گفتوگو با رتبه 4 محسن سیاهمرد کشوری کنکور انسانی 99 با میانگین تراز 7757 از شهر خمینی شهر
مقطع ابتدایی را در دبستان فیض الاسلام، مقطع متوسطه اول را در دبیرستان فرهیختگان و مقطع متوسطه دوم را در دبیرستان شهید مطهری گذراندم. در مدرسه ما تعداد زیادی از دانشآموزان در آزمون های کانون شرکت می کردند. طیف های مختلفی از دانشآموزان در آزمون ها شرکت می کردند ولی اغلب دانش آموزان قوی و درسخوان ، کانونی بودند.
اهمیت برنامه راهبردی و کانون
من از دوازدهم به کانون آمدم اما دانشآموز رشته تجربی بودم. سال بعد به عنوان فارغ التحصیل رشته انسانی آزمون دادم و به طور پیوسته دو سال با برنامه کانون درس خواندم. بخاطر تاثیر آزمون ها در پیشرفتم ، در آزمون کانون حضور مداوم داشتم. بدلیل نیاز به برنامه ریزی های منظم و منطقی و توجه کانون به هدایت صحیح دانش آموزان در مسیر کنکور، در کانون ثبت نام کردم.
میتوان گفت شروع واقعی همراهی من با کانون سال ۹۸ بود که به عنوان فارغ التحصیل انسانی با تراز ۶۷۹۳ شروع کردم. تلاش و جدیت بیشتر، برنامه ریزی و مطالعه موثرتر و مهم تر از همه کسب روحیه خودباوری، تاثیر زیادی در افزایش ترازم داشت. اوایل به کسب ترازی در حدود ۷۰۰۰ نیز راضی بودم ولی سخنان فوق العاده موثر پشتیبانم آقای محمدهادی دهقانی باعث شد به بالاتر از اینها فکر کنم و با اراده و خودباوری بیشتر در سطوح بالا تری قرار بگیرم.
به نظرم مهم ترین ویژگی آزمون های کانون برنامه ریزی مناسب و توجه به نیازهای دانشآموزان مانند مرور در ایستگاه های جبرانی است.
در سالی که فارغ التحصیل انسانی بودم غیبتی نداشتم. به نظرم یک رهرو واقعی در طی مسیر، پستی ها و بلندی های زیادی را تجربه می کند اما هیچگاه به بیراهه نمی رود. غیبت در آزمونها همان به بیراهه رفتن است.
برای برنامه ریزی ام هم از آنجایی که برنامه راهبردی برنامه ای کلی است و تعیین جزئیات آن، شخصی و بر عهده دانش آموز است برای تطبیق برنامه ی مدرسه و برنامه ی کانون ، ساعات موجود هر درس را در هفته مشخص میکردم و سپس آن را در روزهای هفته پخش کرده و سعی می کردم که در طی دو هفته به بودجهبندی تعیین شده کانون برسم.
کلکسیون روش مطالعه دروس
نقطه قوتم در آزمون های کانون درس عربی و ریاضی بود. من علاقه زیادی به عربی دارم و سعی میکردم که به ترجمه متون کتاب مسلط شوم و در بحث قواعد پس از مطالعه درسنامه مثالی از آن قاعده را به خاطر می سپردم و در ادامه از آن مثال ، در تست ها کمک می گرفتم. تمرین پیوسته، کمک شایانی به تسلطم در این درسکرد.
در درس ریاضی نیز ابتدا درسنامه را میخواندم و سپس به سراغ تست های مختلف می رفتم. ذهنیت مثبتی از درس ریاضی داشتم و همین باعث لذت بردنم از آن می شد. من معتقدم که عمده مشکل انسانی ها در ریاضی به دلیل ذهنیت منفی و ترس آنهاست، درحالی که ریاضیات انسانی در سطحی مطلوب ارائه میشود.
دردرسفلسفهومنطقبهدلیلاینکه اوایل فقط به مطالعه کتاب کمک درسی بسنده می کردم و تستهای کمی کار میکردم، نمره ی پایین تری کسب میکردم و این درس برایم چالشی بود ولی به مرور به سراغ کتاب درسی نیز رفتم و تعداد تست را نیز افزایش دادم. مطالعه متن کتاب درسی پیشنهاد یکی از دوستانم بود.
درس دیگری که برایم چالش برانگیز بوده زبان انگلیسی است. مدت زیادی نسبت به درس زبان بی مهری می کردم و چون آخرین درس عمومی بود زمان کمتری در آزمون ها به آن می دادم تا اینکه با زمانهای نقصانی آشنا شدم و تصمیم گرفت که زمانی کافی برای زبان نیز در نظر بگیرم.به بهترین متن های زبان پرداختم و علاقه بیشتری به آن پیدا کردم. فکر می کنم اگر زودتر ترس از زبان را کنار میگذاشتم نتایج خیلی بهتری نیز میگرفتم.
ابزار کانونی
به صورت مقطعی از دفتر برنامه ریزی استفاده می کردم زیرا تعهد و نظم بیشتری به دنبال میآورد. به نظرم مهمترین ویژگی دفتربرنامهریزی این است که به دانش آموز کمک می کند از خود حساب بکشد و پایبندی بیشتری به درسخواندن پیدا کند.
از سایت کانون و مجله سرای دانش نیز برای اطلاع رسانی استفاده می کردم و معمولاً هر دو تا سه روز یکبار به سایت کانون سر میزدم. صفحه شهر و گفت و گو با دانش آموزان و رتبه های برتر برایم جذاب بود ؛ زیرا در صفحه شهر با مشاهده برخی دوستان و دانش آموزان برتر شهرستان انگیزه میگرفتم که در حد آنان و حتی بهتر عمل کنم و در گفت و گو با دانش آموزان برتر با کسانی آشنا میشدم که منبع انگیزه و امید و تشویق به تلاش و پشتکار بودند.
در میان کارنامه ها نیز از کارنامه های اصلی آزمون ، پروژهای ، اشتباهات ، پنج نوع درس استفاده می کردم ؛ از کارنامه اصلی آزمون بیشتر استفاده می کردم زیرا مهمترین اطلاعاتی را که لازم داشتم در اختیارم قرار می داد.
بیشتر قسمت گفتگو با دانش آموزان و نفرات برتر را از مجلهسرای دانش میخواندم و برایم این بخش جذاب تر بود، در واقع آنان نمونههای موفقی بودند که من در برخی موارد شرایطی مثل آنان داشتم و این امید به موفقیت را در من بیشتر می کرد. مصاحبه آقای حمید مینایی با قهرمان پیشرفت مهدی کورانی دانشجوی کارشناسی ارشد پیوسته علوم قضایی از هشتگرد بیشترین تاثیر را روی من گذاشت.
اوایل تحلیل آزمون را چندان جدی نمیگرفتم از این رو وقتی سوالی در آزمون ها تکرار می شد با نگاه غلط گذشته مجدداً اشتباه پاسخ می دادم یا از پاسخ دادن به آن باز می ماندم. اینجا بود که به اهمیت تحلیل آزمون عمیقاً پی بردم. اشتباه کردن بد نیست ولی ماندن در اشتباه خطرناک است.
به نظرم مهم ترین ویژگی آموزشی من پشتکار و اراده محکم و قوی و اعتماد و اتکای به خود در درس خواندن است زیرا در سال کنکور با اینکه درس های انسانی برایم جدید بوده، با علاقه و پشتکار کار می کردم. به خود آموزی و اتکای به خود اعتقاد زیادی داشتم و تنها معلمم خودم بودم. در واقع من بودم و کتاب هایم و نه هیچ چیز دیگر.
تجربه روز کنکور
به لطف خدا استرس چندانی نداشتم. آرام بودم مانند آزمون های شبیه ساز کنکور و کانون که قبلاً تجربه کرده بودم. فقط دوبار کش ماسک من حین آزمون پاره شد که با کمک مراقب از ماسک جدیدی استفاده کردم. البته این موضوع اختلالی در کار من ایجاد نکرد.
من برای مدیریت زمان در کنکور از دو روش زمان های نقصانی و استراتژی بازگشت استفاده کردم.
این دو روش واقعاً برایم موثر بودند؛ چرا که داوطلبی که سوالات را یک بار به طور کامل خوانده و زمانی را نیز ذخیره کرده باشد اعتماد به نفس و تسلط زیادی پیدا می کند. ضمن این که در بازگشت مجدد احتمال حل سوالاتی که برایم چالش ایجاد کرده بودند به مراتب بیشتر خواهد شد.
در دروس عمومی به دلیل دشواری سوالات روش زمان های نقصانی به طور کامل اجرا نشد. البته در دروس عمومی روش متفاوتی داشتم. به این ترتیب که به دلیل وقتگیر بودن متن های زبان ابتدا بازگشت و مرور سه درس عمومی اول را انجام می داده و حدود ۵ تا ۱۰ دقیقه مانده به ۹ تا پایان آزمون عمومی به طور کامل روی زبان متمرکز می شدم. در دروس اختصاصی سوالات محاسباتی اقتصاد کمی وقتم را بیش از حد گرفت با این حال توانستم ۱۵ دقیقه ذخیره کنم که کمک شایانی به من کرد. در این زمان از آخر به اول رفته و در دروس مختلف سوالاتی را که برایم ممکن بود حل کردم.
آقای امیرحسین قدیری رتبه ۷ ایثارگران پشتیبان ویژه من بودند. با ایشان رابطه ای دوستانه داشتم. ایشان از لحاظ آموزشی و به ویژه انگیزشی واقعا تاثیرگذار بودند و از عملکردشان راضی بودم.
نقش اولیا
پدرم کارگر است و مادرم هم خانهدار. پدر و مادرم همواره پشتیبانم بودند و مرا به درس خواندن تشویق میکردند. آنان چه از لحاظ مالی و چه روحی و روانی از من حمایت می کردند و سعی می کردند که درس خواندنم به دور از دغدغه باشد. به تصمیم هایم احترام می گذاشتند و در این زمینه به من اعتماد کامل داشتند. هنگام افت تراز مرا به آزمون های آینده و نتایج بهتر امیدوار می کردند.
