نگار قاسملو قیداری
سالهای حضور در کانون: از پنجم دبستان
تعداد آزمونهای شرکت کرده: 113
رتبه در منطقه: 150
رشتهی پذیرفته شده و دانشگاه: پزشکی دانشگاه تهران
از شهر: زنجان
شغل پدر: آزاد- مهندسی متالوژی
شغل مادر: کارمند دانشگاه علوم پزشکی
با کانون چگونه آشنا شدید؟
برادر بزرگترم از پنجم دبستان در آزمونهای کانون شرکت میکرد و تیزهوشان هم قبول شد. مادرم تصمیم گرفت من را هم در آزمونهای کانون ثبتنام کند.
برادرتان چند سال از شما بزرگتر است و الان در چه رشتهای تحصیل میکنند؟
برادرم 3 سال از من بزرگتر است و الان مهندسی نرمافزار دانشگاه شریف تحصیل میکند.
برادرتان چقدر از لحاظ درسی و مشاورهای به شما کمک میکرد؟
در درسها زیاد کمک نمیکرد چون نظرش این بود که باید حتماً مستقل درس خواند. مهمترین مشاورهای که برادرم همیشه به من میکرد این بود که تحت هر شرایطی آزمونها را شرکت کنی و غیبت نکنی.
پدر و مادر شما چقدر پیگیر مسائل درسی شما بودند؟
بیشتر مادرم بود که پیگیر مسائل آموزشی ما و درسهایمان بود البته اینگونه نبود که مستقیماً سوالات را برای من حل کند بلکه راهنمایی و توصیههایی در زمینهی درسی و آزمون دادن میکرد که بسیار هم برای من مفید بود.
برنامهریزی شما در درسهایتان چگونه بود؟
درس خواندن من برای آزمون و مدرسه از هم جدا نبود من کلاً یک سری درس میخواندم و با همان درس، هم برای مدرسه و هم برای آزمون آماده میشدم و برنامهریزی خاصی هم نداشتم و طبق برنامهی راهبردی آزمون پیش میرفتم و اصولاً برنامهی راهبردی منطبق با درسهای مدرسه بود و اگر هم نبود هر دو را با هم میخواندم و تا به حال پیش نیامده که یکی را انتخاب کنم و همیشه هر دو را میخواندم.
از چه کتابهای کانون استفاده میکردی؟
کتابهای نوروز، کتاب سهسطحی و همچنین اشتباهات متداول.
برنامهریزی شما برای دوران امتحانات مدرسه چگونه بود؟
من اولویت را به درسی میدادم که امتحانش را داشتم و اینطوری نبود که آن را بخوانم و زمان درس خواندن بقیهی درسها صفر شود بلکه 80 به 20 درصد برای آنها وقت میگذاشتم یعنی 80 درصد زمانم را به درسی که امتحان آن را داشتم و 20 درصد برای سایر درسها وقت میگذاشتم ولی ساعت مطالعهام را خیلی افزایش نمیدادم چون من در طول سال تحصیلی درسها را خوب خوانده بودم و شب امتحان مشکلی نداشتم.
آزمونها و برنامههای کانون در شب امتحانهای مدرسه چقدر به شما کمک میکرد؟
استفادهای که من از کانون داشتم، آزمونهایش بود و تقریباً سعی میکردم هیچوقت از برنامهی راهبردی جدا نشوم و مبحثی نخوانده باقی نماند.از طرفی در برنامهی راهبردی، ایستگاههای جبرانی وجود داشت و این ایستگاههای جبرانی زحمت شب امتحان را کم میکرد چون حتی اگر درسی کامل نمیشد، در ایستگاههای جبرانی میتوانستم آن را کامل کنم و رفع اشکال کنم.
سبک خاصی در درس خواندن داشتید؟
بله- برای درسهایی که فرّار بودند مثل دین و زندگی، اینطوری بود که از جاهای مهم در ذهنم عکس میگرفتم و در ذهنم در زمان امتحان به آن صفحه فکر میکردم و به سوال جواب میدادم و معمولاً هم خیلی تسلّط زیادی داشتم.
از دوستان شما کسانی بودند که مثل شما از دبستان کانونی باشند؟
تقریباً چند نفر از دوستان صمیمی من از دوران راهنمایی با هم در آزمونها شرکت میکردیم و بعضی از دوستانم هم از پنجم دبستان با هم در آزمونها شرکت میکردیم.
بااین دوستانتان رقابت داشتید؟
بله اما ما کار خاصی برای ایجاد این رقابت نمیکردیم و همین بودنمان کنار هم بود که باعث رقابت شده بود این که به دیگری نگاه میکردیم میدیدیم درس میخواند باعث انگیزه میشد.
هدف شما از شرکت در آزمونهای کانون از پنجم دبستان تا کنکور، به صورت مستمر چه بود؟
هدفهای من، هدفهای کوتاهمدت بوده که با آزمونها به آن رسیدم و من چون فعالیتهای دیگری هم مثل هنر و ورزش داشتم نمیخواستم از درس جدا شوم و این آزمونها عادت به درس خواندن را در من ایجاد کرده بود و سال کنکور که بعضیها با درس خواندن زیاد در روز بیگانه بودند من اینطور نبودم و درسها را با علاقه میخواندم.
توصیه به دانشآموزان :
بخاطر درس نخواندن و یا کم درس خواندن و یا عقب ماندن از برنامهی راهبردی غیبت نکنند چون حداقل سر آزمون رفتن حتی اگر نخوانده باشند باعث میشود که بفهمند کدام قسمتها مهمتر است.