تا حالا تصور کردهايد که اگر سالها پيش به دنيا آمده بوديد چطور زندگي ميکرديد؟ يا مثلا کجاي اين سرزمين؟ اگر در عصر صفوي به دنيا آمده بوديد شايد دلتان ميخواست اصفهاني ميشديد و با کالسکه ميدان نقش جهان را دور ميزديد يا اگر قديميتر بوديد چطور؟ دوست داشتيد شيرازي باشيد تا تلق تلق سم اسبها را روي پلههاي قصرهاي شاهان هخامنشي بشنويد؟
اگر خيلي خيلي قبلتر از اين حرفها به دنيا ميآمديد چطور؟ مثلا پنج هزار سال پيش از ميلاد مسيح! احتمالا در غار زندگي ميکرديد. اما کجا؟ ما به شما ميگوييم که احتمالا شما در يکي از غارهاي لرستان کنوني زندگي ميکرديد. در غارهاي اطراف دره سرسبزي که حالا شهر خرمآباد نام دارد و در اين صورت احتمالا از متمدنترين مردم عصر خودتان حساب ميشديد.
هرچند اين روزها براي ديدن گل سر مفرغي که يک گوزن ظريف روي سرش حکاکي شده حتما بايد به پاريس و موزه لوور مراجعه کنيد و از ديدن هنر نياکانتان به خود بباليد اما همين حالا هم ميتوانيد به سمت جنوب غربي کشور راه بيفتيد و به لرستان برسيد- به مهد تمدن مفرغ (برنز) دنيا.

شهر کنوني خرمآباد که در زبان لري به آن «خورموه» ميگويند با جمعيتي بالغ بر 540 هزار نفر بزرگترين و پرجمعيتترين شهر لر نشين و از مهمترين شهرهاي غربي ايران است. شهري است کوهستاني که دورتادورش را کوههاي کمره سي، شينشاه، تاف، مخمل که، يافته و اسپي که فرا گرفتهاند و در دو سوي رودخانه گلال است.
اين رودخانه بر مسيري پر پيچ و خم از ميان درهاي دراز و قيفي شکل مابين دو کوه کمره سي در شرق و اسپي که در غرب، از شمال به جنوب جاري است. عرض دره خرمآباد از شمال به سمت جنوب رفته رفته بيشتر و بيشتر ميشود. به نحوي کهاين دره طويل
(با درازاي 20 کيلومتر) و کم عرض در جنوبيترين بخش خود وارد دشت وسيع و حاصل خيز کرگاه ميشود. به همين دليل و گسترده شدن اين شهر بر دامنه کوههاي اطراف و عمق دره، وسعت شهر دقيقا معلوم نيست و براي ديدن تمام آن بايد بر فراز کوههاي مرتفع مجاور آن رفت.
استان لرستان با استانهاي خوزستان از جنوب، مرکزي، همدان و کرمانشاه از شمال، اصفهان از شرق و ايلام از غرب همسايه است. خرمآباد در 490 کيلومتري تهران واقع شده است و در فصل بهار
(به خصوص ارديبهشت ماه) بهترين شرايط آب و هوايي و زيباترين مناظر طبيعي را دارد.
خرمآباد قديم دو محله دارد که بازار قديمي شهر هم در جوار امامزاده زيد بن علي در ميان اين دو محله محصور شده است. خود بازار مشخصه خاصي ندارد جز اينکه احتمالا آنجا تنها جايي است که ميتوانيد زنهاي لر را با گل وني (سربند) و لباسهاي محلي رنگارنگ ببينيد.

کنار گندمزارهاي طلايي وسيع، ميتوان سبزي شاليزار را هم ديد، با همان بوي گرم و شرجي شمالي و برنج بسيار خوش عطر و پختي هم از شاليزارهايشان عمل ميآيد. با اين تفاوت که کشت و کار در لرستان، کار مردانهاي است و زنانشان کمتر در مزرعهها مشغولند.

در شهر خرمآباد که راه ميرويد مردم لري حرف ميزنند. لري هرچند که بيشتر لهجه است تا زبان، ولي وقتي محليها صحبت ميکنند معمولا نميتوانيد بفهميد که چه ميگويند. معما فقط وقتي ساده ميشود که يکي برايتان توضيح بدهد که آو همان آب است و حونه همان خانه. همين طوري است که شما ميتوانيد از موسيقي لري که با زندگي مردمش آميخته است از عروسي تا عزا، لذت ببريد اما کلامش را نفهميد.

غذا بخش مهمي از زندگي لرهاست و شايد به همين دليل هم سوغاتيهاي مخصوص خرمآباد بيشتر خوردني اند از عسل کوههاي زاگرس گرفته تا روغن حيواني و کاک (يک نوع شيريني). اما موقع خريد خيلي دقت کنيد جنس تقلبي نخريد و از لذت طعم و بوي اصليشان محروم نمانيد، مخصوصا اگر غريبه هستيد و مسافر.
پيکنيک رفتن روزهاي جمعه يا تعطيل، بخش جدانشدني زندگي خرمآباديهاست و هر موقع سال که باشد، از ديدن سيل ماشينهايي که به سمت حومه شهر سرازيرند تعجب خواهيد کرد. آنها حتما توي پيکنيکهايشان آتش روشن ميکنند حتي اگر بساط کباب راه نيندازند، بلوط و پيشوک (يک نوع سبزي محلي) ميکنند و زير آتش ميگذارند و ميخورند.
آتش هنوز براي لرها بسيار محترم است. آنها هيچ وقت آتش را با آب خاموش نميکنند حتي اگر آتش منقل کباب باشد و اعتقاد دارند که تشگاه (آتشگاه) صاحبخانه اين طوري هميشه روشن ميماند.

اما مردم حتي اگر نتوانسته باشند وسيلهاي پيدا کنند و خودشان را به خارج از شهر برسانند، توي پارکها اتراق ميکنند؛ به خصوص توي پارک کنار درياچه کيو که بزرگترين تفرجگاه شهريشان هم محسوب ميشود.
اگر در فصل گرما به لرستان سفر کنيد، ميتوانيد سياه چادرهاي عشاير را ببينيد که صاحبانشان از گرماي خوزستان کوچيدهاند و اگر کمي به چادرهايشان نزديک بشويد حتما دعوتتان ميکنند به سفرهشان. بهتر است دعوتشان را هرگز رد نکنيد چون علاوه بر آنکه هيچ جاي ديگري دوغ و نان محلي به آن خوشمزگي نخواهيد خورد، لرها به خصوص عشاير بسيار ناراحت خواهند شد که دعوتشان را رد کنيد.
اگر هم سفرتان مقارن با ارديبهشت خرمآباد باشد، علاوه بر چشمههاي پرآبي که هر گوشه و کناري پيدا ميشوند، توي جاده ميتوانيد شقايقهاي وحشي آتشين را ببينيد که توي سبزهها خودنمايي ميکنند.

خرمآباديها کلا دور هم جمع شدن را به هر بهانهاي دوست دارند. آنها مراسم عروسي و عزاي مفصلي دارند و شما ميتوانيد يکي از منحصربه فردترين عزاداريهاي ايام محرم ايران را در خرمآباد ببينيد: مردم صبح زود روز عاشورا در حوضچههايي خودشان را گل مالي ميکنند و با همين هيات در دستههاي بسيار بزرگ عزاداري ميکنند.
لرها همه با هم فاميلند. اين اصل را هرگز فراموش نکنيد! اين طوري است که شما ممکن است با کمي پرس وجو، دوست قديمي دوران خدمتتان يا همشاگردي دوران دبستانتان را پيدا کنيد.
ديدنيهاي طبيعي
درياچه و سراب کيو پارک کيو خرمآباد، آبشار تاف (نوژيان) 30 کيلومتري جنوب شرقي خرمآباد، آبشار افرينه بين خرمآباد و ملاوي، تفرجگاه مخمل کوه تنگه شبيخون، سراب رباط، سراب چنگايي (نيلوفر)، پارکهاي جنگلي مخمل کوه و شوراب و...

گر ارجنه، قمري...) پل شاپوري، قلعه فلکالافلاک، آسياب گبري، گرداب سنگي، مناره آجري، مقبره بابا طاهر، سنگ نوشته، پل صفوي، حمام گپ
