هرچه بیشتر تلاش کنید، بهتر نتیجه میگیرید
عرفان آق در یک نگاه
شهر: گنبدکاووس (استان گلستان)
سالهای حضور در کانون: از دهم تا دوازدهم بهمدت 3 سال
تعداد کل آزمونها: 67
رتبهی کنکور: 2 تجربی منطقهی 3
رشتهی قبولی: پزشکی دانشگاه تهران
تحصیلات و شغل پدر: دیپلم، رانندهی آژانس
تحصیلات و شغل مادر: دیپلم، خانهدار
لطفاً خودت را معرفی کن.
عرفان آق از گنبدکاووس هستم. در کنکور سال ۹۸، رتبهی 2 تجربی منطقهی 3 را کسب کردم. الان هم در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران درس میخوانم.
چگونه از شهری با امکانات محدود موفق به کسب چنین رتبهای شدی؟
دبیر خوب و نامی در شهرهای منطقهی 2 و 3، کمتر از شهرهای بزرگ است؛ ولی من مهمترین دلیل موفقیت را سختکوشی میدانم. هرچه بیشتر تلاش کنید، بهتر نتیجه میگیرید. افرادی مثل من میتوانند الگویی باشند که بچهها بدانند با تلاش میتوانند نتیجه بگیرند.
چرا رشتهی تجربی را انتخاب کردی؟
از کودکی به دو درس ریاضی و فیزیک علاقه داشتم و نمرهام در کنکور، در ریاضی 100 و در فیزیک 96 شد؛ ولی هنگام انتخاب رشته، با تحقیق و مشورت با دیگران، ادامهتحصیل در رشتهی تجربی را انتخاب کردم. یکی از معیارهایم برای انتخاب رشتهی تجربی، آیندهی شغلی رشتهی پزشکی بود. هرچه به سال آخر نزدیکتر شدم، علاقهام به رشتهی تجربی بیشتر شد. دوست دارم بعد اتمام دوران تحصیل، به شهر خودم برگردم.
آموزش در خانوادهی شما چه جایگاهی دارد؟
تا سال چهارم دبستان کنترل وضعیت درسی و آموزشیام بر عهدهی مادرم بود و از لحاظ علمی، در درسهایی که مشکل داشتم، به من کمک میکرد. بعد از آن، وقتی متوجه شد که کارهایم را خودم انجام میدهم، نظارتش کمتر شد و دورادور جویای وضعیت تحصیلیام بود. پدر و مادرم تحصیلات دانشگاهی ندارند؛ به همین دلیل همیشه به من توصیه میکردند که درسخواندن را جدی بگیرم. در طی این سالها به من انگیزهی لازم را میدادند.

فضای منزل شما برای مطالعه مناسب بود؟
بله. میتوانستم در منزل مطالعه کنم و درس بخوانم. مدیر مدرسه هم مکانی را مانند پانسیون در مدرسه تدارک دیده بود که بعد از مدرسه آنجا میماندم و تا ساعت 10 شب درس میخواندم. این فضا برای تمام دانشآموزانی که دوست داشتند مطالعه کنند، مهیا بود. جا دارد از مدیر مدرسه، آقای قربان صادقی، بابت ایجاد چنین فضایی تشکر کنم. ایشان در طی این سالها همیشه مشوق ما بودند.
کدام دبیر بیشترین تأثیر را بر وضعیت درسیات داشت؟
در مدرسهی تیزهوشان شهیدبهشتی گنبد تحصیل میکردم. تا سال دهم، در درس زیست مشکل داشتم و نمرهام در آزمونها بین 30 تا 40درصد بود. در سال یازدهم آقای عبدی، دبیر زیست ما بودند. به ما یاد دادند که چگونه زیست را بخوانیم. با این روش توانستم نمرهی زیست را در سال یازدهم به 70 برسانم. معلم زیست ما در سال آخر آقای پرنیان بودند. روش کاری ایشان به این صورت بود که پیوسته از ما آزمون میگرفتند و نکات درسی را گوشزد میکردند. در این سال توانستم کاملاً بر درس زیست مسلط شوم.
در زمان تحصیل، فعالیت غیردرسی هم داشتی؟
دو روز در هفته بههمراه پدرم فوتسال بازی میکردیم. شاید بتوان گفت که تنها تفریح من از سال دهم به بعد، همین ورزش فوتسال بود.
از چه زمانی به کانون آمدی؟
تابستان سال دهم، مدرسه به ما اعلام کرد کسانی که مایل به شرکت در آزمونها هستند، اسمنویسی کنند. من هم ثبتنام کردم و طی سه سال در 67 آزمون کانون شرکت کردم.
چه شد که در آزمونهای کانون ثبتنام کردی؟
ابتدا به این دلیل ثبتنام کردم که دیده بودم رتبههای برتر کنکور، آزمونهای کانون را انتخاب میکنند. بعد از مدتی متوجه شدم برنامهی کانون بسیار منظم و بههمپیوسته است. به جرئت میتوانم بگویم منظمترین برنامهی درسی بود که تا آن زمان دیده بودم. از دیگر ویژگیهای برنامهی راهبردی این بود که همهی مطالب درسی را پوشش میداد و برای همهی مباحث هم دوره در نظر گرفته شده بود.

روند ترازهایت در این سه سال چگونه بود؟
میانگینترازهایم در سال دهم و یازدهم 7400 بود. در سال آخر، میانگینترازهایم به 7730 رسید. مشاورم، آقای پیمان رحیمزاده، رتبهی 2 تجربی منطقهی 3 در سال 94 بود که به دانشآموزان بهصورت تلفنی مشاوره میداد. او تأکید ویژهای بر خلاصهنویسی داشت. این خلاصهنویسیها باعث شد در سال دوازدهم، رشد تراز داشته باشم.
پدر و مادرت چگونه از وضعیت رتبههایت در آزمونها آگاه میشدند؟
نتایج آزمون را خودم به آنها میگفتم. البته اگر رتبهی خوبی کسب میکردم، رتبه را هم میگفتم؛ ولی وقتی رتبهای کسب میکردم که از نظرم خودم خوب نبود، فقط به آنها میگفتم که رتبهام بد شده است.
در تمام این سالها زمانی بود که ناامید یا خسته شوی؟
چرا باید خسته میشدم؟ من علاقه داشتم در آزمونها شرکت کنم. در طی دو هفته تلاش میکردم و روز آزمون نتیجهی این تلاش را میدیدم. در چند آزمون، دچار نگرانی شدم؛ ولی بعد از مدتی، وقتی به روزهای منتهی به آزمون میرسیدم، بیشتر انگیزه میگرفتم.
کدامیک از ابزارهای کانون بیشترین تأثیر را بر روند پیشرفت تحصیلیات داشت؟
برنامهی راهبردی مهمترین و تأثیرگذارترین ابزار کانون برایم بود.
ارزیابی آزمون را در چه زمانی انجام میدادی؟
ارزیابی را در روزهای جمعه، بعد از گرفتن کارنامه انجام میدادم. گاهی امکان داشت این ارزیابی تا روز شنبه ادامه پیدا کند. اولویتم در ارزیابی، سؤالاتی بود که غلط زده بودم و بعد از آن، به سراغ نزدهها میرفتم. ارزیابی آزمون برایم فقط بحث برطرفکردن مشکلات درسی نبود. مثلاً یکی از مواردی که در ارزیابی آزمون برطرف کردم، جابهجازدن گزینهها بود که بعد از چند آزمون، این ایراد برطرف شد.

از کدامیک از کارنامههای جعبهابزار کارنامه بیشترین استفاده را کردی؟
بهغیر از کارنامهی روز آزمون، از کارنامهی 5نوعدرس و کارنامهی اشتباهات نیز استفاده میکردم.
چگونه برنامهی راهبردی را برای خودت شخصیسازی میکردی؟
اولویت اصلی من در برنامهریزی، برنامهی راهبردی کانون بود. اوایل برنامهی مدرسه با برنامهی کانون هماهنگ بود؛ ولی بعد از چند آزمون، بین این دو برنامه ناهماهنگی به وجود آمد. در روزهای جمعه، بعد از ارزیابی آزمون، برنامهی راهبردی را بررسی میکردم و با توجه به این برنامه، ساعت مطالعه و تعداد تستهایی را که باید در طی دو هفته کار میکردم، در برگهی جداگانهای مینوشتم. بعد از آن، با توجه به حجم مطلب یادداشتشده، ساعت مطالعه برای آنها مشخص میکردم و این ساعتها را در طول دو هفته تقسیم میکردم.
آیا تقسیمبندی خاصی برای مطالعه یا تستزدن در طول دو هفته داشتی؟
بعد از آزمون، ۱۳ روز داشتم که آن را تقسیم کرده بودم. پنج روز اول، کتاب و درسنامههای درسهای اختصاص را میخواندم. در این زمان، کمتر تست میزدم و تشریحی کار میکردم. روز ششم تا روز دهم، بعد از آزمون، تست میزدم. برخی اوقات ترجیح میدادم در پنج روز دوم، تستها را بدون زمان کار کنم تا زمانی که کاملاً بر آنها مسلط شوم و بعد تست زماندار کار میکردم. اگر هنگام تستزدن دچار مشکل میشدم، به درسنامه مراجعه کرده و نکات مهم را در کتاب حاشیهنویسی میکردم. روز یازدهم و دوازدهم را به جمعبندی درس زیست و شیمی و چهار درس عمومی میپرداختم. در این دوره، کتابها و درسنامه را تورق سریع میکردم و از حاشیهنویسیهایی که انجام داده بودم، بهره میبردم. روز پنجشنبهی قبل از آزمون، ابتدا دفترچهی غیرحضوری را کار میکردم و بعد از آن، به سراغ آزمونکهای سایت کانون میرفتم. ممکن بود پنج روز به چهار روز تبدیل شود و این تغییر بستگی به حجم آزمون و نقاط قوت و ضعفم داشت.
آیا روش خاصی در مطالعهی درس زیست داشتی؟
مهمترین و اصلیترین منبع برای درس زیست، کتاب درسی است. در پنج روز اول، در چند مرحله، به سراغ درس زیست میرفتم. در مرحلهی اول، یک بار زیست را خیلی معمولی و در حد روخوانی از روی کتاب درسی میخواندم تا متوجه شوم که در آن مبحث باید به دنبال چه چیزی بگردم. این مرحله نوعی پیشخوانی برایم بود. بار دوم همان مبحث را با دقت بیشتر و بهصورت جملهبهجمله میخواندم و دربارهی آن فکر میکردم. در این مرحله، خودم را ملزم میکردم که حتماً زیر قیدها خط بکشم و مطالب مهمتر را مشخص کنم. همچنین در هر بخش، نکتههایی را که استنباط میکردم، مینوشتم و سعی میکردم از دوستان یا دبیران، درستی یا نادرستی آن را متوجه شوم. در مرحلهی بعدی، به سراغ تعداد کمی تست میرفتم که مربوط به این مبحث بود. اینکه تعداد کمی تست کار میکردم به این دلیل بود که متوجه شوم تمرکز سؤالات بیشتر روی کدام بخشهاست. در این مرحله، اگر متوجه میشدم آن مبحث مهم است، دوباره به درسنامه مراجعه میکردم و آن مبحث را دوبارهخوانی میکردم. نکتهی دیگر این بود که با تستزدن میفهمیدم تمرکز اصلی آن مبحث مثلاً روی عکسهاست یا روی متن درس. اگر روی متن تمرکز داشت، دوباره درسنامهی آن مبحث را میخواندم. در پنج روز دوم، تستهای آن مبحث را کار میکردم و در روزهای جمعبندی، به تورق سریع درس زیست میپرداختم.

از آذرماه سال دوازدهم که درسهای عمومیات روند صعودی پیدا کرد، دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟
از سال دهم، به عمومیها و بهویژه درس ادبیات کمتر اهمیت میدادم و وقت کمی برای آنها میگذاشتم. همیشه تراز عمومیهایم کم بود. از آبانماه دوازدهم تصمیم گرفتم زمان بیشتری را برای مطالعهی درسهای عمومی صرف کنم. این کار باعث شد تراز عمومیهایم بهتدریج تا ایام نوروز افزایش پیدا کند. برخلاف اینکه احساس میکردم نمرهی خوبی در کنکور کسب میکنم، نتیجهی خوبی در عمومیها نگرفتم. اشتباه اصلیام در پاسخگویی به سؤالات عمومی این بود که تنظیم زمان را درست انجام ندادم. مثلاً برای پاسخگویی به درس ادبیات، بهجای 18 دقیقه، 35 دقیقه در نظر گرفتم و از طرفی، انتظار داشتم که مانند آزمونهای کانون در درسهای ادبیات و عربی نمرهی بالایی کسب کنم و با این انتظار، به سراغ این دو درس رفتم و خودم را مجبور کردم که به همهی سؤالات پاسخ بدهم. این کار باعث شد وقت کم بیاورم.
روش مطالعهات در درس ادبیات چه تغییری کرد؟
ابتدا درس ادبیات را درسبهدرس میخواندم. این روش مطالعه باعث میشد فقط در همان آزمون نتیجه بگیرم؛ ولی بعد از گذشت مدتزمانی متوجه شدم که آن مطالب را فراموش کردهام. روشم را از آبانماه سال دوازدهم تغییر دادم و مطالب ادبیات را موضوعی مطالعه کردم. غیر از این، خودم را موظف کردم که هر شب برای قرابتمعنایی 10 تست کار کنم. این تستزدن تا اردیبهشتماه ادامه داشت. این کارها باعث شد نمرهی ادبیاتم از 20 در ابتدای سال به 70 در آزمونهای پایانی برسد.
در مسیری که طی کردی، آیا زمانی بود که دچار چالش شوی؟
در سال دهم، در تمام آزمونها رتبهی برتر گنبد بودم؛ ولی در تابستان افت کردم. بهقدری این مسئله برایم سخت بود که قصد داشتم در آزمونها شرکت نکنم. با صحبتهای مشاور، انگیزه گرفتم و این انگیزه باعث شد در آزمون بعدی، رتبهی 1 کشور شوم. در دیماه سال دوازدهم مادربزرگم را از دست دادم و این مسئله باعث شد ساعت مطالعهام به روزی یک ساعت برسد و افت درسی پیدا کنم. این روال تا 20 روز ادامه داشت؛ ولی چون برای درسخواندن به پانسیون مدرسه میرفتم، صحبتهای مدیر و دبیران و همکلاسیهایم باعث شد دوباره انگیزه بگیرم و کمکم ساعت مطالعه را افزایش بدهم. در دوران جمعبندی، بهطور میانگین، روزی 14 ساعت مطالعه میکردم.
انتظار کسب چنین رتبهای را از خودت داشتی؟
در تمام آزمونها با تلاش خودم و پیگیریهای مشاورم، آقای رحیمزاده، رتبهی یکرقمی منطقه را کسب میکردم. بعد از چند آزمون، این انتظار را از خودم پیدا کردم که باید در کنکور، حداقل رتبهی یکرقمی منطقه را کسب کنم. سال آخر، با ارزیابی دقیقی که از خودم پیدا کرده بودم، حدس میزدم که در کنکور، رتبهی زیر 25 کشور را به دست بیاورم.
چه زمانی متوجه شدی رتبهات در کنکور ۲ شده است؟
زمان اعلام نتایج، خانوادهام منزل نبودند. با تلفن همراه به سایت سنجش رفتم. از فرط نگرانی بهجای رتبه، تراز را دیدم و در جا خشکم زد. از طرفی، فقط نمرهی عربی به چشمم آمد و با دیدن نمرهی 58 مطمئن شدم که رتبهام بد شده است. چند دقیقه تلفن را کنار گذاشتم. نمیدانستم چگونه این رتبه را به خانوادهام بگویم. بعد از اینکه به خودم آمدم، دوباره به سراغ نمرههایم رفتم و با دیدن نمرههای اختصاصیام، با تعجب دوباره به سراغ رتبه رفتم و متوجه شدم رتبهام ۲ منطقه شده است.
از مجلهی آزمون استفاده میکردی؟
در سال چهارم تمام مجلهها را مطالعه میکردم. بخش موردعلاقهام، مصاحبه با دانشآموزان برتر و صحبتهای آقای قلمچی بود.

از دفتر برنامهریزی چطور؟
در سال یازدهم به توصیهی پشتیبانم، آقای سالی، دفتر برنامهریزی را تهیه کردم. همیشه فکر میکردم در روز بیش از ۷ ساعت مطالعه میکنم؛ ولی با پرکردن دفتر متوجه شدم بیشتر از 5 ساعت درس نمیخوانم. نوشتن دفتر برنامهریزی باعث شد ساعت مطالعهام واقعی شود و بهتدریج افزایش یابد. قسمت جالب دفتر برنامهریزی مربوط به پرکردن ساعت مطالعهی روزانه بود؛ مخصوصاً روزهایی که مجبور بودم بهدلیل نخواندن، عدد صفر را در جدول بنویسم. این کار باعث میشد با دیدن این صفر، روزهای بعد کمکاریام را جبران کنم.
اگر بخواهی یک منبع مطالعاتی خوب را به دانشآموزان توصیه کنی، اولویت را به چه کتابی میدهی؟
در سال دهم و یازدهم، از کتابهای سهسطحی ریاضی و فیزیک و شیمی استفاده میکردم. ویژگی کتابهای سهسطحی این بود که بهترین سؤالات کانون با درجهی سختی متفاوت، تبدیل به یک مجموعه شده است. حجم کمی داشت و منبع مناسبی برای دوران جمعبندی به حساب میآمد. سال آخر هم از کتابهای آبی ریاضی و فیزیک استفاده میکردم. تیپبندیهای مختلف در کتابهای آبی باعث میشد بیشتر با سؤالات کنکور آشنا شوم.
چه پیشنهادی برای دانشآموزان سال دهم داری؟
حتماً درس هر روز را همان روز بخوانند. از این مقطع و بهتدریج ساعت مطالعهی خود را افزایش دهند. سال آخر حجم درسها زیاد است و باید به ساعت زیاد برای مطالعه عادت کرده باشید و این موضوع نقطهقوت شما خواهد شد.

