۶۷-فلسفه و منطق۶.۶۷-اقتصادی۲۸.۳۴-تعلیم و تربیت اسلامی ۶۵-هوش۲۸.۳۴

درصد‌های کنکور تیر: تراز۶۶۸۴ 

ریاضی ۲۰-ادبیات ۱.۱۲-علوم اجتماعی ۲۶.۶۷-روانشناسی ۲۴.۴۵-عربی ۲۵-تاریخ و جغرافیا۱۳.۳۴-فلسفه‌ و منطق ۸.۳۴-اقتصادی۱۱.۱۲

مصاحبه‌گر: شیده شیرازی 

 

داستان و روایت قهرمان

من هادی قمری آلوارس هستم، از طریق دوستانم با کانون آشنا شدم و ثبت نام شدم تلاش می کردم از ابتدا به صورت حضوری در آزمون‌ها شرکت کنم اما بعضی وقت‌ها به دلیل بسته بودن راه‌ها آنلاین شرکت می‌کردم سه سال عضو کانون بودم بیش از 80 آزمون شرکت کردم .

 از روستای آلوارس سرعین. داستان زندگی من، قصه‌ی تلاشی بی‌وقفه و مبارزه با چالش‌هاست که در نهایت، من را به قهرمانی تاب‌آوری تبدیل کرده است. در رشته‌ی علوم انسانی درس خواندم و با وجود همه‌ی سختی‌ها، توانستم در کنکور به تراز ۶۶۸۴ دست پیدا کنم.

از همان بچگی، در کنار پدر و مادرم که با دامداری و کشاورزی روزگار می‌گذراندند، کار کردم. در یک خانواده‌ی هفت نفری بزرگ شدم و خیلی زود فهمیدم که زندگی، تلاش و مسئولیت‌پذیری می‌طلبد. مادرم، نه تنها خانه‌داری می‌کرد، بلکه پا به پای ما در دامداری هم زحمت می‌کشید. بعدها متأسفانه دچار بیماری شدید دیسک کمر و پوکی استخوان شد که این هم به بار مسئولیت‌های من اضافه کرد.

سال ۱۴۰۱، زمانی که عضو کانون شدم شروع جدیدی در زندگی تحصیلی‌ام بود. آنجا بود که جرقه‌ای در ذهن من ایجاد شد و تصمیم گرفتم با تلاشی بیشتر، درس و کار را همزمان پیش ببرم. برنامه‌ی روزانه‌ام فشرده‌تر و پر از چالش‌تر بود. هر روز صبح ساعت ۵ بیدار می‌شدم تا درس بخوانم. من در مدرسه‌ی نمونه دولتی شیخ مفید اردبیل می‌رفتم و تا ساعت ۳ بعد از ظهر در خوابگاه می‌ماندم. اما این فقط بخشی از ماجرا بود! چهارشنبه‌ها، پنج‌شنبه‌ها و جمعه‌ها، وقتی که مدرسه تعطیل می‌شد، به روستا برمی‌گشتم و به کارگری مشغول می‌شدم تا بتوانم هزینه‌های تحصیلی خودم و بخشی از مخارج خانواده‌ام را تأمین کنم.

در این مدت، تجربه‌های کاری متنوعی پیدا کردم. از کارگری در روستای خودمان گرفته تا گارسونی در رستوران و فروشندگی عسل در کنار جاده‌ی اردبیل. با تمام علاقه‌ای که به ورزش‌هایی مثل کشتی و فوتبال داشتم، شرایط زندگی و ضرورت کار کردن، مجال پیگیری جدی آن‌ها را از من گرفت. با این حال، روحیه‌ی هنری‌ام را در نمایش‌ها و تئاترهای مدرسه نشان می‌دادم و همیشه فعال بودم.

شنبه‌ها ساعت ۴ صبح از خواب بیدار می‌شدم و از روستا به راه می‌افتادم. حدود ۳۵ کیلومتر مسیر را با سه تاکسی از آلوارس به سرعین و از آنجا به اردبیل طی می‌کردم تا به موقع به مدرسه برسم. در زمستان‌های سرد و پربرف روستایمان، گاهی مجبور می‌شدم ساعت‌ها پیاده‌روی کنم تا به مقصد برسم؛ اما هیچ چیز نمی‌توانست مانع اراده‌ی من شود.

شرایط سخت نه تنها من‌ را ناامید نکرد، بلکه به من یاد داد چگونه با مدیریت زمان و تلاش بیشتر، هم درسم را بخوانم و هم کار کنم. من به خودم و توانایی‌هایم ایمان داشتم. همیشه از خداوند متعال سپاسگزار بودم که هیچ تلاشی را بی نتیجه نمی‌گذارد.

پدر و مادر عزیزم، برادرم، معلمان دلسوزم و کانون قلم‌چی، هر کدام نقش‌های بسیار مهمی در موفقیت من داشتند. راهنمایی‌ها، حمایت‌های همه‌جانبه، دادن روحیه و امید، همه و همه دست به دست هم دادند تا من در این مسیر سخت، تنها نباشم.

حالا، من هادی قمری آلوارس، با افتخار می‌گویم که خودم را یک قهرمان می‌دانم؛ قهرمانی که با مدیریت شرایط سخت و تلاش بی‌وقفه، توانست از این عرصه‌ی چالش‌برانگیز با موفقیت عبور کند. این داستان من است، داستان یک قهرمان تاب‌آوری.


چه کسی یا کسانی در پیشرفت و موفقیت شما تأثیر زیادی داشتند؟ 

مهم ترین سهم در موفقیت من: پدر و مادر، برادرم، معلمان عزیز و کانون قلمچی بودند.که نقش های بسزایی در موفقیت من داشتند.

 از جمله ۱-راهنمایی های که کردند ۲- حمایت های همه جانبه ۳- دادن روحیه ۴- دادن امید برای موفق شدن من در این عرصه.

گفت‌وگو با هادی قمری؛ قهرمان تاب آوری و قبولی فرهنگیان

Menu