چرا کتاب بخوانیم؟؟!

هنگامی که یک انسان خواندن ونوشتن را یاد می گیرد ، مهمترین کارش باید کتابخوانی باشد . که این مهم اگر بدون آموزش باشد

چرا کتاب بخوانیم؟؟!

چرا کتاب بخوانيم؟؟!

هنگامي که يک انسان خواندن ونوشتن را ياد مي گيرد ، مهمترين کارش بايد کتابخواني باشد . که اين مهم اگر بدون آموزش باشد ، چيزي جز اتلاف عمر و از کف دادن زمان نيست . بنابراين چنانچه فعاليتي جدي و کارا ، در اين زمينه صورت نپذيرد ، ميزان پيشرفت فرد تقليل مي يابد . 
از اين رو، عموم نويسندگان نبايد انتظار داشته باشند آثارشان با استقبال مردم و مطالعه عميق و دقيق آنان مواجه شود . لذا عقيده ما بر آن است که بايد ابتدا روش صحيح مطالعه و کتاب خواندن به مخاطبان ياد داده شود ، آن گاه انتظار رهپيمايي در زمينه هاي مختلف : ديني ، سياسي ، ادبي و... را داشت . 
به اين جهت ، در هر جاي مسير فراگيري هستيد ، اندکي تامل کنيد ، راه درست مطالعه را بياموزيد و سپس به مسير ادامه دهيد 

هدف کتابخواني 

قبل از هر چيز ، بايد قلم و کاغذ برداري و تا آخر با من باشي ؛ چون خيلي چيزها را بايد يادداشت کني . حتي اگرحافظه خوبي داشته باشي ، باز هم بعضي مسايل ، ا زنظرت پنهان مي ماند .يادت باشد که مهم ، شکل خواندن کتاب است و اين که چگونه از کتاب هاي موجود استفاده ببريم . 

به طور کلي « هنر مطالعه » مهارتي است که امروزه هر انسان باسوادي بايد از آن برخوردار باشد . تو اگر به اين سلاح مهم دست نيابي ، بدون شک ، آفت ها و خطرهاي زيادي دامنگيرت مي شود و روزي مي رسد که صد افسوس مي خوري که چرا دوستانت به مدارج عالي رسيدند وتو هنوز اندر خم يک کوچه اي ؛ ولي اين هم يادت باشد که جلوي ضرر را از هرجا که بگيري منفعت است . 

تو نبايد هر چه به دستت رسيد بخواني ؛ بلکه بايد در اين دنياي شلوغ مطالب چاپي ، آن چه را که براي تو مفيد است بخواني ؛ هم گيج نمي شوي و هم زودتر به هدف ميرسي . نکته ديگر اين است که تو بايد هميشه بر کتاب مسلط باشي و اجازه ندهي بعضي از کلمات فريبنده ي کتاب ، روح تو را به خودش مشغول کند و فرصت طلايي ات را آتش بزند . 

بنابراين قبل از آن که دقيق مطالعه کني ، بايد کتاب را از اول ارزيابي کني . آيا کتاب براي سن تو نوشته شده ؟ چه سالي منتشر شده ؟ نويسنده اش کيست ؟ چه کساني اين کتاب را تاييد کرده اند ؟ 
هدف در اين جا يک معني اش اين است که تو براي خودت يک « سير مطالعاتي » درست کني . نقطه شروع را از يک جا بگيري( البته با مشورت افراد صاحب نظر ) و روي ريل بيفتي . بيخودي به شاخ و برگ هم نزني و فقط به تنه ي درخت خواندن فکر کني . البته داشتن يک سيرمطالعاتي ، اولش کمي سخت و شايد غيرممکن به نظر برسد ؛ اما اگر حوصله به خرج دهي و يک مقدار صبر کني ، با هم در اين زمينه صحبت مي کنيم و از تجارب ديگران بهره مند مي شويم. 

راه شروع 

از امروز يک برنامه ريزي کوتاه مدت براي خودت در نظر بگير . کتابخواني ات را به سه بخش عمده تقسيم کن :

1- کتابهايي که پايه هاي مذهبي و فکري تو را محکم مي کنند . 
2- کتابهايي که طبق وظيفه کاريت بايد بخواني . 
3- کتابهايي که با توجه به سنت بايد بخواني و نياز روز توست . 

درباره ي انتخاب عناوين کتاب ها بعد با هم صحبت مي کنيم . الآن ، مهم ، برنامه ريزي تو است . 
يادت باشد که نبايد سرت را شلوغ کني . نظم ، اساس کار ماست . برنامه تو بايد قابل اجرا باشد . ابتد براي چند روز و اگر مفيد بود ، براي چند هفته و... فراموش نکن که « سنگ بزرگ علامت نزدن است ». 
حالا که مي خواهي برنامه داشته باشي ، به تمسخر اطرافيان توجه نکن ؛ زيرا آينده ات مهم تر از آن است که تسليم ريشخند دوستان و... بشوي . 

به همين اندازه که تصوير روشني از مقاصد و راه هاي رسيدن به آن در ذهنت روشن شد ، اوضاع و احوال تحصيلي ، در نظرت داراي معنا و مفهوم مي شود . مطالعه به خودي خود يک « مهارت » است و مهم چيزهايي است که ازبه کار بردن اين مهارت دستگيرت مي شود . 

سعي کن با مشورت بزرگترهاي آگاه بفهمي که در چه زمينه اي بيشتر استعداد داري و استعداد و استعداد تو به کدام سو بيشتر گرايش دارد ؛ مثلاً ، اگر به رياضي علاقه مند هستي و ديگران تو را در اين زمينه تاييد مي کنند ، تو بايد آينده ات را با رياضي ببيني ، آنگاه ديگر رياضيات را نه براي معلم و نمره ي خوب ، بلکه به قصد کسب مهارت هاي لازم در زندگي آينده خودت فراگيري . 

ساير هدف هاي فرهنگي و اجتماعي خودت را هم مي تواني به همين شيوه مورد بررسي قرار دهي . پس از آن که تصميم به اصلاح و بهبود روش هاي خود در مطالعه و فراگيري گرفتي ، اصول زير را که اساس عادت هاي مفيد است به دقت به خوان و عملاً به کار ببند . 

طرح هاي جديدت را به دوستانت بگو . بگذار تا آن ها هم بفهمند تو عوض شده اي . اگر اتاقي را براي محل مطالعه دايمي در نظر گرفته اي و آنها ممکن است تو را مسخره کنند ، لازم نيست آنها را به اتاق مطالعه ات ببري . اگر دوستانت براي وقت گذراني سراغ تو مي آيند ، بي تعارف بگو فرصت نداري . اگر جايي دعوتت کردند که با برنامه ات جور در نمي آيد ، به راحتي و بدون رو در بايستي بگو :« نمي توانم بيايم ». چرا که هيچ کدام از ميهماني ها ، جبران عدم مطالعه تو را نمي کند . اگر با خودت قرار گذاشتي هفته اي دو ساعت روي فلان درس وقت بگذاري ، به هيچ وجه اين قول وقرار با خودت را زير پا نگذار ؛ اما اگر دوام نياوردي و تسليم بي برنامگي خودت و ديگران شدي ، بايد خودت را تنبيه کني .« خود جريمه کردن » ، راهي مفيد براي کساني است که نمي توانند در ابتدا انضباط را رعايت کنند . 

حالا نوبت حرف هايي است درباره حالت هاي گوناگون مطالعه . درباره نوع انتخاب عناوين کتابهاي مورد نيازت هم شتاب نکن لازم است اول شکل صحيح مطالعه را فراگيري ، سپس درباره سه محور مورد نظر ( که قبلاً ذکر کردم ) بحث مي کنيم . 

شرايط مطالعه 

تا به حال درباره ي اهميت و ارزش کتاب سخن گفتيم .اهداف ؛ راه هاي شروع را با هم مطرح کرديم و نيز قسمتي از دانسته هايمان را از صندوقچه حافظه بيرون آورديم . باز هم بايد يادمان باشد که ما زياد وقت نداريم . جهان ما ، جهان سرعت است و روز به روز نيز بر اين سرعت افزوده مي شود . براي اين که من و تو از اين کاروان علم و زندگي ، عقب نمانيم بايد با آخرين روش هاي مطالعه و دستيابي به دانش آشنا شويم و از آن براي استفاده صحيح و بيشتر از استعدادها و توانايي هاي خدادادمان بهره ببريم . 
قبل از مطرح کردن مسايل اصلي ، يادت باشد که کليد شرايط مطالعه ، برنامه است . با يک نظم و ترتيب خاص ، مي تواني شرايطي را فراهم کني که عمر پرباري داشته باشي . 

امروزه ، بسياري از مردم ، مخصوصاً دانش آموزان ، به عادت بد « کند خواني » مبتلا هستند . اين نوع مطالعه کردن ، باعث اتلاف وقت و از دست دادن سرمايه ي عمر مي شود . بنابراين از همين لحظه تصميم بگير با رفتار زيان بار خودت مبارزه کني . صرفه جويي در وقت ، مهم ترين نکته است که در طرح شرايط مطالعه بر آن تکيه داريم . 

به هيچ وجه در حالت خستگي ، افسردگي ، خواب آلودگي و يا درد و ناراحتي ، مطالعه نکن . اين گونه حالت ها باعث مي شود تا مطالب خوانده شده ، نامفهوم باقي بماند . بهترين زمان مطالعه - در صورتي که کمبود خواب نداشته باشي - قبل از خواب و يا استراحت روزانه است . به اين ترتيب ، ذهن تو وقت کافي براي آرامش ، منظم ساختن و نگهداري و ثبت اطلاعات لازم را خواهد داشت . 
پس بسيار مهم است که هنگام نشاط وهوشياري و با آرامش تمام مطالعه کني . در اين صورت است که مي تواني انتظار لذت بردن از کتاب را داشته باشي . 

وضعيت تو به هنگام مطالعه ، تاثير مهمي در درک مطلب دارد . هر زماني که برايت امکان دارد ، پشت ميز تحرير بنشين . هنگام مطالعه قوز نکن ، راست بنشين ، کتاب بايد بر روي سطح هموار ميز و زيرش صاف باشد . 
اگر با بي حوصلگي مطالعه کني و سست و وارفته به مطالعه بپردازي ، آفات مطالعه ، نظير چرت و خواب ، حواس پرتي و ... به سراغت مي آيند . براي تمرکز حواس و درک مطلب ، قرص و محکم بنشين و با اشياي دور و برت بازي نکن . 

فراموش نکن که هيچ چيز ، جاي تمرين عملي را نمي گيرد و هر چه قدر هم حرف هاي قشنگ بلد باشي ، تا در عمل ثابت نکني ، بي فايده است . پر و بال قشنگ ، يک طرف قضيه است ؛ اما آن طرف قضيه ، پرواز کردن تو است . 
آن قلم و کاغذي را که قرار بود هميشه همراهت باشد ، مي تواني از کاغذ کارتهاي 12×9 سانتي متري درست کني تا در جيب لباست با راحتي قابل حمل باشد . اين کارتها را خودت مي تواني بسازي و روي هر کدام شماره بگذاري . هميشه و همه جا همراهت باشد تا هيچ چيز را از قلم نيندازي . بر اين مطلب تاکيد دارم که بايد خلاصه بنويسي ؛ يعني ، « حرف اصلي را ». 

يادآوري نکته اي ديگر ،در اين بحث اهميت دارد : بايد در همه جا و هر موقعيتي به مطالعه بپردازي . البته قبلاً اگر گفتم مکان مطالعه ، مناسب و آرام باشد ، منظورم موقعيت آرماني و مطلوب بود ؛ ولي روشن است که همه ، اين امکانات را ندارند که اتاق مشخصي و ميز مطالعه اي داشته باشند. از اين رو ، بايد با روش جديد مطالعه ، کاري کرد که مثل موقعيت هاي ديگر ، به مطالعه پرداخته شود . 

به اين ترتيب ، با استعدادها و نيروهاي ذاتي و فکري خودت ، کمبود وسايل را جبران کن . خودت را عادت بده و تمرين کن که در مکان هاي شلوغ و پر و سرو صدا ، مثل صف اتوبوس ، نانوايي ، سالن انتظار بيمارستانها ، اتاق شلوغ و... مطالعه کني . تمرين خيلي مهم است . شرط موفقيت درهر کاري - علاوه بر داشتن راه و شيوه صحيح - تمرين است . 
البته هنگام حرکت ماشين به هيچ وجه کتاب نخوان زيرا براي چشم هايت بسيار زيانبار است . 

مهارت جديد 

اما مهارت جديد! قبلاً گفتيم که بايد استعدادهاي نهانيت را شکوفا کني و از سرمايه ي عمرت کمال بهره را ببري . به همين علت يک راه دستيابي به دانش ، خوب مطالعه کردن است . يک روش جديد که حتماً درباره اش مطالبي شنيده و يا خوانده اي « تند خواني » است . تند خواني فوايدي دارد که در زير به آن اشاره مي کنيم : 

تند خواني ، به زندگي انسان تحرک و پويايي خاصي مي بخشد و او را با « سرعت عمل » همراه مي کند . تند خوان شدن محال نيست و با تمرين ، تلاش و تربيت چشمها ، امکان پذير است . 
ممکن است تو تا امروز با سرعت کم و درک اندک ، مطالب را مي خواندي و شايد فکر کرده اي که روش درستي را پيش گرفته اي ؛ اما کند خواني کمکي به درک عميق تو نمي کند و نبايد باور کني که هرکس آهسته تر مي خواند ، پس بهتر مي خواند . کند خواني لذت مطالعه را ازتو مي گيرد . 
درک مطلب افرادي که به طور متوسط ، بين 250 تا 300 کلمه در دقيقه مي خوانند ، در حدود 60 تا 70 درصد است ؛ اما همين افراد به راحتي مي توانند سرعت خواندن خود را به 400 تا 1000 کلمه در دقيقه افزايش دهند ، بي آن که ذره اي از درک مطلب کاسته شود . 

تند خواني باعث مي شود تا مطالب کم اهميت را زود بشناسي و بر مطالب مهم ، تاکيد ورزي . براي يادگيري اين مهارت بايد ابتدا سرعت خودت را به دست آوري . براي اين کار از کسي بخواه با ساعتي که عقربه ثانيه شمار دارد ، خواندنت را اندازه بگيرد . نخست حدس بزن که چه مقدار لغات در متن وجود دارد و در در چه مدتي مي تواني آن را بخواني . آنگاه از دوستت بخواه ، مثلاً پس از سه دقيقه به تو بگويد وقتت تمام شده است . بايد پيش از اعلام پايان وقت ، تمام متن را خوانده باشي . 
در اين مرحله ، هدف ، شکستن زمان است . البته سرعت خواندن با توجه به متن هاي مختلف ، متفاوت مي شود . 

اکنون با روش زير ، سرعت خواندنت را محاسبه کن :

1- وقتي که ثانيه شمار ساعتت به عدد شصت رسيد ، زمان را دقيقاً به خاطر بسپار؛ 
2- مطلب مورد نظر، مثل کتاب درسي و... را بدون حرکت لب ها بخوان ؛ 
3- بلافاصله بعد از اين که مطلب به پايان رسيد ، زمان پايان خواندن را با دقيقه ها و ثانيه ها يادداشت و همه را به ثانيه تبديل کن ؛ مثلاً ، مطلب را درهفت دقيقه و يازده ثانيه خوانده اي ، اين مدت برابر با 431 ثانيه است ؛ 
4- تعداد کلمه هاي متن را بشمار ؛ مثلاً مطلب تو 2720 کلمه است . اين تعداد را بر طول مدت زمان خوان (431) تقسيم و بعد در عدد شصت ضرب کن . بااين کار ، سرعت خواندنت - که 33 کلمه در دقيقه باشد - به دست ميآيد . 

تذکر : تنها با تمرين و عادت دادن چشم به حرکت سريع ، نمي تواني به تند خواني مطلوب دست يابي ، بلکه بايد انگيزه خواندن را در خودت ايجاد کني و در صورت قدرت ، امکانات زيادتري را د راختيار بگيري . 

کوشش من بر اين است که نشان دهم تند خواني منافاتي با درک صحيح وخوب ندارد . 
تو بايد اين هدف و مقصد روشن و معقول را تا آخر بحث در نظر داشته باشي که سه صفحه خوانده ودرک شده ، بهتر از يک صفحه اي است که خوانده و درک نشود ومقدار زماني هر دو يکي باشد. 
در تند خواني ، بايد کتاب را به گونه اي ورق زد که مکثي در آن نباشد و از به هدر رفتن وقت جلوگيري کند . از اين رو صفحات کتاب بايد از هم جدا باشند و به هنگام مطالعه ، با يک دست چشم را هدايت کن و با انگشت سبابه دست ديگر ، از بالاي صفحه ، ورق را برگردان . از اين روش ، راست دستان و چپ دستان به يک اندازه مي توانند استفاده کنند . 

يادت باشد کتابي که به دستت مي رسد نياز به يک بررسي مقدماتي دارد . کتاب را به سرعت ورق بزن و به سوال هاي زير پاسخ بده : 

1- ساختمان کتاب چگونه است ؟ 
2- مطالب مهم کدام است ؟ 
3- آيا قبلاً چيزي درباره اين مطلب و يا مطالب مي دانستي ؟ 
4- مباحث آن تا چه مقدار مشکل است و مطلب ، دشوار طرح شده است يا آسان ؟ 

مطالعه را با رسم « درخت حافظه » آغاز کن . ابتدا براي خودت مشخص کن که چه اندازه از کتاب را مي خواهي ياد بگيري . روش درخت حافظه ، از نظر اثرگذاري در يادگيري ، کارآرايي بسيار بالايي دارد . براي اين کاربايد عنوان کتاب يا هر بخش را ريشه درخت فرض کني و آن را درون يک مربع ، دايره ، مستطيل و يا هر شکل هندسي دلخواه ديگري قرار بده و آنگاه عناوين اصلي و فرعي را روي شاخه هاي اصلي و فرعي بنويس . 
در اين روش از هر دو نيمکره مغزت به خوبي استفاده مي کني . 

در تند خواني ، بايد حتماً با دست بخواني ؛ چون اين کار ، مانع از برگشت دوباره خواني مي شود . پس خيلي ساده ، نوک انگشت خودت را ، زير اولين کلمه بگذار و با سرعت به جلو حرکت کن ، سپس انگشت را در آخر هر سطر بردار و زير خط بعدي بگذار و به خواندن ادامه بده . با چشمهايت مستيقماً بالاي نوک انگشتانت را بخوان و بالا رفتن سرعت خودت را ببين . فراموش نکن که به هيچ وجه نبايد از مداد ، خط کش و يا چيز ديگري استفاده کني . 

به هيچ وجه در حال مطالعه ، واژه ها را آرام آرام د رذهنت تلفظ نکن . اگر چنين حالتي داري ، بايد بلافاصله آن را ترک کني . هدف تند خواني ، انتقال مستقيم مفاهيم ، به ذهن تو است تا منظور نويسنده را بي آن که لغت ها را در ذهنت تکرار کني دريابي . اين را بدان که واژه ها وسيله اي براي انتقال معاني هستند و وقتي تو ، جان کلام را دريافتي ، لازم نيست معناي تک تک کلمات به کار رفته در جمله را بداني . پس تو بايد در پي يافتن معناي کامل جمله باشي و نه معناي هر کلمه . ترک « درون خواني » مشکل است ، اما محال نيست . يکي از راه ها ، ديدن جمله به جاي کلمه است . تو بايد با تمرين ، اين مهارت را بياموزي . تمرين و باز هم تمرين . 
مساله ديگر ، علامت گذاري در صفحات کتاب است . اغلب آدمهاي باسواد ، با روش هاي غلط اين کار را مي کنند . تو خود ديده اي و من ديگر نيازي نمي بينم تا روشهاي اشتباه را مطرح کنم ؛ اما روش مناسب را الآن ياد مي گيري : 

هر وقت به موضوعي مهم برخوردي علامت تيک در کنار صفحه قرار بده . اين کار ، هم نکته ي مهم را مشخص مي کند و هم بعدها در صورتي که نياز نداشته باشي ، به راحتي مي تواني اثرش را پاک کني . 
اگر در مطالعه مجدد کتاب ، همان مطلب علامت گذاري شده ، مهم به نظرت آمد ، يک علامت تيک ديگر براي تاکيد بگذار . هنگام مطالعه ، سوالهاي زير کمک مي کند تا کتاب را بسنجي : 

• آيا به روشني ، هدف نويسنده را دريافته اي ؟ اگر نه ، مقدمه آن کتاب را بخوان 
• آيا فهميده اي که نويسنده چگونه مطلب را آغاز کرده است ؟ روش کلي او در عرضه مطلب چگونه است ؟ نکته هاي اصلي و فرعي کدامند ؟ براي پاسخ به اين سوال ها فهرست کتاب را بررسي کن . 
• نتيجه گيريهاي نويسنده چيست ؟ آيا با آن موافقي ؟ چرا نويسنده به چنين نتايجي رسيده است ؟ به نظر تو نويسنده در چه زمينه هايي ضعيف است ؟ آيا در برداشت هاي او ضعف هست يا در نتيجه گيري هاي او ؟ 
• اين نويسنده را با نويسنده ي ديگر - که قبلاً از او کتابي خوانده اي - مقايسه کن . آيا کتاب ، مطلب تازه اي عرضه کرده است ؟ آيا چيزهاي ديگري که خوانده اي ، اين مطالب را تاييد مي کند يا رد ؟ چگونه و در چه مواردي ؟ 
• آيا مي تواني ارتباطي منطقي بين مطالب کتاب با يادداشت هاي قبلي ات برقرار کني ؟ 

صحبت ديگر من در تند خواني ، روي يادآوري است . در پژوهشها ثابت شده است که اگر 20% وقت خودت را صرف خواندن کني و 80% ديگر را به يادآوري بپردازي ، موثرتر از آن است که تمام همت خودت را بر روي خواندن بگذاري . يادت باشد که با طوطي وار خواندن کتاب ، به قافله دانش صحيح نخواهي رسيد . راه درست يکي است و بقيه مسيرها به بن بست يا پرتگاه ختم مي شود . 

سرعت در تند خواني ، چيزي است که مرتب بايد مد نظر باشد . اين را متوجه شدي که هر کسي مي تواند تند خوان شود ؛ اما اگر هنوز اندکي شک داري ، توصيه مي کنم مدتي فکر کني . ببين ، تو عادت کرده اي که با سرعتي بين 80 تا 300 کلمه در دقيقه بخواني و چنين سرعتي را براي خودت عادي بداني و اشکالي هم در آن نبيني ؛ ولي اگر آموزش ديده بودي که با سرعت 400 کلمه در دقيقه بخواني ، به آن عادت مي کردي و آن را ، سرعت معمولي مطالعه اي مي دانستي . 

پس براي ياد گرفتن اين مهارت ، بايد خوب وقت بگذاري و تمرين کني . شعاع ديد نيز شاخه ديگر اين مهارت است . گسترش ميدان ديد ، يکي از راه هاي موفقيت تو در تند خواني به حساب مي آيد . تو قبلاً عادت کرده بودي هربار فقط يک يا دو کلمه را ببيني ، در حالي که بايد در يک نگاه ، چند لغت يا يک جمله را يک جا ببيني و بخواني . لازم نيست همه کلمات را به طور دقيق بخواني ، بلکه مي تواني فقط لغت هاي مفيد و معنادار را بخواني واز خواندن بقيه ، چشم پوشي کني . 
بنابراين ، تقريباً 50% لغت ها را بايد بخواني ، مگر اين که مطلب داراي فرمول باشد . چشم هايت در يک نگاه از تمامي کلمات فيلمبرداري مي کند و بلافاصله به مغز مي فرستد . لذا نگراني ، اضطراب و ترس از نفهميدن را از خودت دور کن و به خود بقبولان که ميتواني و کار نشد ندارد. 

کلمات کليدي 

شناختن کلمات کليدي ، در گسترش ميدان ديد بسيار موثر است ؛ اما به دست آوردن کلمات فقط از طريق تجربه امکان پذير است . کلمات کليدي ، رمزهايي براي رسيدن به دنياي وسيع معاني و واژه هاست . تو مي تواني از آن ، پلي بسازي و به دشت وسيع کلمات و معناها دست بيابي . مغز انسان از آن چه مي شنود و درک مي کند ، تنها ، کلمات و تصاوير کليدي را دريافت مي کند واساساً فراخواني ذهني را د رقالب جملات ، ظاهر نمي کند ؛ زيرا فقط يک تا ده درصد کلماتي که مي شنوي ، ضروري و کليدي هستند و بقيه ، تکرار مکررات است و زايد . 

براي آن که مطلب بالا را باور کني ، همين حالا بدون اين که بقيه مطلب را بخواني ، روي تکه اي کاغذ ، تمامي جملات ده کلمه اي يا بيشتر از آن را که تا به حال شنيده اي يا خوانده اي يا گفته اي بنويس . اين جملات بايد کلي باشند و نه جملاتي که بر اثر تکرار فرا گرفته اي ؛ مثل سرودها ، اشعار و ... ؛ احتمالاً نتواني بيش از چند جمله را به ياد آوري ؛ ولي آيا مي داني که تعداد جملاتي که با آن سرو کار داري از ده ها ميليون جمله نيز فراترمي رود ؟ 

تو وقتي با کسي صحبت مي کني ، تجسم کن که آيا جملات به ترتيب ، در رديف هاي طولاني ايستاده اند و منتظر فرمان خروج هستند ؟ به هيچ وجه! تو فقط مفاهيم و کلمات کليدي را در ذهن داري که با آنها هر تعداد جمله اي که بخواهي براي بيان انديشه هايت مي سازي. 

منبع :

محمد رضا عظیمی
ارسال شده توسط : محمد رضا عظیمی
Menu