"برنامه راهبردی یک مجموعه بزرگی از درس های ما را به قطعات کوچکتر تقسیم کرده و آن ها را به درستی به لحاظ زمان بندی مناسب اولویت بندی نموده است."
امید زارع
پایه: دوازدهم انسانی
استان شهر: خراسان رضوی، سبزوار
شغل مادر: خانه دار
شغل پدر: کارگر شهرداری
نوع و علت معلولیت : نابینا (بینایی در حد درک نور، مادرزادی)
سالهای حضور در کانون: 2 سال
میانگین تراز: 6500
تعداد آزمون:
مصاحبه گر: سمانه میرزاخانی
مهمترین چالش دوران تحصیلتان چه بود و برای رفع آن چه کردید؟
اولا بحث مدیریت زمان در آزمون ها بود که برای رفع آن از تکنیک ضرب در منها استفاده کردم.
دوم در درس فلسفه و جامعه شناسی ضعیف عمل میکردم که تصمیم گرفتم دست از حفظ کردن صرف مطالب بردارم و این دو درس را مفهومی مطالعه کنم.
علت کسب ترازهای بالا را چه عاملی میدانید؟
مطالعه ام کیفیت بالایی دارد و تمام تلاشم را به کار میگیرم که تمرکزم را زمان مطالعه و برگزاری آزمون از دست ندهم و همچنین انگیزه بالایی برای کسب رتبه خوب دارم.
از چه برنامه ای استفاده می کنید و چه تاثیری بر عملکرد شما دارد؟
از برنامهی راهبردی آزمون ها استفاده میکنم و برنامه راهبردی یک مجموعه بزرگی از درس های ما را به قطعات کوچکتر تقسیم کرده و آن ها را به درستی به لحاظ زمان بندی مناسب اولویت بندی نموده است و به طور کامل بار مسئولیت این مسأله را از دوش دانشآموزان برداشته است.
مهم تر از آن، با گنجاندن دروس انتخابی این امکان را برای ما محقق کرده تا اگر به هر دلیلی نرسیدیم درس مورد نظرمان را مطالعه کنیم؛ گزینه دیگری نیز پیش رو داشته باشیم تا هر کدام را که تسلط بالاتری داریم بزنیم و از افت تراز پیشگیری کنیم.
از کدام کتاب کانون استفاده میکنید؟ معیار انتخابتان چیست؟
کتاب های سه سطحی چون مرحله به مرحله سطح سوالات را بالا میبرند و همچنین برای جمعبندی گزینه بسیار خوبی هستند. و کتابهای آبی چون سوالاتش در عین تنوع، دشواری منطقی دارد که برای کنکور بیشتر آماده ام میکند.
از کنکور دی چه تجربهای دستگیرتان شد؟
کنکور دی به عنوان نزدیک ترین آزمون از حیث کم و کیف به کنکور تیر بود و شرکت در آن مسلما استرس کنکور تیر را کاهش داد، همچنین خط فکری طراح را تا حدی نمایان کرد تا با در نظر گرفتن آن تغییرات لازم را در نحوه و منابع مطالعه اعمال کنیم. در چه نوع مدرسه ای تحصیل کردید؟ در باره انتخابتان چه نظری دارید؟ از همان ابتدایی در مدارس عادی بودم، اکنون هم در مدرسه استعداد های درخشان مشغول به تحصیل هستم ، به نظرم تحصیل در مدارس استثنایی به نوعی پاک کردن صورت مسأله است، چون در نهایت ما با افراد عادی در جامعه تعامل خواهیم داشت و چه بهتر که مهارتهای مرتبطش را از همان کودکی کسب کنیم.
چگونه خود را با شرایط وفق دادید؟
چالشها بیشمار بودند، اما در قدم اول به خدا توکل کردم، سپس دانستم اطرافیان همیشه نیستند تا در درس ها کمکم کنند، پس باید به سایر توانایی های خودم تکیه کنم نظیر خوب گوش کردن، خوب تمرکز کردن، بیشتر سوال پرسیدن، مرور روزانه و مطالعه بیشتر مطالب، همچنین خانواده در این مسیر انگیزه زیادی به من دادند.
چه کسانی را در موفقیتتان دخیل میدانید؟
اول مادرم که جای خالی دو چشم را برایم در تمام سالها پر کرد. و با وجود تمام مسولیت های مادری و همسری در خانواده، زمان زیادی را به من اختصاص میداد، همچنین دبیران و دوستانی دارم که صادقانه از من حمایت میکنند. این افراد علاوه بر تاثیر مستقیم، به طور غیر مستقیم هم محرک من برای تلاش هستند، چراکه وقتی میبینم کسانی هستند که برای موفقیت من میکوشند؛ حد اقل کاریست که من هم با موفقیت روز افزون خوشحالشان کنم.
این همه انگیزه و انرژی با وجود این همه محدودیت در منابع و... از چه نشات میگیرد؟
اراده خداوند بر این امر است و بخشی از این توانمندی از آن ناشی میشود، در کنار این موضوع، تلاشم این است که با کسب موفقیت این باور غلط فراگیر جامعه را که چون مشکل بینایی دارم، پس از همه چند قدم عقب تر هستم، حد اقل در باره خودم اصلاح کنم، البته دوست دارم الهام بخش کسانی باشم که به هر دلیل برنامهای برای ساختن آینده خودشان ندارند، به این نحو که با دیدن غلبه من بر تمام محدودیتها قدر امکانات خود را بدانند و اگر محدودیتی از هر نوع دارند برای شکستن حصار آن بکوشند.
چه پیامی برای همنوعانتان دارید؟
پیامم را در قالب تجربه خودم میگویم تا بیشتر ملموس باشد. وقتی پایه نهم بودم به سبب اختلال شبکیه به طور کامل همان دید محدود خویش را از دست دادم، تلاقی این اتفاق با بحران بلوغ مرا به طور کامل افسرده کرد... آن روزها مادرم علاوه بر کمک کردن در درس؛ از لحاظ روحی انگیزه زیادی به من میداد. خوب به خاطر دارم وقتی دبیر ریاضیمان گفت میتوانم در آزمون نمونه نفر اول سبزوار شوم، در دل گفتم آخر هم نمیشوم، اما در کمال تعجب و با عنایت پروردگار، آن سال موفق شدم نفر اول آزمون نمونه دولتی سبزوار شوم و همچنین در آزمون استعداد درخشان نیز پذیرفته شوم و در آن مدرسه تحصیل کنم... این موفقیت ها چنان اعتماد به نفسی به من داد که تا به این روز پرقدرت ادامه دهم. نتیجه آنکه به حکمت خدا ایمان داشته باشید و بدانید تا شکستی پیش نیاید و انسان تلنگری نخورد، به فکر رشد توانایی های دیگرش نمی افتد
توانایی های که اگر در پی محدودیتی به آنها نیاز پیدا نکنیم؛ همانطور بلا استفاده باقی میمانند.
