عرض سلام و آرزوی حال خوب برای همه شما تلاشگران کانونی.
بله، این ضمیر متصل مان که در بالا گفته شد منظورم خودمان هستیم. بنده حقیر که دارم این متن را می نویسم و شما دوستِ عزیزِ نادیده که در حال مطالعه این خطوط هستید. در یک کلام سیستم ذهن و حافظه انسان دقیقا مثل کامپیوتر فعالیت میکند. هر داده ای که به عنوان ورودی به آن وارد شود پس از اندکی تغییرات و تقویت به عنوان خروجی از این دستگاه خارج خواهد شد. این یک زنگ خطر است. اما نکته اصلی و قابل توجه این است که اراده انتخاب اینکه اجازه ورود به چه داده هایی را در طول شبانه روز به مغزمان میدهیم تا حد زیادی در دستان خودمان است. دو راه وجود دارد، یکی اینکه از صبح تا شب به قول دوستان فاز افسردگی بگیریم، روزانه دهها قطعه موسیقی یا فیلم غمگین بشنویم و تماشا کنیم و به اخبار منفی دل بدهیم و از همه اینها مهم تر با افرادی در تعامل باشیم که جز ایجاد حس ناامیدی و یاس و امواج منفی کار دیگری از دست شان بر نمیآید؛ یا اینکه برعکس، می توانیم شاد باشیم و شادی را در هر زمان و مکان تبلیغ و تزریق کنیم، هر روز صبح بعد از بیدارشدن که امواج ذهنی ما در محدوده آلفا هستند بهترین زمان برای بازتنظیم ضمیر ناخودآگاه مان هست، ذهن خودمان را با مطالب انگیزشی و مثبت بمباران کنیم و البته با اشخاصی که حال خوب را به ما هدیه می دهند و دم از موفقیت و قدرت و خوشبختی میزنند در تعامل باشیم. یادمان باشد که نگرشها، ارزشها و عادتهای ما و بطور کلی سبک زندگی ما میانگین سبک زندگی ۵ نفر از نزدیک ترین افراد به خودمان است. پس این موضوع که با چه کسانی در ارتباط هستیم اهمیت بیحدواندازهای دارد.
و نکته آخر اینکه به قول معروف:
هرچیز که در جستنِ آنی، آنی...
اگر تصمیم بر این دارید که به دنبال اخبار و اتفاقات منفی بگردید زمین و زمان هم دست در دست هم این موارد را برایتان فراهم میکنند و اگر برعکس به دنبال حال خوب و موفقیت باشید، مسلما نتیجه برعکس حالت اول خواهد شد.
