به نام آنکه ما را نام بخشيد زبان را در فصاحت کام بخشيد1
در زد و فوراً وارد اتاق شد. بيمقدمه گفت: «ميگذرد يا نميگذرد؟» گفتم: «بستگي دارد.» گفت: «به چي؟» گفتم: «به اينکه فقط نهاد بخواهد يا به اجزاي ديگري هم نيازمند باشد.» چشمانش برق زد و گفت: «از کجا فهميدي منظور من، افعال گذرا و ناگذر است؟» گفتم: «وقتي يک دانشآموز، کتاب زبان فارسي (3) دستش است و از گذشتن و نگذشتن، حرف ميزند، واضح است که منظورش چيست.»
گفت: «امروز ميخواهم بود و نبودِ اين موضوع را بدانم و براي هميشه ياد بگيرم.» گفتم: «عالي است! ما قبلاً هم گفتيم که در اين جور تشخيصها فعل، تصميمگيرندهي اصلي است. مثلاً اگر فعل «دويد» را بياوريم، اين فعل با وجود نهاد، مفهوم کاملي دارد. حتي نهاد جداي آن نيز قابل حذف است و جملهاي که به وجود آمده دوجزئي است. پس فعل «دويد» ناگذر است؛ يعني از محدودهي نهاد به محدودهي متمم، مفعول يا مسند گذر نميکند.»
گفت: «پس با اين حساب اگر فعل ما به يکي از اين سه تا (متمم، مفعول و مسند) نيازمند باشد، گذرا به متمم يا مفعول يا مسند خواهد بود.»
گفتم: «درست است، البته با توجه به اين نکته که فقط افعال گذرا به مفعول، مجهول ميشوند.»
گفت: «فعلهاي ناگذر چگونه گذرا ميشوند؟» گفتم: «افعال از دو راه قابل گذرا شدن هستند:
الف) افزودن تکواژ گذراساز «ان» به بن مضارع افعال. مثلاً:
(مصدر) جنبيدن: (بن مضارع) جنب + تکواژ گذراساز «ان» = جنباندن
(مصدر) گشتن، گرديدن: (بن مضارع) گرد + تکواژ گذراساز «ان» = گرداندن
ب) برخي از افعال، تکواژ گذراساز را نميپذيرند و به گونهاي ديگر گذرا ميشوند. مثلاً نميتوان گفت: (مصدر) افتادن: (بن مضارع) افت + تکواژ گذراساز «ان» = افتاندن؛ بلکه همهي ما ميگوييم: انداختن.
به همين ترتيب شکل گذراي مصادر آمدن، رفتن، ماندن به صورت آوردن، بردن و گذاشتن است.»
پرسيد: «حالا اگر مثلاً داشته باشيم: انسان دانا از خطرات ميرهد و فعل را گذرا کنيم (ميرهاند) جمله به نظر ناقص ميآيد.»
گفتم: «سؤال عالمانهاي پرسيدي! راستي مولانا ميفرمايد:
هم سؤال از علم خيزد هم جواب همچنان که خار و گل از خاک و آب»
گفت: «چه زيبا! پس سؤال هم علامت دانش است؛ راستي در اين بيت کلمهي خار، همآوا هم دارد.» گفتم: «آفرين، عالي بود! برويم سراغ سؤالت: وقتي افعال ما متمم اجباري بخواهند يعني حرف اضافهي ويژه داشته باشند، پس از گذرا شدن، مفعول هم ميگيرند:
دانش، انسان دانا را از خطرات ميرهاند.
حال اگر فعل ما گذراي به مفعول باشد، مثل: دانشآموز درس را فهميد پس از گذرا شدن مجدد با «ان»، متممخواه هم ميشود = معلم درس را به دانشآموز فهماند.»
گفت: «غير از اينها آيا ميشود بعضي از افعال، گذرا نشوند؟»
گفتم: «بله؛ برخي مصادر مثل: شناختن، زيستن و آسودن، تکواژ گذراساز «ان» را نميپذيرند.»
گفت: «من ميروم بيشتر تمرين کنم؛ چون کار نيکو کردن از پر کردن است.»
1. آغاز مثنوي منطقالعشاق، اثر اوحدي مراغهاي، شاعر قرن هشتم
