گفتوگو با علیرضا رضایی، دانشجوی فیزیک دانشگاه صنعتی شریف از روستای شیرمحله، شهرستان فریدونکنار، استان مازندران:
از رتبهی 10296 سال 96 تا رتبهی 229 سال 97
استمرار و پایستگی در رسیدن به هدف
علیرضا رضایی در یک نگاه
روستا: شیرمحله
شهر: فریدونکنار (استان مازندران)
مدرسه: شهیدبهشتی بابل
سالهای حضور در کانون: از اول راهنمایی تا چهارم دبیرستان و یک سال فارغالتحصیل به مدت 8 سال
رتبهی کنکور: 229 ریاضی منطقهی 2
رشتهی قبولی: فیزیک محض دانشگاه صنعتی شریف تهران
شغل پدر: کارگر کارخانهی شالیکوبی
شغل مادر: خانهدار
لطفاً خودت را معرفی کن.
علیرضا رضایی هستم. دو سال در کنکور شرکت کردم. سال اول به دلیل بیماری و مشکلات دیگر، نتوانستم به هدفم برسم و رتبهام 10296 شد؛ اما سال دوم به رتبهی 229 دست پیدا کردم.
سالی اولی که کنکور دادی روش مطالعهات چهطور بود؟ چرا نتیجه نگرفتی؟
هرچند در آزمونهای کانون شرکت میکردم ولی تعهد خاصی استمرار و رعایت بودجهبندی برنامهی راهبردی نداشتم. به همین دلیل خیلی نوسان داشتم؛ مثلاً یک روز شش ساعت درس میخواندم و چند روز اصلاً نمیخواندم. به طور کلی پیوستگی در درس خواندن نداشتم.
از کی تصمیم گرفتی دوباره کنکور بدهی؟
از همان لحظهای که کنکور تمام شد و میخواستم از روی صندلی بلند شوم تصمیم گرفتم دوباره در کنکور شرکت کنم. اصلاً انتظار آن را نداشتم. از همان لحظه به خودم قول دادم که سال بعد بهترینِ خودم باشم و ناراحتیهایی را که برای خانوادهام درست کرده بودم جبران کنم.

سال دوم چه کار کردی؟
تمام کتابهایی را که نیاز نداشتم کنار گذاشتم و کتابهایی را که فکر میکردم نیاز است از دوستانم به امانت گرفتم. در آزمونهای کانون ثبت نام کردم و از مهرماه درس خواندن را شروع کردم.
روش مطالعهات برای سال دوم چهطور بود؟ آیا ناامید نشدی؟
چون سالهای قبل عضو کانون بودم و با برنامهی راهبردی آشنایی داشتم مطمئن بودم اگر برنامه را اجرا کنم و کارم را درست انجام بدهم بهمرور در هر آزمون پیشرفت میکنم و میتوانم به موفقیتم امیدوار باشم. سه هفته مانده به اولین آزمون مهرماه، سرفصلهای آزمون را مشخص کردم و برایش برنامهریزی کردم. در آن آزمون ترازم 7100 شد و تا بهمنماه به 7850 رسیدم. برای فیزیک و دیفرانسیل و شیمی، روزانه، زمان مشخص و ثابتی داشتم و هر روز مقداری از این درسها را میخواندم. بقیهی درسها را در روزهای هفته تقسیم کرده بودم. شبها قبل از خواب لغت و تاریخ ادبیات میخواندم. قبل از عید اکثر درسهای اختصاصی در برنامهام بود؛ ولی نیمنگاهی هم به عمومیها داشتم و از بین آنها ادبیات را بیشتر میخواندم.
ساعت مطالعهات چهطور بود؟
با روزی حدود 5 ساعت شروع کردم و بعد از دو آزمون به روزی 7 ساعت رساندم. از فروردین به بعد چون به کتابخانه میرفتم روزی حدود 9 ساعت مطالعه میکردم.
تفریح هم داشتی یا همیشه درس میخواندی؟
روز آزمون بعد از اینکه برای آزمون بعدی برنامهریزی میکردم با دوستانم بیرون میرفتم.این کار تأثیر زیادی بر روحیهام داشت و انگیزهام را بیشتر میکرد.
آزمون را چگونه تحلیل میکردی؟
اگر وقت میکردم همان روز بعد از تفریحات و برنامهریزی برای آزمون بعد، یک درس خاص را انتخاب میکردم. معمولاً یکی از درسهای ریاضی را برای بررسی انتخاب میکردم. حتی سؤالاتی را که درست زده بودم بررسی میکردم؛ زیرا امکان داشت در پاسخنامه روش دیگری برای حل ارائه کرده بود. همهی سؤالات را دوباره بررسی میکردم و درسهایی را که تحلیل نکرده بودم در طول هفته انجام میدادم. روزی یک درس را تحلیل میکردم. با این کار مرور هم میکردم؛ یعنی مطالب آزمون حدود سه بار برایم مرور میشد.

اگر روزی اصلاً درس نمیخواندی یا نمیتوانستی برنامهی آن روز را اجرا کنی چه کار میکردی؟
سعی میکردم مباحث را در روزهای هفته تقسیم کنم. برنامهام را به گونهای مینوشتم که حتماً هر روز وقت خالی برای درسهایی که ممکن بود عقب مانده باشند داشته باشد. حتی اگر تا روز آزمون مباحثی هنوز مانده بود آنها در اولین روزهای هفتهی بعد میخواندم. اولویتم یاد گرفتن بود، نه تراز. اگر درسهای باقیمانده خیلی زیاد بود، آنها را در برنامه یادداشت میکردم و در ایستگاههای جبرانی جبران میکردم.
سال دومی که کنکور دادی اشتباه خاصی هم داشتی؟
تا بهمنماه همه چیز خوب پیش رفت و طبق برنامه درس خواندم. در آزمونها پیشرفت میکردم و ترازم به 7850 رسید. بعد از این کمکاری کردم و استراحتم زیاد شد. به این ترتیب یک هفته را از دست دادم. وقتی دیدم مباحث را نخواندهام تصمیم گرفتم در آزمون شرکت نکنم. این بزرگترین اشتباهم بود. این یک غیبت باعث شد روند صعودیام متوقف شود و در چند آزمون دیگر هم غیبت کردم و کلاً از درس دور شدم. تا 20 فروردین، یعنی در طی سه ماه، فقط 6 ساعت درس خواندم و در هیچ آزمونی شرکت نکردم. به هر حال احساس بدی نداشتم؛ چون فکر میکردم درسها را بلدم. وقتی در فروردینماه در آزمون شرکت کردم نتیجهاش خیلی بد شد. ترازم به حدود 6000 افت کرده بود.
برای بیرون آمدن از این مخصمه چه کار کردی؟
من یک بار کنکور را خراب کرده بودم و ناراحتی خانوادم هنوز پیش چشمم بود. نمیخواستم دوباره این اتفاق تکرار شود. چند روز فکر کردم تا بالاخره تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم. دو هفته به کتابخانه رفتم و حتی برای خوردن ناهار هم به خانه نمیآمدم. وقتی به وضعیت قبلی برگشتم درس خواندن را در خانه ادامه دادم.
در کدام درس بهترین بودی؟
در فیزیک قوی بودم و در کنکور نمرهام 87 شد.
برای فیزیک چه روشی داشتی؟
مبحثی را که برای مطالعه مشخص کرده بودم میخواندم و تست کار میکردم؛ اما دلیل اصلی قوی بودن در این درس این بود که تا وقتی بر مبحثی مسلط نمیشدم به سراغ تست زدن نمیرفتم. حتی گاهی یک روز تمام برای آن مبحث وقت میگذاشتم و آن را به خودم درس میدادم و سؤال طرح میکردم. در درس فیزیک از کتاب سهسطحی فیزیک استفاده میکردم و خیلی کاربردی بود. روز اول سؤالات نسبتًا دشوار و دشوار را حل میکردم و روزهای بعد برای مرور، سؤالات دشوارتر را پاسخ میدادم. این کتاب برای جمعبندی فیزیک خیلی کمک کرد.

کدام درسها برایت چالشی بود؟
درسهای عمومی برایم چالش داشت؛ چون علاقهی زیادی نداشتم. قبل از عید هم خوب نخوانده بودم. بعد از عید روی این درسها تمرکز کردم. هر شب یک ساعت ادبیات میخواندم و یک شب در میان عربی و دین و زندگی را در برنامهام داشتم.
به نسبت سال اول در نمرههایت چهقدر پیشرفت کردی؟
سال 96: ادبیات، 41، عربی 32، دین و زندگی 50، زبان 16، ریاضی 8، فیزیک و شیمی صفر.
سال 97: ادبیات 54، عربی 50، دین و زندگی 60 و زبان 22، ریاضی 73، فیزیک 87 و شیمی 37.
راز موفقیت خودت را چه میدانی؟
استمرار و پایبندی به هدف و برنامه
چه پیشنهادی برای کنکوریها داری؟
سال اول را خیلی جدی بگیرند. سال دوم کار خیلی سختتر میشود. اگر هم مجبور شدند بار دیگر در کنکور شرکت کنند برای خودشان هدف تعیین کنند و لحظهای به هدف خود شک نکنند و لحظهای از تلاش غافل نشوند.
حرف آخر...
هر چه دارم از پدر و مادرم است. از تمام کسانی که به من کمک کردند تشکر میکنم.

