گفت‌وگوهای داوود اکبری: محسن سیاهمرد رتبه‌ی 4 انسانی کشور

چهار سال پیش که می‌خواستم انتخاب‌رشته کنم، معدلم 20 شده بود و انگاره‌ای وجود داشت که می‌گفت کسانی که درس‌خوان هستند، باید رشته‌ی تجربی را انتخاب کنند.

گفت‌وگوهای داوود اکبری: محسن سیاهمرد رتبه‌ی 4 انسانی کشور

گفت‌وگو با محسن سیاهمرد رتبه‌ی 4 انسانی از خمینی‌شهر

من به خودم سختی دادم


محسن سیاهمرد در یک نگاه

شهر: خمینی‌شهر (استان اصفهان)

رتبه‌ی سال 98: 20000 تجربی منطقه‌ی 2

رتبه‌ی سال 99: 4 انسانی کشوری و منطقه‌ی 2

سال‌های حضور در کانون: دوازدهم و یک سال فارغ‌التحصیلی به مدت 2 سال

تحصیلات و شغل پدر: بی‌سواد، کارگر

تحصیلات و شغل مادر: سیکل، خانه‌دار

کمی از داستان تغییر رشته برایمان بگو.

چهار سال پیش که می‌خواستم انتخاب‌رشته کنم، معدلم 20 شده بود و انگاره‌ای وجود داشت که می‌گفت کسانی که درس‌خوان هستند، باید رشته‌ی تجربی را انتخاب کنند. انگار فضای آن سال من را به سمت رشته‌ی تجربی سوق داده بود. همان سال هم انسانی را خیلی دوست داشتم و از مطالعه‌ی ادبیات و عربی لذت می‌بردم. در درس علوم هم نمره‌هایم عالی بود؛ اما زیست را اصلاً دوست نداشتم. اشتباه خودم بود که وارد تجربی شدم. در طول متوسطه‌ی دوم هم قصد تغییر رشته داشتم؛ اما اتفاقاتی پیش آمد که این کار انجام نشد و به سال دوازدهم رسیدم. در فضای کنکور بود که متوجه شدم چه بلایی بر سر سرنوشت تحصیلی‌ام آورده‌ام.

با خودت چه فکری می‌کردی؟

به سال کنکور رسیده‌ بودم و نمی‌دانستم دقیقاً باید چه کاری انجام بدهم. نه رشته‌ی تجربی را دوست داشتم و نه اگر پزشکی قبول می‌شدم، دلم می‌خواست در این رشته درس بخوانم. در همان سال دوازدهم، یکی از دوستانم به من پیشنهاد کرد که یک سال دیگر از فرصتم استفاده کنم و برای رشته‌ی انسانی درس بخوانم. با مشاور هم مشورت کردم و ایشان هم غیرمستقیم من را در همین زمینه راهنمایی کردند. من هم تصمیم قطعی گرفتم که بعد از کنکور تجربی 98، خودم را برای کنکور انسانی 99 آماده کنم. البته از قبل هم منابع موردنیازم را آماده کرده بودم.

دقیقاً از چه زمانی مطالعه برای کنکور 99 را شروع کردی؟

وقتی 14تیر98 کنکور تجربی را دادم، یکی‌دو روز بعد، مطالعه برای کنکور انسانی را شروع کردم. اصلاً منتظر جواب کنکور 98 نشدم. خیلی زود در آزمون‌های کانون در نمایندگی شهرمان ثبت‌نام کردم. آن‌ها هم تعجب کردند. چیزی که برای دیگران خیلی غیرطبیعی بود، برای من تصمیم شفاف و طبیعی بود.

سه سالی که در رشته‌ی تجربی درس خواندی، باعث نشد به گرایش‌های دیگر این رشته فکر کنی؟ رشته‌ی انسانی را دوست داشتم و وقتی می‌دیدم آن را انتخاب نکرده‌ام و امکان تحصیل در رشته‌ی موردعلاقه‌ام را از خودم گرفته‌ام، خیلی آزارم می‌داد. من به مباحث سیاسی‌اجتماعی علاقه‌ی زیادی داشتم. درس عربی و ادبیات درس‌هایی بود که دوست داشتم و آن‌ها را کنار گذاشته بودم. این احساس اجازه نمی‌داد به چیزی غیر از انسانی فکر کنم.

در بین قهرمانان پیشرفت، کسب رتبه‌ی یک‌رقمی خیلی جالب بود. چه هدفی برای آینده‌ات به تو انگیزه‌ی تلاش می‌داد؟

قضاوت را خیلی دوست دارم. از اینکه بتوانم اختلاف بین انسان‌ها را مدیریت کنم و آن را حل‌وفصل کنم، خیلی لذت می‌برم. گاهی خودم را در فضای رشته‌ی پزشکی هم قرار می‌دادم؛ اما درنهایت چیزی از رضایت در خودم احساس نمی‌کردم. چیزی که من را به آینده امیدوار می‌کرد، این بود که می‌توانستم یک سال دیگر درس بخوانم و به رشته‌ی موردعلاقه‌ام دست پیدا کنم. وقتی شروع به مطالعه‌ی رشته‌ی انسانی کردم، در کنار علاقه‌ای که به درس‌ها داشتم، پیشرفتم را هم دیدم و این موضوع من را مصمم‌تر کرد.

دو سال در آزمون‌های کانون در دو رشته‌ی مختلف شرکت کردی. از تجربه‌هایت می‌گویی؟

وقتی مطالعه برای کنکور انسانی را شروع کردم، اصلاً به حجم زیاد درس‌ها فکر نکردم. برنامه‌ی راهبردی را که گرفتم، بازه‌ی دوهفته‌ای آزمون‌ها باعث شد من هم مثل دانش‌آموزان انسانی خودم را صرفاً برای حجم محدودی از مباحث در دو هفته آماده کنم. اولین آزمون انسانی را که دادم، احساس می‌کردم اولین آزمونی است که در زندگی داده‌ام و لذت آزمون‌دادن را چشیده‌ام. در حالی که سال قبل فقط در آزمون شرکت می‌کردم تا به عمومی‌ها پاسخ بدهم و چند سؤال از اختصاصی‌ها را به‌اجبار پاسخ می‌دادم تا پاسخ‌نامه خالی نماند. اولین ترازم در انسانی 6793 شد و به‌تدریج به 7000 و 7200 و 7300 رسید. این ترازها در سال قبل برای رشته‌ی تجربی برایم سابقه نداشت. بعد از آن، پشتیبانم تشویقم کرد و به همه‌ی بچه‌ها گفت که اگر بخواهیم، باز هم می‌توانیم پیشرفت کنیم. باز هم تلاش کردم و به 7940 رسیدم. در همان آزمون در سطح کشور رتبه‌ی 4 را کسب کردم. برنامه‌ی راهبردی حجم زیاد درس‌های انسانی را برایم بخش‌بندی کرد و علاقه‌ای هم که به این رشته داشتم، کمک کرد بتوانم خوب پیش بروم.

درس‌های انسانی را بدون مدرسه و معلم خواندی. برایت دشوار نبود؟

کتاب‌های کمک‌آموزشی انسانی را تهیه کردم. به‌هرحال من بودم و کتاب‌هایم و میز مطالعه‌ام. از قبل در عربی و ادبیات قوی بودم. شعر هم می‌گفتم و با عروض آشنایی داشتم. مطالعه‌ی این درس‌ها برایم لذت‌بخش بود. البته اوایل با فلسفه مشکل داشتم. به‌مرور با مطالعه‌ی بیشتر توانستم این مشکلات را رفع کنم. نمی‌دانم معلم‌ها درس‌های انسانی را با چه روشی تدریس می‌کنند؛ اما من توانستم روش‌هایی را که برای خودم مناسب است، پیدا کنم. هیچ معلمی نداشتم و با شیوه‌ی خودم درس‌ها را می‌خواندم.

به‌نظرم تمام هدفت این بود که خودت را با برنامه‌ی راهبردی هماهنگ کنی.

انصافاً برنامه‌ی راهبردی کمک زیادی به من کرد. حتی الان به کسانی که به دنبال برنامه‌ریزی شخصی هستند، پیشنهاد می‌کنم با برنامه‌ی راهبردی هماهنگ و دوست باشند. در دوران کرونا کمی سردرگم شده بودم؛ اما کانون سریع برنامه‌ی جدیدی داد و حتی آزمون‌های دوقلو برگزار شد. این برنامه باعث شد در تمام سال تحصیلی بدانم می‌خواهم چه کاری انجام بدهم. تمام تلاشم را می‌کردم که در طول دو هفته، طوری برنامه‌‌ریزی کنم که خودم را به بودجه‌بندی برنامه‌ی راهبردی برسانم.

به‌جز برنامه‌ی راهبردی برای تمام‌کردن کتاب‌هایت برنامه‌ی دیگری نداشتی؟

کارم دقیقاً طبق برنامه‌ی راهبردی کانون بود. یک سری کتاب داشتم که می‌بایست آن‌ها را تا کنکور تمام می‌کردم و اینکه چطور این کار را به اتمام برسانم، برایم خیلی مهم بود. دوست داشتم دقیق بدانم که چه زمانی باید هر درس را بخوانم و در چه زمان‌هایی باید مرور کنم. بنابراین فقط روی برنامه‌ی راهبردی تمرکز کردم. می‌دیدم کسانی که از برنامه خارج می‌شوند، باز هم دچار مشکلات خاصی می‌شوند. برنامه‌ی راهبردی با تجربه‌ی کارشناسان تدوین شده است و به این تجربه اعتماد کردم.

برای خودت چگونه برنامه‌ریزی شخصی می‌کردی؟

بازه‌ی برنامه‌ریزی‌هایم را یک هفته در نظر می‌گرفتم و به خودم می‌گفتم اگر روزی 8 ساعت درس بخوانم، در طول هفته 56 ساعت در اختیار دارم. بعدازظهر جمعه‌ها استراحت می‌کردم. با توجه به ضریب درس‌ها در زیرگروه یک، به درس‌هایی مثل ادبیات اختصاصی و عربی ساعت بیشتری اختصاص می‌دادم. برای هر درس تعدادی ساعت مطالعاتی در نظر می‌گرفتم و این زنگ‌های مطالعاتی را در برنامه‌ی هفتگی پخش می‌کردم. مثلاً اگر قرار بود علوم و فنون را شش بار مطالعه کنم، می‌بایست آن را هر روز در برنامه‌ام قرار می‌دادم. وقتی درس‌ها در طول هفته چیده می‌شد، تصمیم می‌گرفتم کدام درس‌ها را قبل‌ازظهر و کدام را بعدازظهر مطالعه کنم. همیشه برنامه را با همین روش تکمیل می‌کردم. وقتی احساس می‌کردم ممکن است وقت کم بیاورم، از یک سری درس‌ها مثل عربی که زمان زیادی داشت و مسلط بودم، کم می‌کردم و زمانش را به درس دیگری می‌دادم تا بتوانم خودم را به برنامه برسانم. سعی می‌کردم طوری درس بخوانم که هم مباحث را مطالعه کرده باشم و هم تست کار کرده باشم. البته چون درس‌ها جدید بود، گاهی پیش می‌آمد که از برنامه عقب می‌ماندم و فرصت تمرین تست نداشتم. چون در تابستان خوب درس خوانده بودم، سعی می‌کردم درس‌ها را از مهر به بعد تکمیل کنم و به حد تسلط برسانم.

ساعت مطالعه‌ات در طول سال چقدر بود؟

ابتدا روزی 8 ساعت درس می‌خواندم. بعد از آن، به 10 تا 11 رسید. گاهی اوقات هم 12 ساعت می‌خواندم. البته سعی می‌کردم تعادل را حفظ کنم و استراحت کافی هم داشته باشم.

روزهای جمعه بعد از آزمون چه برنامه‌ای داشتی؟

اوایل به تحلیل آزمون زیاد اهمیت نمی‌دادم. بعد از چند آزمون متوجه شدم که اشتباهاتم مدل‌های تکراری دارند و دارم دوباره همان اشتباهات را تکرار می‌کنم. فهمیدم که چقدر تحلیل‌نکردن، اشتباه است. دقیقاً در آزمون‌های بعدی هم همان نکاتی را که شک داشتم، تکرار می‌شد. اگر تحلیل می‌کردم، نگاه روشنی پیدا می‌کردم. بعد جزوه‌ی هوشمند را گرفتم و برای تحلیل آزمون‌ها وقت گذاشتم. به‌جز تحلیل آزمون، بعدازظهرهای جمعه را صرف استراحت و کارهای شخصی و برنامه‌ریزی برای هفته‌ی پیش رو می‌کردم. به مسجد و پایگاه بسیج محله می‌رفتم و در کلاس قرآن شرکت می‌کردم. جمعه‌ها دوستانم را می‌دیدم و انرژی‌ام را تا جمعه‌ی بعدی تأمین می‌کرد.

محسن سیاهمرد رتبه‌ی 4 انسانی کشور


دوران کرونا را چطور مدیریت کردی؟

کرونا برنامه‌ی همه‌ی مردم را تغییر داد. البته شدت این تغییرات برای دانش‌آموز کنکوری زیاد بود. در کتابخانه درس می‌خواندم و بعد از کرونا تلاش کردم خودم را در خانه نگه دارم. بعد از مدتی احساس می‌کردم در خانه بازده کافی ندارم. در ماه رمضان روزه می‌گرفتم و خوابم بیشتر شده بود. در کل احساس می‌کردم فضایی را که می‌خواهم، برای مطالعه‌ام وجود ندارد. ساعت مطالعه‌ام کم و خوابم زیاد شده بود. کرونا محدودم کرده بود و چون دغدغه‌ی آینده‌ام را هم داشتم، این وضعیت برایم سخت بود. آنجا بود که فهمیدم ارتباط معنوی تا چه حد تأثیرگذار است. سعی کردم با لطف خدا خودم را به وضعیت سابق برگردانم. به کتابخانه‌ی خصوصی‌ای که دوباره باز شده بود، برگشتم و شرایط را مدیریت کردم. البته به بازده قبل از کرونا برنگشتم؛ اما شرایط را مدیریت کردم. به آزمون‌های جمع‌بندی که رسیدم، همه‌چیز برایم لذت‌بخش شده بود. اینکه خودم را محک می‌زدم و آزمون‌ها را تحلیل می‌کردم، وضعیت خوبی ایجاد کرد و به ترازهای بهتری رسیدم. تسلط خوبی که داشتم، به من اعتمادبه‌نفس خیلی خوبی داد.

آیا با درس خاصی چالش داشتی؟

در درس‌های عمومی با زبان و در درس‌های اختصاصی با فلسفه و منطق چالش داشتم. زبان انگلیسی درسی بود که دیدگاه خوبی به آن نداشتم. فکر می‌کردم نمی‌توانم برای این درس زمان را مدیریت کنم و متن‌های دشواری دارد. حدود سه ماه قبل از کنکور، متن‌هایی را کار کردم و چند آزمون از خودم گرفتم. متوجه شدم اگر زمان‌های نقصانی را رعایت کنم، اتفاقاً خیلی خوب می‌توانم به این درس پاسخ بدهم. من که در آزمون‌ها به 20 تا 30درصد در این درس رضایت می‌دادم، در دوران جمع‌بندی توانستم به 76درصد هم برسم. در کنکور، نمره‌ام در زبان 50 شد؛ اما علت این بود که عمومی‌های کنکور دشوار بود و نتوانستم زمان‌های نقصانی را به‌درستی اجرا کنم. به‌هرحال تفکر منفی بر من غالب شد و اگر زودتر این تفکر را کنار گذاشته بودم، حتماً در این درس نتیجه‌ی بهتری می‌گرفتم. در اختصاصی‌ها هم کمترین نمره‌هایم در فلسفه و منطق بود. حتی در بخش‌های حفظی، طراحان سؤال طوری سؤال طرح می‌کردند که دانش‌آموز به چالش کشیده شود. حتی سؤالات ادبیات به‌دقت زیادی برای فهمیدن نیاز داشت. در تست‌هایی که خودم برای فلسفه کار می‌کردم، اشتباهات زیادی داشتم. احساس می‌کردم نمی‌توانم کار خاصی برای این درس بکنم؛ اما به ماه‌های آخر مانده به کنکور که رسیدم، در این درس احساس کردم پیشرفت کرده‌ام و حتی تست‌های دشوار را می‌توانستم به‌درستی پاسخ بدهم. در کنکور، فلسفه را 100زدم و اصلاً باورم نمی‌شد. درس را رها نکردم و پیوسته کار کردم و به‌مرور پیشرفت کردم. عامل مهم در کنار تلاش، صبر است. اگر دانش‌آموز صبر داشته باشد و با پیوستگی تلاش کند، حتماً به نتیجه می‌رسد.

در سایر درس‌ها چه نمره‌هایی کسب کردی؟

ادبیات 55، عربی 89، دین‌وزندگی 78، زبان 50، ریاضی 90، اقتصاد 93، ادبیات 87، عربی 87، تاریخ و جغرافیا 39، جامعه‌شناسی 100، فلسفه و منطق 100 و روان‌شناسی 100.

به‌نظرت اگر برای درس‌هایی مثل تاریخ و جغرافیا زمان بیشتری می‌گذاشتی، به درس‌های دیگر صدمه می‌زدی؟

همه‌ی درس‌ها برای من مهم بودند؛ اما طبیعتاً بعضی درس‌ها برایم مهم‌تر بودند. برای تاریخ و جغرافیا هم زمان در نظر می‌گرفتم؛ اما سعی می‌کردم محور کارم درس‌های اصلی باشد.

فکر می‌کنی کانون چقدر به تو کمک کرد؟

کانون را با آزمون‌ها و برنامه‌ی راهبردی آن می‌شناسم. به‌نظرم کانون هدایت‌کننده‌ی مناسبی برای دانش‌آموز در مسیر کنکور است. منطقی‌ترین برنامه‌ی راهبردی برای دانش‌آموزان، برنامه‌ی کانون است. با توجه به پیوستگی خوبی که در آزمون‌ها داشتم، برای هر آزمون تلاش می‌کردم و از پیشرفتی که حاصل می‌شد، انگیزه می‌گرفتم. با کمک آزمون‌ها نقاط قوت و ضعف خودم را می‌شناختم. وقتی آزمون می‌دادم، انگار کنکور شبیه‌سازی می‌شد. ایراداتم پیدا می‌شد و کمک می‌کرد آن‌ها را رفع کنم.

نقش پدر و مادرت در موفقیت تو چیست؟

پدر و مادرم و دو خواهرم که یکی کوچک‌تر از من و دیگری دیپلم هنرستان است، از کنکور اطلاعات زیادی نداشتند؛ اما به انتخاب‌های من احترام می‌گذاشتند و از من حمایت می‌کردند. خانواده‌‌ام همیشه پابه‌پای تصمیمات من پیش می‌آمدند و سعی می‌کردند وضعیت روحی خوبی را برایم فراهم کنند. پدرم کارگر است؛ اما تلاش می‌کرد هرآنچه برای دانش‌آموز کنکوری لازم است و کتاب‌هایی را که نیاز داشتم برایم تهیه کند. همین که به من اعتماد داشتند و کمکم می‌کردند، برایم عالی بود. ارتباط خیلی خوبی با خانواده داشتم و نقش آن‌ها در موفقیتم پررنگ بود.

اما نکته‌ی آخر...

با وضعیتی که پیش آمده، نقش خودآموزی پررنگ‌تر شده است. دانش‌آموزان باید از آموزش‌های آنلاین حداکثر استفاده را کنند؛ اما اگر وضعیت مطلوب فراهم نمی‌شود، باید به خودشان سختی بدهند و خودآموزی را تمرین کنند. ارتباط معنوی با خدا هم کمک زیادی به دانش‌آموزان می‌کند. توکل بر خدا و تلاش در کنار هم به پیشرفت می‌انجامد.


سایر گفت‌وگوهای داوود اکبری را در لینک زیر بخوانید:

گفت‌وگوهای داوود اکبری

Menu