پرهام با آزمونهای کانون خودش را کشف کرد
شغل و تحصیلات پدر: کارشناس مراقبت پرواز، ارشد مدیریت و معاون فرودگاه اصفهان
شغل و تحصیلات مادر: کارشناسی مهندسی برق و خانهدار
آقای مصطفوی پرهام در 60 آزمون برنامهای کانون شرکت کرد. آیا کارنامه های او را می دیدید؟
بله، هر دفعه.
اگر افتی داشت شما چه برخوردی داشتید؟
طبیعی بود که ناراحت بشویم. بعد هر افتی ما یک جلسه خانوادگی می گذاشتیم. خود پرهام به دلیل ناراحتی مایل به برگزاری این جلسه هماندیشی بود. سعی میکردیم روحیه از دست رفته را برگردانیم و به او امید بدهیم. همیشه به او میگفتم که این آخر کار تو نیست و باید برای بهترشدن این افت را سرلوحه کار خودت در آزمون بعد قرار بدهی، نباید پیوستگی خودت را از دست بدهی. اگر رتبه تو این بار 10 شد باید دفعه بعد مثلا 8 بشوی...این صحبت ها را پرهام گوش میکرد و اجرا میکرد.
شرکت در این تعداد آزمون چه تاثیری روی روند کاری پرهام گذاشت؟
فوقالعاده. دقیقا پرهام از زمانی که آزمونها را شروع کرد توانست خودش را بشناسد؛ هدفش را بشناسد، این که به کجا میخواهد برسد،...به نظرم اگر پرهام آزمون نمیداد نمیتوانست چنین رتبه ای را کسب کند. آزمون برای پرهام خیلی تاثیرگذار بود.
بعد هر آزمون کدام کار برای پرهام اولویت داشت؟
نتایج که می آمد پرهام تحلیل آزمون را انجام میداد، برای آزمون بعد آماده میشد، با ما درباره برنامه آزمون بعد گفتوگو میکرد...من فکر میکنم تاثیر آزمون بزرگترین دلیل موفقیت پرهام باشد.
آقای مصطفوی همسر شما چه نقش آموزشی برای پرهام ایفا میکردند؟
در وهله اول تزریق روحیه مثبتی بود که هر روز به پرهام انتقال میدادند، اعتماد به نفس و عشق و عاطفه ای که از مادرشان هر روزه کسب می کردند. 3 سال درس خواندن در یک اتاق ممکن است روحیه فرد را دچار چالش کند و اگر این خلا پر نشود ممکن است دانشآموز دچار مشکل شود. همسرم برنامه پرهام را پیگیری می کرد، درس از او میپرسید.
فکر می کردید پرهام رتبه 1 کشور را کسب کند؟
حدس میزدیم که بین رتبه 1 تا 10 را کسب کند اما رتبهی 1 کشور را حدس نمی زدیم. این رتبه برای ما سورپرایز بزرگی بود.
پرهام قبل از ورود به دبستان چه مهارتهایی داشت؟
با علاقه خودش و کمک مادرش خواندن و نوشتن را یاد گرفته بود.

مادر پرهام:
پرهام از کودکی علاقه شدیدی به ماشین داشت و این باعث شده بود تمام اسباببازی های پرهام ماشین باشد. این علاقه باعث شد که هر سوالی را راجع به به ماشینها از ما بپرسد؛ مثلا میپرسید که این چه چیزی است که پشت ماشینها نصب است و من میگفتم پلاک ماشین است و به همین دلیل ما عددها و حروف را کم کم از طریق پلاک ماشینهایی که میدید، به او آموزش دادیم. این کنجکاوی از پلاک ماشین به تابلوهای مغازهها و اتوبانها هم کشیده شد؛ بعد مدتی حروف را به هم میچسباند و تلاش میکرد که جملات را بخواند.
خانم مصطفوی چرا پرهام رشته تجربی را انتخاب کرد؟
من رشته مهندسی برق و الکترونیک را در دانشگاه صنعتی شاهرود خواندهام. متاسفانه من به این رشته علاقه نداشتم و دوست داشتم پزشکی بخوانم. ولی به دلایلی رشته ریاضی را انتخاب کردم و رشته اول آن زمان بچه ای ریاضی، یعنی برق را انتخاب کردم. البته از آن زمان هم من تفکر یک بودن را داشتم.
تفکر یک بودن؟
شدیدا این تفکر در خانواده و اطرافیان ما جاری است. دایی پرهام دندان پزشکی دانشگاه تهران، پسر دایی پرهام نفر سوم المپیاد زیست کشور بودند،...با پرهام صحبت کردم و گفتم من به رشتهام علاقه نداشتم پس خوب فکر کن که به چه چیزی علاقه داری؛ به ریاضی یا زیست شناسی؟ پرهام تا سال نهم مداوم در این دو درس خودش را به چالش میکشید و در نهایت با این که از پس ریاضی هم بر میآمد ولی علاقه وی به سمت زیست بیشتر شد.
خانم مصطفوی نقش آموزشی همسرتان در موفقیت پرهام چگونه بود؟
پرهام 12 سال تحصیل کرده و پدرش 12 سال عضو انجمن اولیای مدرسه بود. خیلی برای پدر پرهام مهم بود که با مدرسه ارتباط داشته باشد، بداند در مدرسه چه خبر است،...اتفاقا خود پرهام هم دوست داشت که پدرشان با مدرسه ارتباط داشته باشد. این مورد خیلی روحیه مثبتی برای پرهام ایجاد میکرد.
خانم مصطفوی از نظر شما مهمترین خودویژگی که باعث موفقیت پرهام شد چه بود؟
جنگ جویی. یادم است یک بار در یکی از آزمونها رتبه 500 را کسب کرده بود، سریع خودش را جمع کرد، ناامید نشد و ادامه داد.
پرهام تفریح داشت؟
سال آخر تفریح خاصی نداشت اما در سالهای گذشته باشگاه میرفت، والیبال بازی می کرد، با دوستانش بیرون میرفت...همیشه می گفت من دوست ندارم ربات باشم و ابعاد مختلف را هم زمان رشد می دهم.
آقای مصطفوی از نظر شما کدام خودویژگی پرهام باعث موفقیتش شد؟
پرهام حرف شنوی بالایی داشت. کامنتهایی به او می دادیم گوش می کرد و اجرا می کرد. وقتی نیاز به صحبت داشت انتظار داشت که به وی کمک فکری کنیم و می دیدیم که اجرا هم می کرد.

خانم مصطفوی توصیه ای برای اولیا دارید؟
به فرزندان خودتان اعتماد کنید. ما هم مثل هر پدری و مادری از وی سوال می پرسیدیم مثلا کلاس می خواهی یا کتاب میخواهی، در اوایل وقتی می گفت نه، کمی نگران بودیم ولی وقتی نتایج آزمونها را می دیدم به طور کامل به وی اطمینان کردیم.
آقای مصطفوی توصیه شما چیست؟
اگر واقعا بچهها اهداف بزرگی دارند ممکن است در این مسیر از لحاظ روحی دچار مشکل بشوند. خانوادهها باید حتما حواسشان به این موضوع باشد، مخصوصا برای بچه هایی که پر تلاش هستند. عاطفه مادر، عشق پدر و دوستان و خانواده خیلی میتواند در این مسیر کمککننده باشد.
