نمایش در یونان باستان

در این مقاله که برای آزمون 21 آبان است به بررسی نمایش در یونان باستان پرداخته شده است.نویسنده گلشن اسکندری

نمایش در یونان باستان

نمایش در یونان باستان

(منبع: تاریخ تئاتر جهان، اسکار ک . براکت)

 

 

قدیمی ترین سند موجود درباره ی خاستگاه درام یونانی کتاب فن شعر (بوطیقا) ارسطو است. ارسطو می گوید تراژدی از بدیهه سازیهای سرخوان دیتیرامب به وجود آمده است.

دیتیرامب: سرودهای روحانی و رقصهایی که در بزرگداشت دیونوسوس، خدای شراب و باروری یونان باستان اجرا می شد. در اصل دیتیرامب شامل یک داستانگویی فی البداهه و یک برگردان همصدا است که توسط سرخوان همسرایان خوانده می شود.

نکته: دیتیرامب، روایتی همراه با رقص و آواز بود و توسط همسرایان و سرخوان اجرا می شد. 

نکته: دیتیرامب، بعدها توسط آریون به صورت قطعه ادبی در آمد.

آریون کیست؟ کسی که اولین دیترامبها را با تعریفی مشخص و براساس موضوعی قهرمانی و با دادن عنوانی برای هر یک از آنها نوشت، آریون بود.

 

ارسطو هنرها را تقلید و بازنمایی کنش می داند. کتابها و افکار و نوشته های ارسطو بر بزرگانی همانند فارابی و ابن سینا خودمان هم اثر گذار بوده است.

از دیدگاه ارسطو شش عنصر حائز اهمیت بنابر اولویت (تقدم) در رساله بوطیقا: 

◀ طرح یا پیرنگ (پلات ، موضوع) داستان - عبدالحسین زرین کوب اصطلاح افسانه و مضمون را به کار برده است.

◀ سیرت معادل به کاراکتر   character (اتوس)

◀ گفتار معادل دیالوگ و کلام  Dialogue (لکسیس)

◀ اندیشه (فکر و ایده)   Seme Subjects

◀ وجه شنیداری (اصوات   و موسیقی و آواز) (ملوس)  Music

◀ وجه تصویری (منظر نمایش) ،( اوپسیس) ، (صحنه آرایی یا صحنه با تمام ملزوماتش) Setting

 

عبارت پلات به معنای نقشه ریزی و طرح افکندن (سنتز کردن) است. ارسطو برای عنصر مهمش یعنی پلات (طرح) تعاریفی دارد : وحدت /  طول و اندازه معین /  تام و کلیت داشتن /  زمان بندی /   توالی /  احتمال و ضرورت. 

ارسطو می گوید برای زیباتر شدن اثر باید این چند اصل در عنصر پلات وجود داسته باشد. در واقع برای ارسطو طرح روح تراژدی محسوب می شود و غایت تراژدی داستان (طرح) است.

دلیل پر رنگ و پر اهمیت بودن طرح برای ارسطو طرح محور بودن درام یونانی است. ارسطو در تئاتر به فرم اهمیت می دهد و معتقد بود طرح نوعی فرم است.

ارسطو می گوید این شش عنصر در کنار هم قرار می گیرند تا هنر تئاتر شکل گیرد.

کتاب فن شعر به طرز جامعی تراژدی را شرح می دهد. 

آگاتون کیست؟ اولین کسی است که برای تراژدی داستانی از خودش ساخت.

آگاهی ما از تراژدی یونانی به طور کلی بر اساس آثار سه نمایشنامه نویس از سده 5 استوار است. اشیل / سوفکل / اوریپید

 

ساختار عمده نمایشنامه های تراژدی یونانی:

اکثر تراژدی ها با پرولوگ (پیش درآمد) آغاز می شود.

سپس نوبت پارودو (مقدمه) یا ورود همسرایان می رسد.

اگر پرولوگ نباشد، نمایشنامه با پارودو آغاز می شود.

بعد از پارودو، یک سلسله داستانهای فرعی ارائه می شود که هر یک با آواز دسته جمعی (استاسیما) از یکدیگر جدا می شود.

سرانجام نوبت به اکسدوس (فرود) یا نتیجه است که شامل خروج بازیگران و همسرایان است.

در نمایشنامه ها نقطه اوج در انتها می آید، و تنها قسمت پایانی دراماتیزه و نمایشی می شود. از این رو تشریح تمام و کمالی از حوادث گذشته لازم می آید. اکثر تراژدیها و نه همه آنها (تراژدی آژاکس اثر سوفوکل استثناست) صحنه های مرگ و درگیریهای شدید را به خارج از صحنه می برند و وجود یک قاصد برای بیان آنچه در جای دیگر اتفاق افتاده ضروری می سازد. در اغلب نمایشنامه ها، زمان بازی تداوم دارد، اما استثناهایی وجود دارد، مثلا در نمایشنامه الهگان انتقام اثر اشیل.

اکثر تراژدیها از آغاز تا پایان در یک مکان (وحدت مکان) اتفاق می افتد، به استثنای آژاکس که از این الگو پیروی نمی کند.

داستان اغلب تراژدیهای یونانی در مکانی واحد اتفاق می افتد.

درام نویس یونانی از آوردن حوادث و شخصیتهای زیاد پرهیز می کردند و ترجیح می دادند جزئیات فراوانی را در نمایشنامه بپرورانند. درام نویس یونانی، توجه کمی به جنبه های ملموس و اجتماعی شخصیتها نشان می دادند، به جای آن همه ی توجه خود را به جنبه های روانی و اخلاقی شخصیتهای خود متمرکز می ساختند.

 

تعریف تراژدی از نظر ارسطو: 

تراژدی، تقلید یک عمل جدی و کامل در اندازه معین،تقلید نباید به صورت روایت باشد باید در صحنه نمایش به عمل در آید و عواطف(رحم و ترس) تماشاگر را برانگیزد.

ژانر تراژدی غم انگیز و بد فرجام است و پایانش بد فرجام است. تراژدی ارسطو تقلید یک عمل جدی و کامل در اندازه معین است به صورت نمایشی و نه به صورت روایتی. تقلید نباید روایتی باشد بلکه باید به عمل در آید برای برانگیختن عواطف تماشاگر. کارکرد صحیح تراژدی از نظر ارسطو ، بیدار کردن احساس ترس و رحم و ایجاد تزکیه نفس ( کاتارسیس) در تماشاگر است نه بازیگر.

کاتارسیس: برانگیخته کردن و تزکیه عواطف ( ترس و رحم) در تماشاگراست.

 هامارتیا: ایجاد لغزش در رفتار قهرمان تراژیک است.

هامارتیا ( خطا و لغزش شخصیت تراژیک): ارسطو معتقد است آنکه مورد رحم قرار می گیرد کسی است که دچار بدبختی شده اما مستحق آن بدبختی نبوده است. و چیزی که ترس و رحم تماشاگر را برانگیخته می کند، سرنوشت شوم کسی است که به خودمان شبیه است. ارسطو بیان می کند که انسان تراژیک از جنس ماست و دارای آگاهی نیست. این سقوط و بدبختی او به خاطر نا آگاهی او نیست بلکه بخاطر خطایی است که مرتکب شده است که در آخر به صورت سرنوشت و تقدیر شوم نمایان شده است. این خطای شخصیت تراژیک هامارتیا نام دارد.

 

ویژگی های تئاتر دراماتیک ارسطویی: 

وجود القا و تلقین

وجود طرح و توطئه

عدم روایت در نمایش

هر صحنه تابع صحنه دیگر است

تماشاگر دغدغه پایان نمایش را دارد

غرق شدن تماشاگر در نمایش

برانگیختن احساس تماشاگر

اندیشه و تفکر وجود را رقم میزند

 

 

انواع نمایش در یونان از منظر ارسطو:

تراژدی / کمدی / ساتیر

تراژدی: تراژدی نمایشی غم انگیز، بدفرجام درباره آدم هایی است که از ما برتر هستند.

کمدی: درباره آدم هایی است که از ما پست ترند. . 

ساتیر: نمایش خنده داری است که به هجو و مسخره کردن خدایان،الاهگان و شخصیت های حماسی و اسطوره ایی می پردازد.

 

درام ارسطویی شکلی مثلثی دارد که آن را ساختار خطی می نامند. این مثلث از سه عنوان تشکیل شده : آغازها (احتمالات) - میانه ها (امکانات) - پایان (ضرورت).

خود ارسطو درامی را دوست دارد که رویدادها در آن بر حسب ضرورت باشد. و اینکه دلیل اهمیت پایان ضرورت است این است که  احتمالات از بین می رود (چرا پایان اهمیت دارد چون تمام احتمالات از بین می رود). درام های ارسطو همیشه به یک عنصر ختم میشوند و آن پایان مختوم است. در واقع درام ارسطویی تقدیر گرایانه است و دارای پایان مختوم است.این تقدیر گرایانه بودن درام ارسطویی را یک منتقد تئاتری به نام سارا لانکر بیان کرد. خطوط درام در آثار ارسطویی هم گرا هستند اما در درام های غیر ارسطویی (تئاتر روایی و حماسی و اپیک برتولت برشت) واگرا هستند. تئاتر ارسطویی (دراماتیک) و تئاتر روایی (حماسی) برشت کاملا در تقابل و ضدیت هم قرار دارند و نقطه مقابل هم هستند. 

 

درام و ساختار مثلثی ارسطو ویژگی هایی همانند موقعیت  و توالی (ارسطو معتقد است که طرح توالی رویدادهاست) و روابط علت و معلولی دارد. یعنی موقعیتها کنش مند هستند بنابراین کنش همیشه در جریان است در درام ارسطویی و موقعیتها نهایتا امکانات خود را از دست میدهند و به پایان میرسند در واقع نقطه پایان زمانی اتفاق می افتد که موقعیتها امکانات خود را به طور کامل از دست میدهند و دیگر نمیتوانند جلو بروند. موقعیتها در درام ارسطویی پیش رونده و ایستا هستند(رو به جلو). درطول اثر پیوند علت و معلولی شکل می گیرد و ساختار اپیزودیک ایجاد نمی شود. ارسطو از میان تراژدی نویسان و نمایشنامه نویسان یونانی سوفکل را قبول داشت.

 

آگاهی ما از تراژدی یونانی به طور کلی بر اساس آثار سه نمایشنامه نویس از سده 5 استوار است. اشیل / سوفکل / اوریپید

تراژدی نویسان یونان:

اشیل – سوفکل - اوریپید

اشیل : قدیمی ترین نمایشنامه ی  موجود از یونان متعلق به اشیل است. اشیل 80 نمایشنامه دارد که تنها 7 نمایشنامه از او به دوران ما رسیده است.

پارسیان، مخالفان هفتگانه تب، اورستیا، پرومته در بند، ملتمسان و آگاممنون (ساقی ها/ الهگان انتقام / اومیندز)

آگاممنون یک تریلوژی (سه گانه) است.

نوآوری مهم اشیل ← وارد کردن بازیگر دوم به تراژدی است.

اکثر تراژدیهای اشیل، به استثنای پارسیان، به صورت سه گانه یا تریلوژی نوشته شده اند.

تریلوژی ← سه نمایشنامه براساس یک مایه و داستان.

موضوع نمایشنامه اورستیا (تنها سه گانه موجود یونانی)  ← تحول فرایافت عدالت را، که در آن قدرت غیر شخصی را گرفته، نشان می دهد؛ و تا آخر سه گانه زنجیره ای از گناه و مکافات وجود دارد. در این سه گانه، اشیل آرمانهای متناقض عدالت را بدان گونه که در اعمال انسان نهفته است همه را در یک اصل تمام شمول آشتی دهد، بازی با خوشی به پایان می رسد. 

نکته: شخصیتهای نمایشنامه های اشیل درگیر مسائل کیهانی هستند، گاه آنان را فوق بشری می شناسند. شخصیتهای نمایشنامه های اشیل عموما ویژگیهای کمی دارند، اما همین ویژگیها قاطع و نیرومند و کاملا متناسب با بازی و حرکت صحنه اند. 

نکته: اشیل، درام نویسی مذهبی و فلسفی است، او تئاتری ترین تراژدی نویس یونانی محسوب می شود.

اشیل از نمادهای بصری، رقص های غیرمعمول دسته جمعی و لباس های پرزرق و برق و گرانقیمت استفاده های زیادی می کند. اگر چه اشیل در فن دراماتیک خود تا حدی ابتدایی است، اما عظمت درک و تعقل او به ندرت همتایی داشته است.

نخستین تراژدی نویسی است که پس از تس پیس هنر تراژدی را تکامل بخشید.موضوع غالب نمایشنامه های اشیل رویایی خدایان با یکدیگر و مساله تقدیر است.اشیل در آثارش به عمیق ترین مسائل مذهبی و اخلاقی همچون سرشت خدایان مساله شر و مسئولیت انسانی می پردازد.

تعریف تریلوژی(سه گانه) : سه نمایشنامه ی مستقل،حول و حوش یک موضوع که هر سه توسط یک شخص نوشته شده اند.

سوفوکل در مقایسه با اشیل، در نمایشنامه هایش تاکید اصلی ره روی یک شخصیت قرار دادو از نقش همسرایان کاست.  شخصیتهای سوفوکل پیچیده هستند، اما از دیدگاه روانشناسی دارای انگیزه های روشنی هستند.   قهرمانان سوفوکل نجیبند اما بی گناه نیستند. آنها ابتده درگیر بحرانی می شوند که آنان را وادار به تحمل مشقات زیاد و سرانجام خودکشی می کند. در آخر درمی یابند که در پس حوادث قوانینی فراتر از قوانین انسانی حاکم است. 

در تراژدیهای سوفوکل کل ترکیب کار به دقت انتخاب شده است؛ صحنه ها همواره از یک تعلیق به اوج می رسد؛ و بازی و حرکت در آثار او روشن و منطقی است. از افکت های پرزرق و برق در آثار سوفوکل خبری نیست، و برخورد و اوج نهایی در نمایشنامه های او، تقریبا از نیروی دراماتیک خود صحنه حاصل می شود. 

 

 

سوفکل، دومین تراژدی نویس و ماهرترین نمایشنانه نویس یونان است. 

سوفکل برخلاف اشیل به مداخله خدایان و سرنوشت بشر متوسل نمیشود.نمایشنامه های سوفکل به دلیل شخصیت پردازی روانشناسانه اهمیت دارد.

اقدامات سوفوکل:

(افزودن بازیگر سوم به صحنه-کاستن از گروه همسرایان و ثابت نگه داشتن آنها-کنار گذاشتن سبک نمایش سه بخشی و نوشتن تراژدی کامل)

انواع نمایشنامه های سوفکل : ادیپ شهریار(کامل ترین تراژدی یونان)، اودیپ در کونولوس، آنتیگونه، آژاکس، الکترا، زنان تراخیس، فیلوکتتس

 

اوریپید: به شدت از خدایان انتقاد می کرد. درنمایشنامه های اوریپید یک زن نقش محوری را دارد.آثارش در مقایسه با آثار سوفکل و اشیل رئالیستی تر هستند. درآثارش عنصر تصادف راهبر جهان است.

اوریپید برای اولین بار به عشق های زمینی و انسانی پرداخت. 

انواع نمایشنامه های اوریپید : مده،آلسست،ایون،هلن،زنان تروا،هیپولیت،ایفی ژنی درتاوریس

 

عدم استقبال از آثار اوریپیددر دو علت اساسی قابل ذکر است:

علت اول: اوریپید به مسائلی می اندیشد که در آن روزگار مناسب صحنه نبودند؛ عشق فدرا به ناپسری خود ، جنایت مده آ نسبت به فرزندانش، شهوت پاسیفای به یک گاو نر و رانده شدنش و برخورد واقعگرایانه و زمینی با انگیزه های روانی در آن زمان شایسته ی تراژدی شناخته نمی شدند. 

نکته: شخصیتهای اوریپسد اغلب دریافت خدایان از عدالت را مورد تردید قرار می دهند. در نمایشنامه هایش چنین نشان می دهد که خدایان منشا همه مذلتها هستند و نه بهروزیها.

نکته: در آثار اوریپید گاه چنین می نمایاند که تصادف راهبر جهان است و اینکه انسانها بیش از خدایان به ارزشهای اخلاقی ارج می نهند. 

علت دوم: عنصر وحدت بخش در تراژدیهای اوریپید، اندیشه است و چون مضمون اثار او به آسانی به چنگ نمی آید، لذا مضمون و مبنای حرکت دراماتیک در نمایشنامه های او مبهم می ماند. 

 

 

 

کمدی:

از نظر ارسطو کمدی نمایشی است خنده دار درباره آدم هایی که از ما پست تر هستند و حتما پایان خوش دارد.

هدف اصلی کمدی سرگرم کردن و خنداندن تماشاگر است.کمدی همواره واقع گرایانه تر از تراژدی است.

کمدی یونان به دو دوره تقسیم میشود : کمدی قدیم(کهنه)-کمدی جدید(نو)

 

آریستوفان(کمدی نویس دوره قدیم):

مشهورترین کمدی نویس یونان در قرون 4و5قبل میلاد است.آریستوفان درآثارش مسائل و مشکلات آتن به صورت محافظه کارانه اشاره دارد.

مهمترین آثار آریستوفان : ابرها،صلح،پرندگان،غوکان،زنبورها،آکارنی ها اشاره کرد.نمایشنامه ابرها هجوی است از شخصیت سقراط.

کمدی جدید : کمدی های نو به مسائل سیاسی و اجتماعی روز کاری نداردو بیشتر به مسائل خانوادگی می پردازد.مهمترین کمدی نویس جدید مناندر نام دارد و اثر مهم او بد قلق است.

 

منادر به عنوان مهمترین مولفه ی کمدی نو از چند جهت مورد تحسین است:

  1. شخصیت پردازی متنوع و دلپذیر
  2. ایجاد همدردی با شخصیت ها
  3. نبوغ در داستان پردازی
  4. سبک ساده و طبیعی

 

کمدی نو با کمدی کهنه تفاوت فاحشی دارد. در کمدی نو، گرچه هنوز به موضوعات اساطیری می پردازند، اما نوعا مسائل خاص طبقه ی متوسط آتن ره مطرح می کنند. 

کمدی نو برخلاف کمدی کهنه، مسائل سیاسی و اجتماعی را کنار نهاده و بیشتر به کلیاتی درباره عشق، نگرانیهای مالی و روابط خانوادگی می پردازد. مناندر مهمترین مولف کمدی نو شناخته می شود. بدقلق اثر مناندر است که یک کمدی شخصیتها است و درباره پیرمردی تندخوست.

نمونه هایی از صورتک های کمدی نو در یونان باستان


نمایش در یونان باستان

نمایش ساتیر

در سده پنجم پیش از میلاد، تراژدی نویسات یونان ناچار بودند در نوعی کمدی نویسی مهارت یابند. زیرا برای شرکت در مسابقه ی دیونوسیای لازم بود یک نمایش ساتیر ارائه دهند.

نمایش ساتیر نامش را از گروه همسرایان همراه دیونوسوس گرفته است که نیمه انسان و نیمه حیوان بودند. ساتیر در اصل به نمایشی می گویند که تقلید مسخره آمیزی از اسطوره (دهن کجی به خدایان یا قهرمانان و ماجراهای آنان) باشد. ساخت ساتیر شبیه به تراژدی است. با این تفاوت که زبانی روزمره و محاوره ای دارد. ساتیر عموما پس از پایان یک تراژدی جدی و سنگین، به عنوان پایانی مفرح و آرامش بخش اجرا می شده است.

ساتیر(درام ساتیریک): ساتیر نمایش خنده داری است که به هجو و مسخره کردن خدایان،الاهگان و شخصیت های حماسی و اسطوره ایی می پردازد.

اصطلاحات ساختمان تئاتر در یونان باستان

تاترون (کاوه آ) : به معنای دیدن و مشاهده کردن است.به شکل نیم دایره است و محل نشستن تماشاگران به شکل پله پله است.

ارکسترا : محلی دایره شکل در قلب و جلوی تاترون. مخصوص رقص و محل همسرایان بود.

تیمل : به معنی مذبح و قربانگاه است. محلی دایره شکل در وسط ارکسترا که قبل از شروع نمتیش در این محل بزی قربانی می گردد.

پروسینیوم : به معنی آوانسن امروزی است به قسمت جلوی صحنه اطلاق می شود.

اسکین : به معنی چادر یا کلبه است و همان صحنه امروزی است. محل تعویض لباس هنر پیشگان در انتهای پروسینیوم است.

تئولوژیون : پشت نام اسکین است. محلی بوده که خدایان و قهرمانان در آنجا ظاهر شده و با بازیگران به صحبت می پرداختند.

پارادوس : راهروی مسقفی است که در دو طرف ارکسترا قرار داشت و آنجا محل ورود و خروج همسرایان بوده است.

رامپ : سطح شیبداری بود که دو طرف پروسینیوم را با یک شیب ملایم به سطح زمین وصل می کرد.

فوندال : برای قسمت های انتهایی هر دکور ساخته می شود و در واقع قسمتهای انتهای اسکین است.

 

وسایل فنی و ماشین آلات صحنه در یونان

پریاکتوا  perakto

پیناکس  pnakes  

یونانی ها برای نشان دادن مناظر و مکانهای مورد نظر در نمایش گاه از منشور سه گوش به نام "پریاکتوا" استفاده کردند. آنها را تحت زاویه خاصی کنار هم قرار می دادند و روی هر وجه منشورموضوع خاصی را مد نظر داشتند نقاشی می کردند. با گرداندن منشور هر کدام از صحنه های مورد نظر را در مقابل دید تماشاگرقرار میدادند.

پیناکس، دیواره های رنگ آمیزی شده ای است در طراحی صحنه محسوب میشود.وسیله ایی ساده ولی کاربردی بود.

ماشین آلات و وسایل فنی : 

اکی کلما : وسیله ای چهار چرخه جهت تعویض دکور است.

مکین : جرثقیلی برای به پرواز در آوردن خدایان و قهرمانان، یا معلق نگه داشتن آنان بوده است.

پراتیکابل : سکوهایی چوبی جهت امور مختلف است.


منابع: تاریخ تئاتر جهان اسکار براکت، ،کتاب سبز خلاقیت نمایشی قلم چی، کتاب اصول و مبانی طراحی صحنه

تهیه و تنظیم:گلشن اسکندری دانشجوی سینما دانشگاه هنر

نسیم پوراحمد
ارسال شده توسط : نسیم پوراحمد
Menu