درس 5 و 6 - فلسفه یازدهم - درسنامه - عاطفه ربابه صالحی

در این مطلب قصد داریم درس‌نامه زندگی بر اساس اندیشه و امکان شناخت را با هم مطالعه و بررسی کنیم . امیدواریم مطالب بیان شده ، به شما در یادگیری بهتر ، کمک کند .

درس 5 و 6 - فلسفه یازدهم - درسنامه - عاطفه ربابه صالحی

سلام به همه دوستان !

در این مطلب قصد داریم مباحث زندگی بر اساس اندیشه و امکان شناخت را 

با هم مطالعه و بررسی کنیم .

امیدواریم مطالب بیان شده ،‌ به شما در یادگیری بهتر ،‌ کمک کند .

تهیه شده توسط :‌ 

عاطفه ربابه صالحی - کارشناسی ارشد فلسفه آزاد تهران مرکز / دبیر


درس 5 و 6 - فلسفه یازدهم - درسنامه - عاطفه ربابه صالحی


🔵سقراط هر روز در شهر به راه می‌افتاد و نزد بازاریان، مردم عامی و اعیان و اشراف می‌رفت و با آن‌ها سخن می‌گفت و پیوسته درباره مسائل روزمره زندگی می‌اندیشید و با مردم سخن می‌گفت.

🔵سقراط در هفتاد سالگی زندانی شد و در دادگاهی به اعدام محکوم شد، زندگی او با نوشیدن جام شوکران به پایان رسید. 

🔵 سقراط چهره برجسته تاریخ فلسفه است.

🔵جامعه آتن در زمان سقراط متأثّر از اندیشه‌های سوفسطائیان بود.


سوفسطائیان معتقد بودند :

1ـ جهان را نمی‌توان شناخت.

2ـ آنچه ما علم و دانش می‌نامیم، ساخته و پرداخته ذهن ماست و تطابقی با واقعیت‌ها ندارد.

3ـ با کمک 1ـ اقسام مغالطه 2ـ جدل 3ـ فن سخنوری، به نشر اندیشه خود می‌پرداختند.


سوفسطائیان


🟠بر شیوه زندگی مردم تأثیر می‌گذاشتند.

🟠تحت تأثیر اندیشه‌هایشان اخلاق و فضیلت میان مردم کم‌رنگ شد.


🔵در شرایطی که جامعه آتن از حقیقت و فضیلت فاصله می‌گرفت و حق‌طلبی در سایه جدل و سخنوری ماهرانه کمرنگ شده بود، سقراط برای احیای تفکر عقلانی و استواری فضیلت قیام کرد و شالوده «تفکر فلسفی اصیل» را استوار ساخت.

🔵سقراط: 1ـ هیچ کتابی ننوشت. 2ـ سراسر حیاتش را با فلسفه سپری کرد.

🔵با مطالعه و تأمل در زندگی او به اندیشه‌های فلسفی وی و نقش حقیقی فلسفه در زندگی انسان، بیشتر پی می‌بریم.

🔵افلاطون: 1ـ شاگرد برجسته سقراط است. 2ـ مبارزه سقراط با مغالطه‌گران و سوفیست‌ها را در آثار خود به تصویر کشیده است. 3ـ زندگی سقراط را حکایت کرده است.

🔵افلاطون نشان می‌دهد که سقراط عمر خود را مصروف: 1ـ اصلاح جامعه 2ـ شناساندن افکار مغالطه‌آمیز سوفیست‌ها کرد.

🔵سقراط مسائل اساسی خداشناسی، اخلاق، سیاست و اجتماع را با هر کس که به او گوش می‌داد، در میان می‌گذاشت.

🔵افراد زیادی ـ به‌ویژه جوانان ـ مجذوب صحبت‌های او می‌شدند.


روش بحث سقراط


🟠 او روش بحث ثابتی داشت، سقراط مفاهیمی که در زندگی ما اهمیت حیاتی دارد، برمی‌گزید و درباره‌اش پرسش می‌کرد، وقتی کسی داوطلب پاسخ می‌شد، با توجه به پاسخ او، سؤال دیگری طرح می‌کرد.

🟠به‌طوری که مخاطب و پاسخ دهنده را به حقیقت می‌رساند و آنچه را که حق بود، از زبان پاسخ دهنده به دست می‌آورد. این روش به «روش سقراطی» شهرت یافت.

🟠سقراط به مردم می‌آموخت هر چیزی را مورد سؤال قرار دهند؛ او جهالت افراد قدرتمند و سفسطه‌گر را به رخشان می‌کشید. از این‌رو به چهره‌ای بحث برانگیز تبدیل شد.

مقصود سقراط از گشت و گذار در شهر به گفتة خودش این بود که جوانان و بزرگسالان را متقاعد کند که:

1ـ نباید جسم و مال و ثروت را بر کمال نفس خود ترجیح دهند.

2ـ به آنان یادآوری کند ثروت، فضیلت به‌بار نمی‌آورد.

3ـ از فضیلت است که ثروت و هر چه برای فرد و جامعه سودمند است، به‌دست می‌آید.

🔵سقراط خطاب به مردم آتن می‌گفت:

من‌ هیچ‌گاه 1ـ از بیدار ساختن 2ـ پند دادن 3ـ سرزنش کردن یکایک شما باز نمی‌ایستم.

🔵شما همه‌جا مرا می‌یابید.

🔵من کسی نیستم که برای پول سخن بگویم یا به خاطر آن لب از گفتار فرو بندم.

🔵من هم با تهی‌دستان و هم با توانگران همنشینی می‌کنم تا 1ـ از من بپرسند، 2ـ به سخنان من گوش فرا دهند. 

🔵این رسالتی است که خداوند با ]نداهای غیبی و در رؤیاها[ برعهده من نهاده است.


سقراط در برابر دادگاه


سرانجام مقامات حکومتی سقراط را به اتهام 1ـ فاسد کردن جوانان و 2ـ بی‌ایمانی به خدایان بازداشت کردند.

ملتوس نماینده متهم‌کنندگان بود.

ملتوس جرم سقراط را: 1ـ انکار خدایانی که همه به آنها اعتقاد دارند، 2ـ سخن گفتن از خدایی جدید 3ـ گمراه کردن جوانان

 4ـ بازگرداندن آن‌ها از دین و آیین پدرانشان می‌داند.

دفاعیة سقراط بیانیه‌ای فلسفی بود که همه اصول زندگی وی را دربر می‌گرفت.


دفاعیه سقراط


سقراط افترای وارد شده بر خود را 1ـ داشتن رفتاری خلاف دین آتنیان 2ـ تلاش برای دست یافتن به اسرار زمین و آسمان

 3ـ حق جلوه دادن باطل 4ـ آموختن این کار به دیگران می‌داند.

سقراط این اتهام را که «او  منکر خدایان است و خورشید را سنگ  می‌داند و ماه را کره‌ای خاکی» وارد  نمی‌داند:

آیا ممکن است کسی صفات و امور مربوط به انسان را بپذیرد، اما منکر وجود انسان باشد؟

آیا کسی پیدا می‌شود که علم و قدرت فوق بشری را قبول داشته باشد ولی وجود خدا را منکر شود؟

سقراط می‌گوید:

1ـ کاوش من برای شناختن کسانی که ادعای دانشمند بودن می‌کنند و جدا کردن آنها از کسانی که دانشمند حقیقی هستند باعث شد،‌ گروهی به غلط مرا «دانا» بنامند در حالی‌که من دانا نیستم. (سقراط خود را دانا نمی‌داند.)

2ـ وقتی نادانی کسی را آشکار می‌کنم، کسانی که آنجا حاضرند، گمان می‌کنند آنچه را آنها نمی‌دانند، من می‌دانم.

3ـ دانای حقیقی فقط خداست.

4ـ راز سروش معبد دلفی که به کرفون گفته بود: «داناترین مردم سقراط است» این بود که به ما بنمایاند که تا چه پایه نادانیم.

5ـ اگر کرفون از من به عنوان «دانا» یاد کرد، فقط به خاطر این بود که بگوید: داناترین شما آدمیان، کسی است که چون سقراط بداند که هیچ نمی‌داند.

6ـ کسی که راه درست را یافت و آن را در پیش گرفت. هرگز نباید از خطر هراسی به دل راه دهد.

7ـ سر تابیدن از فرمان الهی جرم است و اگر چنین گناهی از من سر بزند، سزاوار است دادگاهی شوم.

8ـ گریز از مرگ دشوار نیست، اما گریز از بدی دشوار است. بدی تندتر از مرگ می‌دود.

9ـ مخالفان من در چنگال بدی گرفتار شده‌اند.

10ـ مرگ انتقال به جهانی دیگر است و اگر این سخن راست باشد که همه گذشتگان در آنجا گرد آمده‌اند؛ نعمتی بالاتر از مرگ نیست

(چرا که 1ـ آدمی از مدعیانی که عنوان قاضی بر خود نهاده‌اند، رهایی می‌یابد. 2ـ با دادگران آن جهانی روبه رو می‌شود. 3ـ با نیکان و بلندمرتبگان هم‌نشین می‌گردد).

سقراط در پایان از کسانی یاد کرد که دشمن او هستند و به هر ترتیبی شده حکم مرگ وی را از دادگاه خواهند گرفت.

سقراط خطاب به حاضران گفت: اکنون وقت رفتن فرا رسیده است؛ من به سوی مرگ می‌روم و شما به سوی زندگی. نصیب کدام‌یک از ما بهتر است جز خدا کسی نمی‌داند.

سیسرون فیلسوف و خطیب بزرگ رومی درباره سقراط می‌گوید:

او فلسفه را از آسمان به زمین آورد و آن را به خانه‌ها و شهرها برد. او فلسفه را وادار کرد تا به زندگی، اخلاقیات و خیر و شر بپردازد.




🔵امور محسوس: اموری هستند که با حواس قابل درک می‌باشند (شامل همه پدیده‌های جهان مادی می‌شود.)

🔵امور نامحسوس: موجودات غیرمادی هستند که نه با حواس و نه با ابزاری که با حواس کار می‌کنند، قابل درک نیستند. مانند روح

🔵یکی از ویژگی‌های انسان، توانایی شناختن است.

🔵راه برقراری ارتباط و استفاده از اشیا و پدیده‌های پیرامون  شناسایی و شناختن آن‌ها است.

🔵گاهی هم به مسائلی فراتر از محسوسات و مسائل پیرامونی فکر می‌کنیم. پس شکی نیست که ما موجودی هستیم که از خود و جهان پیرامون خود شناختی داریم. هم‌چنین می‌دانیم که شناخت ما به تدریج افزایش می‌یابد. 

🔵ما انسان‌ها با عمل آموختن و یادگیری در مسیر شناخت پیش می‌رویم.

🔵علی‌رغم گستردگی شناخت و فهم ما از جهان و خود، باز هم شناخت ما بسیار محدود است.

🔵گاهی متوجه می‌شویم که بعضی از دانسته‌های ما درست نبوده و دچار خطا شده‌ایم.

🔵گاهی متوجه می‌شویم که افراد مختلف درباره موضوع واحد، نظرها و باورهای متفاوت دارند و ما می‌کوشیم که بدانیم از میان این نظرهای متفاوت کدام درست و کدام غلط است.

🔵تأمّل درباره مسائل مربوط به شناخت  به طرح پرسش‌هایی درباره شناخت مانند «شناخت چیست؟» می‌انجامد.


معرفت‌شناسی


🔵بخشی از فلسفه است که به پدیده شناخت می‌پردازد.

🔵می‌کوشد به پرسش‌های پیرامون شناخت پاسخ دهد.

🔵همیشه جزئی از فلسفه بوده است.


🔵هنگامی که فیلسوفی درباره موضوعاتی مانند هستی، جهان و انسان می‌اندیشد ناگزیر درباره خودِ اندیشیدن و شناخت نیز دیدگاهی دارد.

🔵توجه ویژه کانت (فیلسوف قرن هجدهم آلمان) به شناخت سبب شد شاخه « معرفت‌شناسی فلسفه» رشد بیشتری کند و فیلسوفان بیشتری در دوره جدید بدان بپردازند.


🔵گذشته: برخی از مباحث معرفت‌شناسی در ضمن مباحث فلسفی طرح می‌شد.

🔵امروزه: به علت طرح پرسش‌های جدّی و جدید دربارة معرفت و ظهور دیدگاه‌های گوناگون ،‌ معرفت‌شناسی به صورت شاخه مستقلی درآمد، که به آن «معرفت‌شناسی» یا «نظریه معرفت» می‌گویند.


فایل پی دی اف درسنامه در قسمت ضمیمه قرار گرفته است .

سپاس از توجه شما 🌹




Menu