برای اولیا؛ گفت‌وگو با اولیای رتبه‌ی 6 انسانی

من موفقیت نیلوفر را مدیون زحمات همسرم هستم. من که همیشه درگیر کار بودم، کار بانک حساس و سخت است و همیشه دیر به خانه می‌آمدم از این رو مسائل آموزشی و مدرسه نیلوفر بر عهده ایشان بود..

برای اولیا؛ گفت‌وگو با اولیای رتبه‌ی 6 انسانی


گفت‌وگو با اولیای نیلوفر طالبی رتبه‌ی ۶ انسانی منطقه‌ی ۲ کنکور 1402

 شب‌های امتحان نهایی با او بیدار می‌ماندم


 


لطفا خودتان را معرفی کنید

من لیلا طالبی مادر نیلوفر طالبی رتبه ۶ انسانی از قزوین، معلم بازنشسته و مادر دو فرزند پسر و دختر هستم. من هم مسعود طالبی بازنشسته بانک صادرات پدر نیلوفر و علی هستم.


برای اولیا؛ گفت‌وگو با اولیای رتبه‌ی 6 انسانی


آقای طالبی لطفا از فداکاری همسرتان تعریف کنید

من موفقیت نیلوفر را مدیون زحمات همسرم هستم. من که همیشه درگیر کار بودم، کار بانک حساس و سخت است و همیشه دیر به خانه می‌آمدم از این رو مسائل آموزشی و مدرسه نیلوفر بر عهده ایشان بود نه تنها دخترم، بلکه پسر بزرگترم که الان دانشجوست، همه زحمت‌هایش بر عهده همسرم بود.


خانوم طالبی، آیا همسرتان خودشان را خیلی دست کم نمی‌گیرند؟

همینطور است، نقش پدر به عنوان ستون خانواده انکار ناپذیراست. اگرچه ایشان تا عصر کارشان طول می‌کشید ولی هرشب اوقات‌شان به گفت‌وگو، بازی و هم‌فکری با بچه‌ها می‌گذشت، آقای طالبی انسانی با معلومات و پرتجربه‌ هستند که سپری کردن اوقات با ایشان برای نیلوفر بسیار شیرین بود. بچه که بود با هم فوتبال بازی می‌کردند و این علاقه مشترک نیلوفر و پدرش به فوتبال هم‌چنان تا این‌سال‌ها، موضوع سرگرمی خانوادگی ما شده است!


خانوم طالبی تحصیل و آموزش بچه‌ها از دوران ابتدایی به شدت مورد توجه مادرهاست. شما به عنوان یک معلم باید حساس‌تر عمل کرده باشید، درست است؟

 پیش از ورود نیلوفر به دبستان سعی کردم محیطی که وارد آن می شود، با کیفیت و توام با آرامش باشد. متاسفانه من مجبور شدم در همان سال اول مدرسه‌اش را تغییر بدهم. البته در سال دوم دبستان چون خودم به شهر قزوین منتقل شدم باز برای مراقبت بیشتر و نزدیکی مدرسه و خانه، او را به مدرسه خودم منتقل کردم؛ او در تمام شش سال دبستان یکی از بچه‌های برتر مدرسه‌اش بود و سال هفتم وارد مدرسه نمونه شد و در طی این سال‌ها همیشه سعی کردم او با آرامش تحصیل کند. 


آیا برای ورود نیلوفر به رشته انسانی شما یا پدرش دخالتی داشتید؟

نیلوفر علاقه زیادی به نقاشی داشت و طراحی‌های منحصر به فردی می‌کشید. وقتی معدلش در سال نهم ۲۰ شد پیشنهاد کردیم که وارد هنرستان هنر بشود ولی خودش گفت هدف‌هایش در رشته انسانی هست و ما هم حمایتش کردیم.


چه شد به کانون آمد و چقدر حمایتش کردید؟

نیلوفر از سال یازدهم به درخواست خودش وارد کانون شد و ما حمایتش کردیم. من تازه بازنشست شده بودم و دوران کرونا بود، جمعه‌ها دفترچه کاغذی رو برایش تهیه می‌کردم تا در منزل آزمون بدهد. گاهی اوقات از نتیجه‌ی آزمون راضی نبود و کسل می‌شد و من سعی می‌کردم با ایجاد سرگرمی‌هایی مثل دیدن فیلم یا دیدن فوتبال، لحظات شادی برایش ایجاد کنم و به همین خاطر برای آزمون بعدی آماده‌تر می‌شد.


آقای طالبی سال دوازدهم بچه‌ها نیاز به آرامش‌ بیشتری دارند. با توجه به شرایط تازه‌ای که کنکور۱۴۰۲ ایجاد کرده بود، شما نقش‌تان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

یادم می‌آید که در امتحانات خرداد، شب‌هایی بود که نیلوفر تا ساعت ۲تا ۳ صبح بیدار می‌ماند، من به او می‌گفتم تو دَرست را بخوان و من هم فوتبال تماشا می‌کنم و پا به پای دخترم بیدار می‌ماندم.

مادر: نیلوفر برای رسیدن به امتحان همیشه دلواپس بود  به همین خاطر صبح‌های امتحان، سه تایی نیم ساعت زودتر به حوزه می‌رسیدیم تا نیلوفر با خیال راحت در جلسه حاضر باشد. وقتی هم از امتحان به منزل می‌رسید با صحبت‌های امیدوارکننده برادرش برای امتحان روز بعد آماده می‌شد.


و سوال آخر این‌که شما  تا کی کنار فرزندتان خواهید ماند؟

تا هر زمان که لازم باشد برای سعادت و آینده‌شان به لحاظ جانی و مالی دریغ نخواهیم کرد. من حاضرم ماشین و خانه‌ام را بفروشم و مستاجر باشم و برای تحصیل و آینده‌شان سرمایه‌گذاری کنم.


Menu