«از طریق همین آزمونها فهمیدم باید مسیرم را عوض کنم و جور دیگری به نوک قله نگاه کنم»
نام و نام خانوادگی : کیمیا مولایی
نام شهر، استان : تهران
رشته و منطقه کنکور : تجربی منطقه یک
رتبه سال 1401(منطقه و کشور): ۲۵۰۷ منطقه و ۵۷۳۰ کشور
سالهای حضور در کانون : ۳ سال
رشتهی قبولی : داروسازی دانشگاه آزاد تهران
تحصیلات و شغل مادر : لیسانس پرستاری ، پرستار
تحصیلات و شغل پدر : لیسانس معماری ، آزاد
مصاحبهگر : سارا تقوی
- در چه درس هایی در سال آخر تغییر رادیکال داشتید؟ روش مطالعه این درس ها را توضیح می دهید؟خودتان این راهکارها را پیدا کردید یا از مشاور کمک گرفتید؟
فیزیک همیشه نقطه ضعفم بود و اوایل دوازدهم بدتر هم شد و ترازش حتی به 4000 هم میرسید. سال آخر با توجه به ضعف زیادم در فیزیک سعی کردم روش مطالعه این درس را عوض کنم.
علاوه بر اینکه در فهم مفاهیم این درس چالش داشتم، خواندن آن هم برای من کمی حوصلهبر بود، پس تصمیم گرفتم به جای اینکه بعضی روزها 2ساعت برای آن وقت بگذارم، هرشب در حد نیم ساعت درسنامه بخوانم و از هر مبحث آن تست بزنم که حجمش خیلی برایم زیاد نباشد و اذیت کننده نباشد تا تبدیل به عادت شود و پیشرفت کنم. در نهایت و آخر سال بالاترین ترازم مربوط به فیزیک بود و حتی ترازش به ۷۷۰۰ هم رسید و تبدیل به نقطه قوت پایدارم شد.
این راهکاری بود که بعد از امتحان کردن چند روش به دست آوردم و فکر کنم به همین دلیل خیلی برایم تاثیرگذار بود.
- در سال آخر خسته نشدید؟ چه چالشهایی در سال آخر داشتید؟ چه کاری برای رفع خستگی انجام میدادید؟
طبیعتا خسته میشدم و گاها بعد آزمونهایی که ترازش خیلی خوب میشد میخواستم یک روز کامل استراحت کنم، ولی این کار کاملا اشتباه است و به هیچ عنوان نباید خیلی از درس فاصله گرفت.
راستش خودم نه گوشی داشتم و نه فیلم میدیدم، چون این دسته از تفریحات بیشتر ذهن آدم را درگیر میکنند و بعضی اوقات بعد از آن هم دوباره باید استراحت کرد. برای رفع خستگی ماهی یک یا دو بار با خانواده بیرون میرفتم و دوچرخه سواری و ورزش میکردم و خارج از مدرسه اصلا با دوستانم ارتباط نداشتم.
- چرا کانون را در این سالها انتخاب کردید؟ به نظر شما مهمترین ویژگی آزمونهای کانون چیست؟
مهمترین ویژگی این بود که مجبور میشدم کنکوری درس بخوانم و خودم را فقط محدود به مدرسه و آزمونهای مدرسه ندانم. ما باید انقدر آزمون میدادیم تا کنکور اصلی برایمان مثل یک آزمون عادی باشد و مناسبترین گزینه که سوالاتش در قالب کنکور باشد و سطح خوبی هم داشته باشد و البته بتوانم خودم را با کسانی که رقابت اصلی را با آنها دارم مقایسه کنم کانون قلم چی بود.
علاوه بر اینها تعداد آزمونها و برنامه ریزی های فوق العاده قلمچی بود که خیالم را از سال آخر و کنکور راحت کرده بود.
- مهمترین چیزی که در این سالها از کانون و آزمونها یاد گرفتهاید چیست؟
کانون فقط معیاری برای سنجش نیست و همانطور که از اسمش پیداست فرهنگی و آموزشی هست. واقعا خیلی حرفها برای گفتن دارم ولی به طور خلاصه یاد گرفتم مهمترین اصل موفقیت پیوستگی و ناامید نشدن است. من میتوانستم بعد ترازهای 5000 خودم ناامید بشوم یا به همان میزان تلاش کنم و در همان سطح بمانم ولی از طریق همین آزمونها فهمیدم باید مسیرم را عوض کنم و جور دیگری به نوک قله نگاه کنم.
- مطابق برنامهی راهبردی حرکت میکردید؟ چگونه برای دو هفته برنامه ریزی میکردید؟
بله کاملا، برنامه راهبردی بهترین و مناسبترین برنامه برای یک نتیجه خوب هست و نه تنها یک بار گاها 4-3بار مطالب تکرار میشود و کامل جا میافتد.
تقریبا هرروز زیست و شیمی میخواندم و جوری تقسیم میکردم که تا وسط هفته اول کتاب و مفهوم مباحث را کامل بخوانم و تا آزمون فقط تست بزنم. به نظرم مهمترین دلیل نتیجه نگرفتن این است که به اندازه کافی تست نزده باشی، در صورتی که همه انواع تیپ سوالات قبلا طرح شدهاند، پس باید انقدر تست زد که همه ایدهها را از بر شد.
نقش آموزشی خانواده، بالاخص پدر و مادر در این سالها چگونه بود؟
مادرم روشهای خاص خودشان را برای انگیزه دادن داشتند. مثلا میگفتند خودت کتابهایت را بخر و وقتی کل کتاب را خواندی و همه تست ها را زدی برایت جایزه در نظر دارم. این باعث میشد نهایت استفاده را از کتابهایم بکنم و جای اینکه 5 کتاب را یک بار بخوانم؛ یک کتاب را پنج بار بخوانم و ریز و جزئیات آن را کامل بفهمم. در کل خانواده من سعی میکردند جور دیگری من را به هدفم برسانند و خیلی برایم قابل احترام و البته موثر بوده و هست.
- تحلیل آزمون را چگونه انجام میدادید؟
- حتما هرجور شده سعی میکردم غلط ها را روز جمعه تحلیل کنم، چون موقع تحلیل باید بدانیم چه ذهنیتی طول آزمون داشتیم و به چه دلیل گزینه نادرست را انتخاب کردیم. اگر فاصله بیافتد بین آزمون دادن و تحلیل کردنش شاید هیچوقت دلیل اشتباه زدن را نفهمید و تحلیل مهم ترین روش برای پیدا کردن ایراد کارمان هست که برای همین هم داریم آزمون میدهیم.
- ساعت مطالعه شما در طول امسال به چه صورت بود؟
- پاییز را با ۸ و ۹ ساعت شروع کردم. برخلاف دیدگاه خیلی ها که میگویند کیفیت مهمتر از کمیت هست و کم میخوانند اما خوب میخوانند؛ نظر من این بود که اگر خوب درس میخوانیم هم باید زیاد بخوانیم و کمیت باید بالا باشد. رفته رفته ساعت مطالعه را بیشتر کردم و بعد عید حتی به ۱۳ و ۱۴ ساعت هم میرسید.
- اولین ترازی که گرفتید چند بود؟ روند ترازهای شما چگونه بود؟ زمانی که افت میکردید چه کار میکردید؟
اولین آزمون ۵۸۰۰ اما پایین ترین ترازم ۵۱۰۰ بود و سالهای قبل به ۴۹۰۰ هم میرسید. هدف اولم رسیدن به 6000 و تثبیتش بود. چند آزمون بعدی که طی دو هفته قبلشان ساعت مطالعهام هم بالاتر رفته بود ترازم بین ۶۰۰۰ و ۶۵۰۰ گیر کرده بود و وقتی خیالم از ثابت بودنش راحت شد به فکر بالا بردنش و رساندنش به ۷۰۰۰ افتادم. که در نهایت با تراز ۷۴۰۰ از قلم چی خداحافظی کردم و آخرین ترازم بود.
من با ترازهای پایینم بیشتر انگیزه میگرفتم و دوست داشتم به والدینم ثابت کنم این تراز واقعی من نیست و اتفاقا بیشتر از قبل درس میخواندم و با تحلیل سعی میکردم ایراد کارم را پیدا کنم.
- شما از چه منابع کانون استفاده میکردید؟ این منابع چه ویژگیهایی داشتند؟
برای جمع بندیها از کتابهای سه سطحی استفاده میکردم. با اینکه حجم خیلی کمی دارند به دلیل بالا بودن سطحشان منبع فوقالعادهای برای جمعبندی هستند.
از کدام یک از کارنامههای جعبه ابزار کانون استفاده میکردید؟ به چه علت؟
کارنامه اصلی و البته کارنامه اشتباهات بهترین کارنامهها برای روز جمعه هست و تحلیل اصلی بر اساس این کارنامهها صورت میگیرد.
دفتر برنامه ریزی داشتید؟ تکمیل دفتر چه کمکی به شما میکرد؟
بله داشتم؛ من اول صفحه سمت چپ که پیش بینی بود را پر میکردم و بعد از اتمام هر روز برنامه آن روز را وارد صفحه سمت راست میکردم تا ببینم تا چه حد در اجرای برنامههایم موفق بودم. این باعث میشد دید کلی از خود پیدا کنم و برای روزهای بعد با بلندپروازی برنامه ننویسم که در آخر منجر به دلسردی بشود.
- از سایت کانون و مجله آزمون استفاده میکردید؟ کدام بخشها برای شما جالبتر بود؟
بخش قهرمانهای پیشرفت خیلی به من انگیزه میداد و بلافاصله بعدش شروع به درس خواندن میکردم.
همیشه دوست داشتم اسمم همچین جایی بین اسم بقیه باشد.
- تکنیکها و روشهای مدیریت زمان را، تمرین و استفاده میکردید؟
قطعا؛ چون مثل اکثر داوطلبان مشکل زمان داشتم. حتی با اینکه همه مباحث را بلد بودم و روش حلشان را میدانستم سر آزمون وقت کم میآوردم. بهتر است بچهها وقتی در خانه تست میزنند نسبت به زمانی که برای حل هر تست در کنکور دارند، میشود زمان کمتری را به خودشان بدهند چون همیشه بازدهی در آزمون پایین میآید، پس بهتر است بازدهیشان نسبت به حالت عادی بالاتر باشد.
به نظرتان مهمترین ویژگی مثبت شما چه بود که باعث شد به اینجا برسید؟
ناامید شدم اما دست برنداشتم؛ دلسرد شدم اما منصرف نشدم؛ و بارها کم آوردم ولی باز بلند شدم. حتی اگر شرایط سختی برایم پیش میآمد (خانوادگی،شخصی و ...) به خودم یادآوری میکردم این موقعیت الان هست و کاری نمیشود کرد و همیشه به این فکر میکردم که "بهترین کاری که در حال حاضر میتوانم بکنم چیه؟"
هربار که نتیجه خوبی از آزمون نمیگرفتم بیشتر از قبل برای درس خوندن انگیزه میگرفتم.
اگر نمیتوانید شرایط را تغییر بدهید فقط با آن سازگار شوید چون دنیا قرار نیست به خاطر شما بايستد یا به شما بدهکار باشد.
- توصیه ای برای دانش آموزان دارید؟
اگر سر درد دارید در آزمون حاضر باشید، اگر خدایی نکرده بیمار شدید آزمون بدهید. اگر کم خوابیدید آزمون بدهید.
در همه شرایط خودتان را قرار بدهید، چون روز کنکور ممکن ست اتفاقی برایتان بیافتد که از قبل پیش بینی نکردید! من هیچوقت فکر نمیکردم ممکن است با دو ساعت خواب بروم و کنکور بدهم. پس از موقعیتهای بدتان نترسید و آزمون را وسیله ای قرار بدهید که به شما یاد میدهد تحت هر شرایطی قوی باشید و به خاطر هیچ چیزی موفقیت یک عمرتان را نابود نکنید.
هر تلاشی در این مدت بکنید ارزش دارد، هر تلاشی، چون عمرتان ارزش دارد.
امیدوارم همگی موفق باشید و به جایی برسید که واقعا میخواهید.
