آنچه باید پدر و مادرها و آموزگاران درباره ی کلاس اولی ها بدانند

ضرورت تأمین امنیت روانی کلاس اولی ها

آنچه باید پدر و مادرها و آموزگاران درباره ی کلاس اولی ها بدانند

ضرورت تأمين امنيت رواني کلاس اولي ها

کودک شش هفت ساله چه ويژگي هايي دارد؟ در دنياي ذهني او چه مي گذرد؟ او دنياي پيرامون خود را چگونه تفسير مي کند؟ به عنوان آموزگار، ناظم، مدير و سياستگذار آموزشي، چقدر او را مي شناسيم، و با او چگونه مي خواهيم در محيط مدرسه و کلاس برخورد کنيم؟ ... و حال براي او که قرار است چند روز ديگر پا به مدرسه بگذارد چه برنامه اي داريم؟

اين معصوم مشتاق متوهم، قرار است براي اولين بار از آغوش گرم و صميمي خانواده، جدا شود و پا به جهاني ناشناخته و غريب به نام مدرسه بگذارد، جايي که در آن، از حضور مهربان پدر، مادر، مادربزرگ، پدر بزرگ، خواهر و برادر خبري نيست و ممکن است بغض غريبگي، دلتنگي و اضطراب، او را در اين فضاي ناآشنا به تنگ آورد. 

بسياري از اين کودکان (اگر تهران و چند شهر بزرگ را ملاک قرار ندهيم) از پله تجربه هاي جمعي مانند مهد کودک، کودکستان، و پيش دبستان ها، عبور نکرده اند و اگر هم گذر کرده باشند، حضوري متعهد، مسئولانه و مکلف به انجام مشق و درس، نداشته اند، موضوعي که يکي از عوامل مهم دلهره و اضطراب آنهاست. 

تصوير ذهني او از مدرسه چيست؟ آدم هاي آن شبيه به چه کساني هستند؟ پدر، مادر، دايي، عمو، مادر بزرگ مهربان ... يا بر پايه ي پيش داوري هاي منفي او، آدم هايي بد اخلاق، اخمو و ترسناک متصور مي شوند؟ بدترين نوع ورود به اين سرزمين وهم، اين است که بي هيچ پيش زمينه مثبتي قدم به آن بگذارند.
ما خود چگونه در هفت سالگي پا به مدرسه گذاشتيم؟ از آن روز، چه تصوري در ذهن و خاطره خود داريم؟ آن روز بر ما چه گذشت؟ با ما چگونه رفتار کردند؟ اين خاطره ها هرچه باشد، خوب يا بد، تا پايان عمر با ما همراه است، چرا که اولين تجربه ي اجتماعي ماست (پس از خانواده) و بخشي از شخصيت و روان ما را مي سازد. از اين منظر، بدترين خاطره هاي عمرم را از کلاس اول به ياد دارم و اين خاطره هاي  بد، چه بخواهم و چه نخواهم، همچون محتويات يک کيسه زباله، بر شانه ي روحم حمل مي شود و با همه کوشش و اراده ام، هرگز نتوانستم اين کيسه را براي هميشه بر زمين بگذارم. روان شناسي هفت سالگي يا روان شناسي سازگاري با سال اول مدرسه، به چرايي اين ناتواني و ماندگاري خاطره هاي بد، پاسخ داده است. يک روز ناگوار و تلخ که هنوز وقتي به ياد مي آورم قفسه سينه ام تنگ مي شود. و چيزي شبيه به يک گلوله پارچه اي خشک و آغشته به خاک و خاکستر، راه گلويم را مي بندد. لحظه هايي ناب که مي توانست شيرين و خوش و دوست داشتني باشد، روزهايي که مي توانست و مي تواند در تأمين سلامت رواني يک عمر انسان، تأثير گذار و تعيين کننده باشد.  

براي اين که لحظه هاي تکرار نشدني اين پايه تحصيلي انسان ساز، براي همه ي هفت ساله هاي امروز و معماران جامعه ي فردا به درستي و شايستگي سپري شود، وزارت آموزش و پرورش براي تغيير وضعيت موجود بايد بي درنگ براي تغيير کيفي سه حوزه ي ۱- محيط و  فضاي آموزشي ۲- نظام آموزشي ۳- برنامه ريزي آموزشي دست  به کار شود

محيط و فضاي آموزشي

1- نزديک بودن فاصله خانه و مدرسه  

برخي از پدر و مادرها به دلايل گوناگون، از جمله نام، شهرت، و گاه امکانات آموزشي بهتر يک مدرسه، فاصله خانه تا محل تحصيل فرزندشان را بسيار طولاني مي کنند؛ به حدي که دانش آموز مجبور مي شود، از سرويس هاي رفت و آمد استفاده کند. اين گونه رفت و آمدها، بخصوص در شهرهاي بزرگ ، به دليل آلودگي هاي صوتي و تنفسي و ترافيک سنگين و حوادث و عوارض ناشي از آن، زيانش بسيار بيشتر از سودش است. کودک، وقتي در محله و محدوده ي زندگي خود به مدرسه برود، در کنار هم کلاسي هايي مي نشيند که بسيارشان آشنا و همسايه او هستند و اين پيوندهاي همجواري و خويشاوندي، مي تواند گسترش روابط عاطفي را نيز در پي داشته باشد. اين چتر عاطفي، او را در فضاي امن تري قرار مي دهد. روان شناسان و جا معه شناسان، بر توسعه ي فرهنگ و همگرايي و محله گرايي (لوکاليزم) در جامعه ماشين زده و آشفته مدرن، تاکيد فراوان دارند. 
2- وسعت زمين، بنا و امکانات

وسعت زمين، بنا و امکان هاي آموزشي، ورزشي، فرهنگي و هنري نقش زيادي در رشد خلاقيت و سلامت جسمي و رواني دانش آموزان دارد بسياري از مدارس ما فاقد ضوابط و استانداردهاي پذيرفته شده ي بين المللي است. 

فقدان اين امکان ها، محيط هاي آموزشي را کسل کننده و کودک را آسيب پذير مي کند. اگر قرار باشد کودک از آپارتمان کوچک به نام خانه به يک آپارتمان بزرگتري به نام مدرسه برود، ستمي است که مي تواند خسارت هاي روحي، رواني و آموزش جبران ناپذيري بر او در پي داشته باشد. آموزش و پرورش وظيفه دارد واحدهاي آموزشي را موظف به ايجاد چنين فضاهايي بکند و درصدور مجوز تأسيس و فعاليت واحدهاي آموزشي، رعايت حداقل استانداردها را در نظر بگيرد. آموزش و پرورش نبايد به واحدهاي آموزشي فاقد حياط و فضاي نامناسب، اجازه فعاليت بدهد. مسئوليت هرگونه خسارت روحي و رواني به دانش آموزان بي دفاع، به عهده ي اين وزارت  است. 

3- رعايت آزادي هاي فردي

اجازه بدهيم دانش آموزان دختر، دست کم در پايه اول ابتدايي، در استفاده از روسري، آزادي عمل داشته باشند، بخصوص اگر آن ها بتوانند در فضاهاي آفتابگير مدرسه، دقايقي را زير آفتاب بگذرانند  و بازي کنند، که اين عمل، هم براي جذب و ساخت ويتامين D و جلوگيري از بيماري هاي استخواني و مفصلي در آنان (که بسيار هم شايع است) مفيد است و هم در ايجاد تنوع رنگ و زيبايي محيط که از نيازهاي روحي اين دوره سني است. اسلام، سن تکليف به حجاب را ۹ سالگي تعيين کرده، بهتر است تفسيرها و سليقه هاي شخصي خودمان را به کوکان هفت ساله تحميل نکنيم که اين تحميل چه بسا باعث تأثيرات منفي نسبت به اين باور مذهبي در مناطق گرمسيري در گرماي بهار مي شود. اصولاً هرگونه محدوديت و سلب آزادي، مي تواند عرصه را بر اين موجود کم حوصله و شکننده، تنگ کند و از علاقه او به مدرسه بکاهد. 

اگر قرار بود دخترها از هفت سالگي در حجاب روند  يا به تعبير برخي سخت گيران و متعصبان، به پيشباز حجاب بروند يا به آن عادت کنند، بي ترديد، پيامبر اسلام به اين امر آگاهي داشت و در اين صورت ۷ سالگي را سرآغاز تکليف به شرع و پوشش موي سر قرار مي داد.


4- ايجاد تعلق خاطر به مدرسه و اجزاء آن و پرورش حس خويشاوندي

ايجاد دلبستگي و تلعق خاطر به مدرسه، هم کلاسي ها، آموزگاران و ديگر کارکنان مدرسه، نقشي بسيار، در آرامش روحي و رواني کودک، در روزهاي آغازين و به طور کلي پايه اول تحصيلي دوره ي ابتدايي دارد. اين تعلق خاطر را، پيش از مدرسه، خانواده بايد ايجاد کند. کودک بايد محلي را که قرار است به مدت پنج سال در آن زندگي کند به عنوان خانه دوم خود بپذيرد و به همه ي اجزايش علاقه مند شود و خاطره هايي خوب از آن در ذهن خود، ذخيره کند. 

پيش از آغاز سال تحصيلي، بزرگترها بهتر است خاطره هاي خوب خود را از مدرسه براي کودکان بازگويند. بازگو کردن خاطره هاي بد آنان را ناخواسته دچار پيش داوري منفي نسبت به مکاني مي کند که قرار است خانه دوم آن ها باشد. 

جشن شکوفه ها، که چند سالي است برگزار مي شود، اگر به درستي و با مديري مناسب و در سرتاسر ايران، شهر و روستا، بدون تبعيض برگزار شود، مي تواند در کاهش تنش هاي روحي و رواني و کمرنگ کردن پيش داوري هاي منفي موثر باشد. اجراي تئاتر، موسيقي و قصه گويي در محل مدرسه، در جشن شکوفه ها، مي تواند گام اول در تقويت حس همگرايي باشد. زيرا در  اولين ماه سال تحصيلي کلاس اولي ها، بايد بيش از هر چيز  به نيازهاي عاطفي و روحي بچه ها پاسخ داده شود.

براي دور کردن حس غريبگي، بچه ها مي توانند در فرصت هاي طراحي شده، با همکلاسي هاي آينده خود، قبل از بازگشايي مدرسه، آشنايي و دوستي برقرار کنند. در روستاها و شهرهاي خيلي کوچک، اين آشنايي و شناخت، به طور طبيعي وجود دارد، اما در شهرهاي بزرگ، کمتر چنين روابطي شکل مي گيرد. تمهيدهايي از اين دست، هم توسط خانواده مي تواند انجام بگيرد، هم مدرسه، که البته اين کوشش هاي آگاهانه، به کمي حوصله نياز دارد که ما اين روزها کمتر در بزرگترها شاهد آن هستيم.

يک اردوي يک روزه، به همراه خانواده و معلم، مي تواند اين هم خويشي را به وجود بياورد. زيرا توليد حس خويشاوندي، زمينه ساز همزيستي بهتر در واحدهاي اجتماعي است. 
اگر مدرسه از فضاهاي ورزشي مناسب برخوردار است، بد نيست دانش آموزان پايه اول، يک هفت قبل از بازگشايي، يکي دوبار در اين مکان ها در کنار هم بازي کنند. و اگر هم از امکانات ورزشي برخوردار نيستند، بازي هاي نمايشي هم مي تواند فرصتي براي آنان فراهم کند. تا طعم مشارکت و فعاليت جمعي را در کنار هم تجربه کنند.

 

5- نياز واقعي به دستشويي يا مفري براي غلبه فشارهاي روحي

شايد طرح اين موضوع براي کساني که با فضاهاي آموزش و نيازهاي جسمي و روحي کودکان شش هفت ساله آشنايي کافي ندارند، کمي مضحک و ابتدايي به نظر برسد، ولي واقعيتي است انکار ناپذير که در مدارس ما، يکي از عوامل مهم اضطراب در اولي ها، سرويس هاي بهداشتي و جوانب مربوط به آن است
بچه ها به دليل اضطراب هاي ناشناخته اي که دارند. روزهاي اول نياز بيشتري به دستشويي و سرويس بهداشتي از خودشان نشان مي دهند که گرچه ممکن است نيازهاي واقعي نباشد، اما مفري است براي تخليه فشارهاي روحي و ضمن اين که ممکن است واقعاً هم دچار تکرر ادرار بشوند. کمبود با ناکافي بودن تعداد سرويس هاي بهداشتي نسبت به دانش آموزان يک مدرسه و ازدحام ناشي از آن در زنگ تفريح، مي تواند تنش هاي دروني، او را شدت بخشد. لذا آموزگاران پايه اول بايد به اين نکته توجه کافي نشان دهند و وضعيت مناسب را براي اين گروه از کودکان فراهم کنند. 
دانش آموزان سال اول با اجزا و واحدهاي دروني مدرسه، آشنايي ندارد و همين نبود آگاهي به ساختمان، آدم ها و ديگر اجزاي مدرسه، ممکن است بر حس غربت و غريبگي او بيفزايد. پس مي توان با استفاده از يک شخصيت عروسکي و با زباني صميمي و مهربان، به عنوان راهنما بچه ها را با کلاس و مدرسه اي که قرار است ساعت هايي از روز خود را در آن زندگي کند، آشنا کنيم. آشنايي با محل سرويس هاي بهداشتي، آبخوري، دفتر، مکان هاي ورزشي، کتابخانه و آزمايشگاه (انشاء الله اگر وجود داشته باشد) بايد پيش از آغاز سال تحصيلي انجام بگيرد

 

نظام آموزشي

1- از آنجا که بخش قابل توجهي از ساختار رواني و شخصيت فردي و اجتماعي انسان، در کلاس اول ابتدايي شکل مي گيرد. بايد در انتخاب آموزگاران پايه اول، حساسيت و دقت بيشتري به خرج داده شود و حتا بهتر است اين حساسيت ها و ويژگي ها قانونمند شود. در شرايط کنوني در بسياري از مدارس ما، معلم کلاس اول با نظر و سليقه مدير انتخاب مي شود و مکمن است آموزگار منتخب اين پايه تحصيلي، خود هيچ اراده اي در تعيين پايه تدريس خود نداشته باشد
در بسياري از کشورهاي توسعه يافته پايه ي اول ابتدايي از جايگاه ويژه اي برخوردار است. در اين کشورها، اداره کلاس اول فقط به کساني سپرده مي شود که در دانشسراها تربيت معلم تحصيل کرده باشند و گرايش تحصيلي آن ها، تدريس در پايه اول ابتدايي باشد. 
در آموزش و پرورش ما، در يکي دو دهه ي گذشته، متأسفانه نقش اين دانشسراها در تربيت آموزگاران متخصص بسيار کمرنگ شده است و بيشتر آموزگاران پايه اول، نه تحصيل و تخصصي در تدريس کلاس اول دارند و نه از تجربه کافي براي تدريس در اين پايه تحصيلي برخوردارند. بدا به حال دانش آموز، اگر آموزگار او در اين پايه تحصيلي آدمي کم حوصله، کم تجربه، و فاقد مهارت باشد. 
روان شناسي هفت سالگي بر اين باور است که آموزگار پايه اول بايد صبور، با گذشت، مهربان، با تجربه، جستجوگر و فروتن باشد و از خود رفتاري نامدبرانه به نمايش نگذارد. او بايد با روان شناسي، خصوصيات فردي و نيازهاي شاگردان خود آشنايي کافي داشته باشد.  

2- آموزگار پايه اول ابتدايي بايد براي هر يک از شاگردان خود به طور جدي پرونده اي از روحيات، رفتارها، خانواده ها و ويژگي هاي فردي او داشته باشد و بر اساس اين ويژگي ها، ارتباطات عاطفي و آموزشي اش را با او تنظيم کند. اين پرونده ها نبايد در دسترس دانش آموز و هر آن کس که محروم نيست قرار گيرد.
انتقال اين پرونده ها به معلم کلاس دوم مي تواند به او نيز در تنظيم روابطش با دانش آموز کمک کند. شرکت در بازي ها، بخصوص، بازي هاي نمايشي با شاگردان نقش زيادي در کوتاه کردن فاصله ميان او و شاگردان دارد. بسنده کردن صرف به آموزش رسمي ممکن است فرصت کافي براي بروز خلاقيت هاي بالقوه دانش آموزان را فراهم نکند. از اين روي تحقيق و مطالعات فردي آموزگار مي تواند دريچه چشم اندازهاي جديدي را در فرا روي او بگشايد.  

3-معلم کلاس اول حتماً بايد از ميان خانم هاي آموزگار انتخاب شود. از آنجا که دور شدن از مادر، يکي از عوامل اضطراب کودک است، خانم آموزگار مي تواند جايگزين مناسبي براي مدرسه باشد

  برنامه ريزي آموزشي

1- براي جلوگيري از اعمال و تحميل سليقه هاي بازدارنده، بهتر است وزارت آموزش و پرورش با دعوت از متخصصان کارآزموده، روانشناسان کودک، نويسندگان، هنرمندان و صاحب نظران، بخصوص آموزگاراني که به ابتکار، تخصص، دانش و تجربه هاي جديدي در امر آموزش اولي ها، دست يافته اند کميته اي با هدف برنامه ريزي در دو حوزه آموزش و پرورش اولي ها تشکيل و به صورت ضوابطي مدون، در اختيار دبستان ها قرار دهند.

2- اولي ها بهتر است سال تحصيلي را با زندگي شروع کنند و از هرگونه شعار مرگ بر ... خودداري کنند. فعاليت هاي سياسي ، مورد تاييد روان شناسي هفت سالگي نيست و از آن جا که در مقاله جداگانه اي به اين موضوع پرداخته ام. از تکرار آن در اين نوشته مي گذرم

3- اجباري کردن تشکيل و ساخت کتابخانه و سالن نمايشگاه سازمان عمران مدارس، بايد به صورت يک اصل در ساخت وسازها مورد توجه قرار گيرد. در مدارسي که فاقد کتابخانه است، براي تشکيل کتابخانه اقدام شود و آناني که کتابخانه دارند. براي تجهيز آن با نهادهاي تخصصي کتاب کودک مانند انجمن نويسندگان کودک و نوجوان، شوراي کتاب کودک، خانه کتابدار کودک و نوجوان، و نهادهاي مشابه مشورت کنند تا کتابخانه مدرسه با کتاب هاي نامناسب و به دور از ذائقه کودکان پر نشود. 
گاه يک کتاب بد يا نامناسب اين گروه سني، ممکن است کودک را براي هميشه از کتاب و کتابخواني دور کند و همچنين ممکن است مطالبي در کتاب آمده باشد که مطالعه آن به روان کودک آسيب برساند. تهيه کتاب براي کتابخانه هاي مخصوص کودکان، يک کار تخصصي است و هر نيروي مازادي در مدرسه يا اداره نمي تواند به عنوان مسئول کتابخانه در خدمت گرفته شود.  

4-برنامه ريزي هاي آموزشي، طوري بايد طراحي و تدوين شود که به جاي رقابت که منشاء حسادت، تنگ نظري و بغض و کينه ميان بچه ها مي شود، محبت به يکديگر و همدلي، جوانمردي، گذشت و غمخواري تقويت شود. تئاتر و قصه از قابليت بالايي در گسترش و ترويج خصايل انساني برخوردار است.  

5-آن چه در آموزش و پرورش خلاق، به کودکان، آموزش داده مي شود، بيشتر آموزش مهارت هاي زندگي است و آماده کردن دانش آموز به عنوان شهروند موفق و بخصوص کارآمد و موثر در خانه و اجتماع است.

6- در برنامه ريزي هاي درسي و آموزشي، به نقش آموزش و کاربردهاي هنر مانند تئاتر، موسيقي، سينما و قصه و هنرهاي دستي بايد اهميت و بها داده شود. کارشناسان تعليم و تربيت بر اين باورندکه اگر آموزش با بازي همراه شود، استقلال مفاهيم آموزشي آسان تر مي شود. 
"
ژان پياژه" معتقد است، هر کودکي اين قدرت را دارد که مفاهيم آموزشي را به حافظه عميق خود ببرد و ماندگار کند. "آلبرت انيشتين" به مردي که از او مي خواهد در تربيت فرزندش ياري اش کند تا او نيز رياضي دان بزرگي شود، مي گويد : «اگر مي خواهي او رياضي دان بزرگي شود برايش قصه بگو» مرد حيرت مي کند. انيشتين مي گويد زيرا داستان قدرت تجسم ، تصور و خيال را گسترش مي دهد و ذهن او را براي رياضي آماده مي کند.  

7- توسعه فرهنگ شهروندي، حمل و نقل و ترافيک، مسائل زيست محيطي، ميراث فرهنگي، چه از طريق کتاب هاي درسي و چه آثار کمک آموزشي و شفاهي، دانش آموز را براي مشارکت در بناي جامعه اي سالم آماده مي کند

منبع :

Menu