تأکید ما این بود: درس را یاد بگیر، نمره مهم نیست
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
مادر: من حمیده شریفی، کارشناسی بهداشت محیط هستم.
پدر: من بهروز وطنخواه، کارمند آموزشوپرورش و دبیر ادبیات و عربی هستم. کارشناسیارشد ادبیات دارم.
کمی از حسوحال خودتان در روز اعلام نتایج کنکور بگویید.
مادر: خیلی خوشحال شدیم. خود الهام هم انتظار نداشت رتبهی یکرقمی کسب کند. الهام فکر میکرد در کنکور زمان زیادی را بهدلیل دشواری سؤالات از دست است؛ ولی خدا را شکر توانسته بود بهخوبی شرایط را مدیریت کند.
پدر: فکر میکنم نیمهشب بود که متوجه شدم نتایج اعلام شده است. وقتی سایت را باز کردم و رتبهی 8 منطقه و 23 کشور را دیدم، خیلی خوشحال شدم. خانواده را بیدار کردم و به آنها هم خبر دادم. تا صبح بیدار بودیم و با پیامک دوستان و نزدیکانمان را باخبر کردیم. الهام سه سال مداوم شب و روز زحمت کشیده بود. نتیجهی زحماتش را گرفت و ما هم از این موضوع بسیار خوشحال شدیم.
در دوران کرونا وضعیت را چگونه مدیریت کردید؟
مادر: الهام قبل از کرونا هم از خانه بیرون نمیرفت و در مهمانیها شرکت نمیکرد. به همین دلیل کرونا از این نظر برایش تفاوت خاصی ایجاد نکرد. من بهجز روز اول عید، مابقی روزها سر کار حاضر بودم و حتی تا شب کشیک بودم. در درمانگاههای تبریز کارشناس بهداشت محیط هستم. الهام اتاقش جدا بود و سعی میکردیم به اوضاع خاص کرونا و فاصلهگذاری عادت کنیم.
تغییراتی که کرونا در شرایط کنکور ایجاد کرد، چه تأثیری بر فرزندتان گذاشت؟
مادر: وقتی تاریخ کنکور تغییر میکرد یا در شرایط تغییری به وجود میآمد، خیلی دچار استرس میشد و برنامههایش به هم میخورد. سعی میکردم دخترم را آرام کنم و به او میگفتم این وضعیت برای همه یکسان است و آرامش خودش را حفظ کند. به او یادآوری میکردم اگر کنکور برگزار شود همه در آن شرکت میکنند و اگر برگزار نشود او هم مثل بقیه خواهد بود. این را هم میگفتم که اصلاً دلیلی برای استرس وجود ندارد و اگر کنکور دیرتر هم برگزار شود، به صلاح او خواهد بود؛ بیشتر درس میخواند و با آرامش بیشتری درسها را جمعبندی میکند.
پدر: با توجه به تعطیلی مدارس، چون فرهنگی بودم، سعی میکردم از خانه بیرون نروم و بیشتر در منزل باشم. فقط برای خرید مایحتاج از خانه خارج میشدم. الهام خوشبختانه وضعیت را خیلی خوب درک میکرد و میدانست همگی باید صبور باشیم. حتی زمانی که دوباره وزرای بهداشت و علوم گفتند کنکور باید به تعویق بیفتد، کتابهایی را که لازم بود مرور کند، جدا کردیم. بههرحال وقتی ستاد کرونا این پیشنهاد را رد کرد، الهام خیلی از این خبر خوشحال شد. ما فقط به فرزندمان روحیه میدادیم.
نقش شما در پیشرفت الهام در طول این سالها چه بود؟
پدر: سعی میکردم در درسهای ادبیات و عربی به او کمک کنم؛ اما بیشتر دوست داشتیم روی پای خودش بایستد و زمانی که به اشکالی برمیخورد، به کمکش میرفتیم. کمک من جنبهی راهنمایی داشت و او خودش تلاش میکرد تا به جواب برسد. وقتی دانشآموز خودش به جواب سؤالی میرسد، آن جواب را هرگز فراموش نمیکند. هر کتابی را میخواست برایش فراهم میکردیم و در برنامهریزی به او کمک میکردیم. سعی میکردیم هیچ دغدغهای نداشته باشد و تلاشمان این بود که فضا برای پیشرفتش مناسب باشد.
مادر: از کودکی او، من و پدرش فقط با تشویق زمینه را برای پیشرفت او فراهم میکردیم. کتابی برایش تهیه میکردیم و از او میخواستیم در 20 روز کتاب را کار کند و بعد برایش چیزی را که دوست داشت، تهیه میکردیم تا تشویق شود. اوایل به این طریق مسیرش را پیدا کرد و بعد دیگر خودش این مسیر را ادامه داد. تا سهسالگی در خانه بود و از آن به بعد به مهد رفت. در مهد برای آموزش به بچهها سرمشق میدادند. از مربیان مهد خواسته بودم الهام را برای یادگیری اجبار نکنند. اگر خودش دوست داشت، یاد میگیرد و اگر دوست نداشت، کاری به او نداشته باشند. در آن سن تا هفتسالگی الزامی به یادگیری نبود. برای او بازیهای فکریای را که خودش دوست داشت، تهیه میکردیم؛ اما از نظر آموزش اجبارش نمیکردیم. از روزی هم که به مدرسه رفت، اجازه ندادیم استرس نمره و رتبه داشته باشد. فقط تأکید ما این بود که درسها را یاد بگیرد. نمره برایمان مهم نبود. به او میگفتیم جایی که در درسها اشکال دارد، توقف کند و آن بخش را یاد بگیرد و بعد جلوتر برود.
نقش کانون را در رشد آموزشی دخترتان چگونه ارزیابی میکنید؟
پدر: مدیون کانون هستیم؛ چون در رشد الهام خیلی تأثیرگذار بود. مهمترین نقش کانون این بود که باعث شد دخترم با برنامه درس بخواند. برای او دفتر برنامهریزی تهیه کردیم. خودش هر دوهفتهیکبار برنامهریزی میکرد. مطابق با برنامهی راهبردی کانون پیش میرفت و هیچوقت آن برنامه را تغییر نداد. دومین نقش آزمونهای کانون این بود که الهام به نقاط قوت و ضعفش پی میبرد. میدانست کدام قسمتها را باید بیشتر یا عمیقتر بخواند.
شما در طول این سالها با کانون در ارتباط بودید؟
پدر: من دبیر مقطع متوسطهی دوم هستم و اغلب دانشآموزانم هم عضو کانون بودند. همیشه سعی میکردم مطابق با برنامهی کانون از بچهها بخواهم سؤالاتشان را بیاورند تا با هم بررسی کنیم. به همین دلیل، از نزدیک با شیوهی کانون آشنا بودم. الهام را به حوزهی آزمون میبردم و در جلسات کانون هم شرکت میکردم. دوست دارم از پشتیبانهای دخترم که زحمت زیادی میکشیدند، هم تشکر کنم.
مادر: من هم حتماً در جلسات کانون شرکت میکردم و هر جا نیاز بود، با پشتیبان همکاری میکردم. از برنامهی راهبردی کانون هم که کمک زیادی به بچهها میکرد، خیلی راضی بودم. این برنامه باعث شد الهام خوب و منظم پیشرفت کند.
در طول این سالها همسرتان چه نقشی در زندگی آموزشی الهام داشت؟
مادر: در این سالهایی که الهام در کانون آزمون میداد، پدرش با اینکه شاغل بود و میتوانست جمعهها استراحت کند، زودتر بیدار میشد و الهام را به حوزهی آزمون میبرد. زمانی هم که دخترم در حال آزموندادن بود، پدرش همان جا میماند و بعد با هم به خانه برمیگشتند. حتی وقتی بیمار یا خسته بود، این کار را انجام میداد. در این فضا الهام تحت هیچ شرایطی در آزمونهایش غیبت نکرد. با اینکه در شهرستان دیگری مشغول به خدمت بود و راهش دور بود، برای جلسات همیشه بهسرعت خودش را میرساند و در جلسات شرکت میکرد. پدر الهام خیلی به برنامههای دخترمان اهمیت میداد.
پدر: دوست دارم از همسرم تشکر کنم. خانم بنده با اینکه در حدود ساعت سه خسته به خانه میرسید، همیشه محیط آرام و بانشاطی برای ما ایجاد میکرد تا دخترمان هیچ دغدغهی فکری خاصی نداشته باشد. مادر نقش کنترل استرس و ایجاد آرامش را دارد که این خیلی مهم است. من در سال کنکور الهام سعی کردم تا حد امکان کلاس اضافهای نداشته باشم تا الهام را خودم به مدرسه ببرم و به خانه برگردانم تا هیچگونه اتلاف وقتی نداشته باشد.
کمی از ویژگیهای شخصیتی الهام برایمان بگویید.
پدر: وقتی الهام هفتساله بود، من هم هفتساله شده بودم و در کنار هم رشد میکردیم. صحبتها و خندهها و بازیهایمان با هم بود. با هم دوست بودیم. در خانواده با هم بازی میکردیم و در کنار هم بزرگ میشدیم. الهام در چنین فضایی بزرگ شد. با هم فوتبالدستی و منچ بازی میکردیم. دوست داشتم الهام در محیط خانواده احساس خوبی داشته باشد. دربارهی هر مسئلهای که پیش میآمد، با دخترم هم مشورت میکردیم و از او نظرش را میپرسیدیم. حتی در خریدکردن نظر خودش برای ما محترم بود. به انتخابهایش احترام میگذاشتیم و دوست داشتیم شخصیت مستقلی داشته باشد. ما از ویژگیهای شخصیتی دخترم خیلی راضی هستیم.
الهام، نظرت راجع به پدر و مادرت چیست؟
الهام: احساس میکنم اگر پدر و مادرم کسان دیگری بودند، این رتبه را کسب نمیکردم. امکاناتی که برایم فراهم کردند و آموزشهایی که به من دادند، در موفقیت من تأثیر بسیار زیادی داشت. آموزشهای ادبیات و عربی خصوصاً در هفتهی آخر قبل از کنکور، برایم خیلی مؤثر بود. همیشه میدیدم مادر دوستانم استرس دارند و دائم با هم راجع به دبیران صحبت میکنند؛ اما مادر من خیلی آرامش داشت و به من هم آرامش میداد. پدر و مادرم بهترین همراهان من در مسیر کنکور بودند و همیشه به آنها نیاز دارم. در فضای خوب خانواده رشد کردهام. همیشه در پذیرایی خانه درس میخواندم؛ چون در اتاقم بهتنهایی، تمرکز و آرامشی را که میخواستم، نداشتم.
سایر گفتوگوهای داوود اکبری را در لینک زیر بخوانید: