مصطفی خیرخواه در یک نگاه
شهر: تربتجام (خراسان رضوی)
سالهای حضور در کانون: از اول دبیرستان تا چهارم دبیرستان بهمدت 4 سال
رتبهی قبولی: ۶۳۵ ریاضی منطقهی ۳
رشتهی قبولی: آموزش ریاضی دانشگاه فرهنگیان مشهد
شغل پدر: فرهنگی
شغل مادر: خانهدار
لطفاً خودت را معرفی کن.
من مصطفی خیرخواه از تربتجام هستم. سال ۹۶ در رشتهی تجربی کنکور دادم و رتبهام ۱۹۵۱۹ شد. سال بعد تصمیم گرفتم رشتهی دلخواهم را انتخاب کنم. به ریاضی تغییر رشته دادم و در کنکور ۹۷ توانستم رتبهی حدود ۶۳۵ را به دست آورم. اکنون دانشجوی رشتهی آموزش ریاضی در دانشگاه فرهنگیان مشهد هستم. تا پنجم دبستان در شهر باخرز زندگی میکردیم. تلاش کردم تا در آزمون مدارس برتر قبول شوم. موفق شدم و سه سال راهنمایی به مدرسهی نمونهدولتی و شبانهروزی شهر تایباد رفتم. در پایان مقطع راهنمایی دوباره در آزمون تیزهوشان شرکت کردم و جزو چهارنفری بودم که از مدرسهی ما در مدرسهی تیزهوشان شهر تربتجام قبول شدند. ساختمان مدرسه مناسب نبود؛ اما به همت بنیاد قلمچی بهجای آن مدرسهی جدیدی ساخته شده است. پدرم معلم ریاضی و مادرم خانهدار است. ما پنج فرزند هستیم که من از همه بزرگترم.
از چه سالی عضو کانون شدی؟
از اول دبیرستان به کانون آمدم و 4 سال در آزمونها شرکت کردم.
چرا رشتهی تجربی را انتخاب کردی؟
بین خانوادهها این ذهنیت وجود دارد که رشتههای انسانی و ریاضی در آینده بازار کار خوبی ندارد و در عوض، رشتهی تجربی آنهم فقط پزشکی و پیراپزشکی آیندهی خوبی دارد. خانوادهی من هم دوست داشتند آیندهی شغلی مطمئنی داشته باشم. من هم فرزند اول بودم و خانوادهام تجربهی قبلی نداشتند. از مدرسهی ما هم اکثر دانشآموزان رشتهی تجربی را انتخاب کردند و فقط ۶ نفر رشتهی ریاضی را انتخاب کردند. گرایش بهسمت رشتهی تجربی بود و من هم تحتتأثیر این فضا بودم.
وقتی رتبهات حدود ۲۰هزار شد، چه احساسی پیدا کردی؟
چون در مدرسهی نمونهدولتی و تیزهوشان درس خوانده بودم، همه از من انتظار خاصی داشتند. من علاقهای به رشتههای پزشکی و پیراپزشکی نداشتم و اگر رتبهام برای این رشتهها خوب میشد، باز هم دوست داشتم ریاضی بخوانم. سختی کار پزشکی و مسئولیت آن با روحیهی من سازگار نبود. پدرم مرا از کودکی با مسائل الکترونیک و کامپیوتر آشنا کرد و علاقهام از همان زمان شکل گرفت. بهنظرم هفت سال اول زندگی شخصیت و علاقهی کودک پیریزی میشود. اگر در این هفت سال برنامهریزی درستی صورت بگیرد، مسیر درست را طی میکند. اگر بدون برنامه و با آشفتگی بگذرد، آیندهی آشفتهای هم خواهد داشت و شکست خواهد خورد و به ارادهی آهنین نیاز دارد تا برنامهریزیهای غلط ذهنیاش را کنار بگذارد و باورهای درست را جایگزین کند. بعد از اعلام نتایج تصمیم گرفتم دوباره برای کنکور بخوانم. اطرافیان اصرار داشتند باز هم کنکور تجربی بدهم و چون در این رشته تجربهی بیشتری دارم، احتمال قبولیام در تجربی بیشتر است. از بین دوستانم افراد زیادی مثل من پشت کنکور ماندند و بودن آنها هم برایم دلگرمی بود. تا مدتی هم هنوز درسهای رشتهی تجربی را میخواندم. فارغالتحصیلان نسبت به دانشآموزان فرصت بیشتری برای درسخواندن دارند و اگر به درسی که میخوانند علاقه نداشته باشند، وقتهای زیادی را تلف میکنند. من هم به رشتهی تجربی علاقه نداشتم و بعد از مدتی تصمیم گرفتم علاقهام را دنبال کنم.
برای شروعی خوب چه قدمی برداشتی؟
همان زمان مشغول خواندن کتابهایی با موضوع موفقیت بودم و باعث شد با اطمینان بیشتری رشتهام را تغییر دهم. خانوادهام خیلی از من انتظار داشتند و از نتیجهام خیلی ناراحت شدند. برای سال دوم همهچیز دربارهی درس و کنکور و سربازی را به خودم واگذار کردند و دیگر کاری به من نداشتند. آنها حق داشتند. من دو سال اول دبیرستان در خوابگاه بودم؛ اما برای دو سال دیگر بهخاطر من به تربتجام آمدند و محل زندگیشان را تغییر دادند. سال اول هر کاری بود برایم انجام دادند. کتابهایم را خودم باید تهیه میکردم. خوشبختانه خالهام رشتهی ریاضی خوانده بود و توانستم کتابهای او را بگیرم. وقتی خواستم رشتهی ریاضی بخوانم، تصمیم گرفتم به تهران بیایم و از نزدیک با دانشگاههای تهران آشنا شوم. برای اولین بار تصمیم گرفتم بهتنهایی به تهران بیایم. آن زمان خالهام دانشجوی دانشگاه امیرکبیر بود. آمدن به تهران و دیدن دانشگاهها باعث شد اطمینانم به انتخاب رشتهی ریاضی بیشتر شود.
تغییر رشتهی دیرهنگام کار را برایت سخت نکرد؟
من پایهی خوبی در ریاضی داشتم و وقتی تصمیم قطعی گرفتم، منابعم را انتخاب و تهیه کردم. کمترین داوطلب را رشتهی ریاضی دارد. نمرههای یکی از دوستانم را که در رشتهی ریاضی قبول شده بود، بررسی کردم و فهمیدم برای قبولی در این رشته چه نمرههایی لازم است. از مهرماه هرچند درسهای تجربی را میخواندم، به فکر تغییر رشته بودم و از همان زمان سعی کردم درسهای مربوط به ریاضی را بهتر بخوانم. اواخر پاییز بود که تصمیم جدی گرفتم که تغییر رشته بدهم و ریاضی را دنبال کنم. سال دوم خانوادهام حمایت مالی نکردند و من هم نتوانستم در آزمونهای کانون شرکت کنم. به هر ترتیبی بود دفترچهی سؤالات کانون را میگرفتم و خودم پاسخ میدادم و نمرههایم را بررسی میکردم. من چون چهار سال کانونی بودم، ابزارهای کانون را کاملاً میشناختم. هر وقت مجلهی آزمون میآمد، کامل آن را میخواندم تا چیزی را از دست ندهم. از مشورت رتبههای برتر هم بهره میبردم. برنامهام هم همان برنامهی راهبردی بود. برای درسخواندن روشهای خاص خودم را داشتم.
حتماً در سال دومی که میخواستی کنکور بدهی، به تغییر رفتار نیاز داشتی.
ابتدا به یک اشتباهم اعتراف میکنم. در تابستان سال اول که کنکور داشتم، با بازاریابی آشنا شدم و متأسفانه این کار درست را در زمان نادرست انجام میدادم. بچههای کنکوری نباید خودشان را درگیر مسائل فرعی کنند؛ چون نمیتوان دو کار بزرگ را همزمان انجام داد؛ مخصوصاً اگر در هرکدام از این زمینهها دقیقاً ندانند که چه کاری باید انجام دهند. در مدیریت زمان به این نکته رسیده بودم که اگر شب قبل، خواب خوبی داشته باشم فردایش بهترین استفاده را خواهم کرد. فهمیدم خواب خوب در شب برایم موفقیت محسوب میشود. بعد متوجه شدم اگر بتوانم صبح زود بیدار شوم موفقیت بعدی را به دست آوردهام. در مرحلهی بعد اگر میتوانستم صبحانهی خوبی بخورم و انرژی لازم برای درسخواندن را پیدا کنم، میشد موفقیت سوّم. این موفقیتها اثر خوبی بر درسخواندنم داشت. وقتی یک بار موفق میشویم، احساس اعتمادبهنفس به موفقیتهای بعدی منجر میشود. در کل، فهمیدم که وقتشناسی و نظم خیلی مهم است.
در روز چند ساعت درس میخواندی؟
روزهای عادی بین ۶ تا ۱۰ ساعت درس میخواندم و روزهای نزدیک به کنکور ساعت مطالعهام بیشتر شد. سال اولی که در کنکور شرکت کردم، هدف خاصی نداشتم و فقط میخواستم حالا که تا اینجای کار جلو آمدهام، بقیهی راه را هم بهخاطر خوشنودی خانوادهام درس بخوانم و به سرانجام برسانم. بنابراین بعد از عید برنامهی خیلی خوبی داشتم و امیدوار بودم که موفق میشوم. گاهی روزانه ۱۶ ساعت هم درس میخواندم؛ اما دوام نداشت و در برنامهریزیام برخی چیزها را رعایت نکرده بودم و موفق نشدم. در امتحانات نهایی دوستانم ناامیدانه حرف میزدند و حرفهای آنها انگیزهام را برای ادامهدادن کم کرده بود و روزهای نزدیک به کنکور با افت زیادی روبهرو شدم.
رتبهی سال ۹۷ چقدر خانوادهات را راضی کرد؟
رتبهام در سال ۹۷ بیشتر از اینکه من را خوشحال کند، خانوادهام را هیجانزده کرد. آنها یک سال من را از حمایت خود محروم کرده بودند و برایشان جالب بود که بدانند نتیجهی انتخاب خودم چه میشود.
با این رتبه میتوانستی رشتهی کامپیوتر را هم انتخاب کنی. چه شد که آموزش ریاضی را انتخاب کردی؟
من به رشتهی نرمافزار کامپیوتر خیلی علاقه داشتم؛ اما همیشه به این فکر میکردم که بعد از ۴ سال درسخواندن باید بدون پشتوانه به دنبال کار بگردم. قبولشدن در مشهد و معافشدن از خدمت سربازی انگیزههایی بود که باعث شد از این کامپیوتر صرفنظر کنم.
الان از انتخاب خودت راضی هستی؟
من هم به معلمی علاقه دارم و هم از اینکه شغل آیندهام از الان معلوم است، احساس آرامش دارم. چون پدرم معلم بود، گاهی در کلاس او شرکت میکردم و با فضای معلمی آشنا بودم. برخی از معلمهایم هم در ایجاد این علاقه مؤثر بودند. یکی از ویژگیهای خوب دانشگاه فرهنگیان این است که زمان زیادی در اختیار داریم. اگر کسی از این فرصتها استفاده نکند، ضرر میکند. هرکس از زمان بهدرستی استفاده کند و برنامهریزی داشته باشد، موفقیت دستیافتنی است. برای افراد ناموفق ۱۲ ماه برای موفقشدن وجود دارد؛ اما افراد موفق ۳۶۵ روز برای موفقشدن دارند و تکتک روزها برایشان مهم است. عادتهای مثبت افراد موفق را باید تکرار کرد و به سبک زندگی تبدیل کرد. یکی از عادتهای مثبت، سحرخیزی است. یکی دیگر نظم و برنامهریزی است. عادت دیگر مطالعهکردن است.
برای آینده چه هدفی داری؟
جملهای است که میگوید: «سعی کن در هر جایی که هستی، بهترین خودت باشی.» اکثر افراد بهجای تفکر، تقلید میکنند. من دوست ندارم در این رشته تقلیدی پیش بروم و دوست دارم تغییراتی به وجود آورم. سعی میکردم ابتدا خودم را درست کنم و وقتی خودم را تغییر دادم، توجه بقیه هم جلب میشود و برای برخی الگو میشود. در زمینهی نرمافزار کامپیوتر هم فعالیت میکنم. برایم مهم است که در هر زمینهای فعالیت میکنم تکبعدی نباشم. بهنظر من کسی که برنامهنویسی میخواند باید از بازاریابی هم آگاهی داشته باشد تا بتواند محصول خود را عرضه کند. کسی در رشتهی آموزش ریاضی موفق میشود که علاوه بر دانش ریاضی، روش درست ارائهی مطلب را هم بلد باشد.
در زندگی الگوی خاصی داری؟
در دوران تحصیل معلمانی داشتم که رفتار و کردارشان محبوب همه بود و سعی میکنم از آنها الگو بگیرم. در زمینهی برنامهنویسی کامپیوتر هم الگوهای ایرانی دارم و هم خارجی دارم. استیو جابز و بیل گیتس از جملهی آنها هستند. محمد احمدی، رتبهی ۲ ریاضی از تربتجام بود و وقتی این موضوع سر زبانها افتاد، سرگذشت او را دنبال کردم و برایم جالب بود که خیلی به زمان اهمیت میداد و از فرصتهایش استفاده میکرد.
غیر از ریاضی به چه درس دیگری علاقه داشتی؟
من به درس ادبیات و عربی خیلی علاقه داشتم و حتی در المپیاد ادبیات شرکت کردم و در شهر رتبه آوردم و به مرحلهی بعد رفتم. وقتی به راهنمایی رفتم، درس عربی برایم خیلی جدید بود و تصمیم گرفتم از همان ابتدا جدی بخوانم. پایهام در عربی قوی شد و در کنکور نقطهقوت من بود. به زبان انگلیسی هم علاقه دارم و برای برنامهنویسی هم خیلی به آن نیاز دارم.
حرف آخر...
خلاصهی حرفهایم، سه جمله است. یکی آنکه فقط به حرف کسانی توجه کنید که دوست دارید در جایگاه فعلی آنها باشید. دیگر آنکه به راه تقلید نروید و برای هر کاری، خودتان فکر کنید. جملهی آخر اینکه به حرف دلتان گوش کنید. گاهی احساس قوی شما با منطق جور درنمیآید؛ اما به آن اعتماد کنید.
