مشاورهي درسي آزمون 3 شهريور «آرايههاي ادبي»
برنامهي آزمون: بحث بيان بهجز تشبيه (يعني مباحث استعارهي مصرّحه، استعارهي مکنيّه، تشخيص، حقيقت و مجاز، علاقههاي مجاز، کنايه)
تعدا سؤال در آزمون 3 شهريور: 10 سؤال
اهميت اين مباحث:
مباحث اين آزمون از مهمترين مباحث درس آرايههاي ادبي محسوب ميشود که همواره در تمامي سؤالات ترکيبي کنکور (چه در ادبيات عمومي و چه در ادبيات اختصتصي) حضور دارند و براي دانشآموزان تمام رشتههاي تحصيلي و بهويژه دانشآموزان رشتهي انساني، مبحثي پايهاي محسوب ميشوند. بهعنوان مثال، در کنکور 1391 در هر 8 سؤال آرايههاي ادبي، يک يا چند مورد از اين آرايههاي بياني حضور دارد.
توصيه ميکنيم دانشآموزان اين آرايههاي ادبي و ويژگيهاي آنها را بهخوبي فراگيرند.
تفاوت ميان استعارهي محرّمه و مکنيّه و جزئيات مربوط به آنها و نيز تشخيص استعارهي مکنيّه از تشخيص و غيرتشخيص، شناخت مجاز و پي بردن به علاقههاي آن و نيز شناخت و درک مفاهيم کنايي رايج در زبان فارسي از مهمترين مباحث درس آرايههاي بهشمار ميرود. تمرين اين آرايهها با اتکا بر ابيات خارج از کتاب درسي کمک بسياري به يادگيري آنها ميکند، لذا توصيهي راهبردي ما، تستزني از کتاب آبي و آشنايي با سؤالات کنکورهاي اخير است.
حال، تعداي از مهمترين نکات اين دروس را با هم مرور ميکنيم:
استعارهي مصرّحه:
بيان مشبهبه و ارادهي تمامي ارکان تشبيه است.
مثال: «بتي دارم که گرد گل ز سنبل سايهبان دارد»
در اين مصراع چندين تشبيه وجود دارد که تنها «مشبهبه» اين تشبيهها آمده است و محذوف بودن مشبه، سبب ايجاد آرايهي استعارهي مصرّحه شده است:
محبوب من مانند «بت» است. صورت او مانند «گل» است. موها و گيسوان او مانند «سنبل» است.
بنابراين ميگوييم در اين مصراع: «بت» استعاره از محبوب و يار؛ «گل» استعاره از رخ و چهره؛ «سنبل» استعاره از «زلف» است.
نکته: استعاره از تشبيه رساتر و خيالانگيزتر و در برانگيختن عواطف، مؤثرتر است.
نکته: استعاره ادعاي «يکساني» است. درصورتيکه تشبيه از «همانندي» سخن ميگويد. اساس استعاره، تشبيه است با اين تفاوت که استعاره آن قدر اين بر اين رابطهي همانندي تأکيد ميورزد که به يکساني مشبه و مشبهبه ميرسد.
استعارهي مکنيّه (کنايي):
مشبهي است که به همراه يکي از اجزا يا ويژگيهاي مشبّهبه ميآيد. بنابراين، اساس استعارهي مکنيه نيز بر تشبيه استوار است.
مثال: «درِ آفاق»؛ «آفاق مانند خانهاي است که در دارد.»؛ آفاق: مشبه / خانه: مشبهبه / در: يکي از ويژگيهاي مشبهبه
همانگونه که مشاهده ميکنيد، «آفاق» به همراه يکي از ويژگيهاي مشبهبه ذکر شده و آرايهي استعارهي مکنيه را بهوجود آورده است.
تشخيص (انسانانگاري):
استعارهي مکنيّهاي که مشبهبه آن، «انسان» باشد، «تشخيص» يا «انسان انگاري» نام دارد.
مثال: «گل بخنديد و باغ شد پدرام»
«گل» (مشبه) به «انسان» (مشبهبه) تشبيه شده است که ميخندد. («گل» که مشبه است به همراه يکي از ويژگيهاي مشبهبه انساني که «خنديدن» است آمده و آرايهي استعارهي کنايي يا مکنيه ساخته است.)
همانطور که ميدانيم؛ «خنديدن» از ويژگيهاي انسان است و لذا نسبت دادن آن به «گل» تشخيص (جانبخشي) است.
يادتان باشد که هر تشخيصي يک استعارهي مکنيه است ولي هر استعارهي مکنيهاي، تشخيص نيست.
اضافه استعاري فقط در نوع استعارهي مکنيه رخ ميدهد و هيچ استعاره مصرحهاي نميتواند به صورت اضافه استعاري بيان شود. (چون در استعارهي مکنيه، دو کلمه داريم: 1. مشبه 2. ويژگي مشبهبه که به همراه مشبه بيان ميشود و ميتوان اين دو کلمه را به هم اضافه نمود اما در استعارهي مکنيه تنها يک کلمه وجود دارد و آن مشبهبهي است که به تنهايي بيان ميشود لذا استعارهي مصرحه بهصورت ترکيب اضافي قابل ساخت نيست.)
نکته: استعارهي مکنيّه از استعارهي مصرّحه و تشبيه، بليغتر و موؤثرتر است، زيرا ذهن براي فهم آن به دقت، تأمل و تلاش بيش تري نياز دارد.
اگر بخواهيم استعاره و تشبيه را برحسب بلاغت و رسا بودن مرتب کنيم، نمودار زير حاصل ميشود:
![]()
![]()
تشبيه تشبيه بليغ استعارهي مصرحه استعارهي مکنيه
حقيقت و مجاز:
مجاز بهکار گرفتن واژهاي در غير معني حقيقي خود است البته به شرط وجود «علاقه» و «قرينه».
مثال:«پيمانه را نوشيدم.»
همانگونه که ميدانيم، نميتوان پيمانه را نوشيد، بلکه آنچه درون پيمانه است نوشيده ميشود؛ پس درمييابيم که در يان عبارت «نوشيدن» در معناي حقيقي خود بهکار نرفته است و منظور از آن، مايع درون پيمانه (آب يا شربت) است.
«نوشيدن» عبارتي است که به ما ميفهماند «پيمانه» در معناي حقيقي خود بهکار نرفته است، به همين دليل به آن «قرينه» ميگوييم؛ يعني عبارتي را که ما را بهسوي معنايي غير از معناي حقيقي دلالت ميکند.
«پيمانه» محل قرارگيري «آب يا شربت» است؛ پس ميان آنها رابطهاي بر قرار است که به اين رابطه، «علاقه» ميگوييم و چون اين رابطه، مکاني است ميگوييم: در عبارت « پيمانه را نوشيدم»، «پيمانه» مجاز از «مايع درون پيمانه» با «علاقهي محليه» است.
رايجترين نوع مجاز در ادبيات فارسي مجاز با علاقهي محليه است.
مجازي که علاقهي آن «شباهت» باشد، استعارهي مصرّحه است، در نتيجه هر بيت که داراي استعاره مصرحه باشد، مجاز با علاقهي شباهت نيز دارد.
پس يادتون باشه اگه سؤالي پرسيد کدام بيت «مجاز» دارد؛ به استعارهها نيز توجه کنيد و فقط به دنبال يافتن مجازهايي با علاقههاي محليه، جزييه و ... نباشيد.
کلماتي مانند شير که «چند معني حقيقي» دارند، مجاز نيستند؛ زيرا همانگونه که گفتيم، مجاز کاربرد لفظ در معني غيرحقيقي است.
علايق رايج مجاز عبارتاند از: «جزئيّه، کليّه، محليّه، سببيّه، لازميّه و آليّه»
کنايه:
پوشيده سخن گفتن است دربارهي امري.
مثال: «دهنش بوي شير ميدهد»: مفهوم کنايي: کودک و بيتجربه است.
در کنايه، چيزي را نشان چيز ديگر قرار دادهايم؛ در مثال بالا: بوي شير دادن دهان را نشانهي کودک بودن دانستهايم و اين نشانه را بهجاي خود مفهوم اصلي بهکار بردهايم.
با آرزوي موفقيت براي شما
