امیر محمد رشیدی در یک نگاه:
امیرمحمد رشیدی احمدآبادی رتبه 2 سهمیه و 151 کشوری سهمیه 5 درصد ایثارگران ریاضی
درصدهای کسب شده در کنکور:
زبان و ادبیات فارسی: 68%
زبان عربی:4/89%
فرهنگ و معارف اسلامی: 72%
زبان خارجی:7/42%
ریاضیات:52%
فیزیک: 90%
شیمی:9/68%
چند سال عضو کانون بوده اید؟
یک سال
شغل پدر و مادرتان چیست؟
پدر: بازنشسته نیروی انتظامی هستند و در حال حاضر شغل آزاد دارند
مادر: خانه دارهستند
با پیشنهاد چه کسی به کانون آمدید؟ واکنش پدر و مادرتان چه بود؟
جو طوری است که دانش اموزان را به کانون سوق میدهند، به خصوص سال آخر، از مدرسه گرفته تا کسانی که بویی از کنکور را برده اند. پدر و مادرم خیلی در فضای آموزشی نیستند و انتخاب ها را به عهدۀ خودم می گذارند، فقط مسئلۀ هزینه قابل توجه بود که خداراشکر موافقت شد
بعضی از دانش آموزان میگویند اوایل شرکت در آزمونها برایمان جدی نبود و بعد جدی گرفتیم؟ شما از چه زمانی آزمونها را جدی گرفتید؟
انقدر به ما درباره آزمون ها و اهمیتشان گفته بودند که من از اول سعی کردم جدی درس بخوانم،بعد هم در چند آزمون متوالی افت تراز داشتم
استراتژی اصلی شما در مطالعه در سال دوازدهم چه بود؟
من تقریبا هیچ وقت برنامه ریزی دقیقی نداشتم،چون می گفتند سال کنکور خیلی مهم است تابستان از دوست سال بالاییم ، که واقعا برایم خیلی زحمت کشید،کمک گرفتم تا برنامه بریزم و سعی کنم که آن را اجرا کنم ولی کاملا موفق نبودم و قبل از شروع دوازدهم نوشتن برنامه را رها کردم بدون برنامه و بر اساس ذهنیتم از خودم و شرایط و زمان آزمون و میزان پیشرفت دروس سعی می کردم پیش بروم و طبیعتا بعضی وقت ها درست کار نمی کرد و باید بودجه بندی را مدام میدیدم ولی برای من از برنامه نوشتن و تلاش برای اجرای آن بهتر بود
بعضی از دانش آموزان تصور میکنند رتبههای تک رقمی کنکور در هیچ درسی مشکل ندارند، ایا این تصور درستی هست؟
هرکسی مشکلات خودش را دارد،مثلا من در فهم دروس تقریبا هیچ مشکلی نداشتم ولی سرعتم در مسائل شیمی در ابتدا چالش مهمی بود و نمی دانستم چطور باید حل کنم و حتی در کنکور هم مسائل را برای دور دوم گذاشتم،یا این که من هیچ وقت حفظیها را دوست نداشتم و خواندنشان هم سخت بود و ماههای آخر سعی میکردم با برقرار کردن رابطه منطقی(مخصوصا در علت و معلول های دین و زندگی یا شیمی) یا کد گذاری با آنها کنار بیایم. مهم این است که هرکسی برای مشکل خود راه حل پیدا کند و دلسرد نشود
خودتنظیمی را در روز کنکور به چه صورت انجام دادید؟
قبل از کنکور:شب چیزهایی که باید همراهم بود را آماده کردم چون ضررش را دیده بودم خداراشکر شب کنکور توانستم بخوابم و صبح هم بعد از نماز دیگر نخوابیدم و چای و صبحانه خوردم و با وضو راه افتادم و در راه و قبل از اینکه آزمون شروع بشود از ذکر و دعا غافل نشدم
در هنگام کنکور:روی درس اول که فارسی هست خیلی حساب باز کرده بودم مخصوصا این که در آزمون هایی که میدادم اکثرا درصدهایم بالا بود ولی وقتی دیدم سخت است طبق آن حرف از یک رتبه برتر ریاضی پارسال که اگر من نمیتوانم بزنم بقیه هم نمیتوانند یا این که برای همه سخت هست توانستم روحیم را حفظ کنم یا این حرف از دوست خوبم،که واقعا دستش درد نکند،که چندین بار مخصوصا شب کنکور به شوخی می گفت حالا واجب نیست صد بزنی نود و شش هم خوب هست و منم بالاخره توانستم تقریبا کامل جلوی خودم را بگیرم و غلط هایم را زیاد نکنم.
چندباری هم این فکر در ذهنم امد که این خود کنکور هست و نزدیک بود استرس بگیرم،با وجود این که در آزمونهای قبلی تقریبا به هیچ چیزی به جز حل سوال فکر نمی کردم.
هم چنین سعی کردم از بی برنامگیها یا صحبت و خنده دانش آموزان دیگر یا این که چرا این قدر جاهایی که باید بنویسیم یا کاملا سیاه کنیم زیاد یا بزرگ هست بگذرم و خیلی به آنها فکر نکنم
بعد از کنکور:با کسی دربارۀ کنکور خیلی صحبت نکردم و رفتم خانه و بعد هم مسجد و ناهار و دوش و خواب،و با این که خیلی مایل بودم بروم درصدهایم را محاسبه کنم ولی چون یکی از دوستانم خیلی اصرار کرد منم محاسبه نکردم
از مدیریت خودتان در جلسهی کنکور چه ارزیابیای دارید؟
خداراشکر راضی هستم و فقط یک اشتباهم این بود که یک سوال ریاضی را چند بار حل کردم و جواب هم به دست نیاوردم
روشهای مدیریت زمان را چند بار تمرین کردید؟
دقیقا نمیدانم ولی خیلی اثر نداشت تا این که شش روز قبل کنکور، دوستم که داشت کلاس ریاضی یکی از دبیران را میدید گفت بیا ببین قرار هست مشاوره بدهند و راهنمایی کنند،من هم تقریبا در رودربایستی رفتم نشستم که ببینم و آن صحبتهایی که شد از جمله درباره زمان بندی روی من اثر گذاشت با این که بعضی حرفها تکراری بود و بعد از آن یکی دوبار آن روش زمان بندی را که تقریبا، شاید هم دقیقا مثل تکنیک زمان نقصانی بود اجرا کردم و در کنکورم همین کار را اجرا کردم
پیوستگی شما به آزمونها در سه سال آخر چقدر بود؟
تقریبا همش را شرکت کردم اما فقط سال آخر جدی بود،سال یازدهم که به خاطر المپیاد در خیلی از آزمون ها حتی فرصت نداشتم روی کتاب را نگاه کنم، تابستانها هم اصلا آزمون ندادم
در یک آزمون سال دوازدهم که افت کردید و رتبهی دورقمی داشتید واکنش پدر و مادرتان چه بود؟ واکنش خودتان چطور بود؟
رتبه کل من که معمولا سه رقمی و رتبه منطقه سه دو رقمی و شهر هم تک رقمی بوده و تغییر خاصی نداشته،ولی به طور کلی خودم کمی دلسرد میشدم و ترس از افت را داشتم و پدر و مادرم هم همان طور که گفتم زیاد در جریان درس من نبودند و به طور کلی میدانستند درسم خوب هست و بیشتر کارنامه های مدرسه و نمره ها مهم بودند
در این دورهای که در کانون بودید چیزهایی را که یادگرفتید و بعدا ادامه خواهید داد، چیست؟
اینکه با توجه به شرایط خودم را بسنجم و زود قضاوت نکنم و نا امید نشوم، و یک چیز که اصلا به آن اعتقاد نداشتم این بود که زیاد آزمون که بدهی ترازت رشد می کند و بهتر می شود که با تداوم خواندن و تحلیل آزمون ها و یادگرفتن چیزهای جدید با تعجب زیاد دیدم که محقق شد.
دفتر برنامهریزی داشتید؟ چه کمکی برایتان بود؟ روزی هم که درس نمیخواندید، مینوشتید؟
وقتی از نوشتن برنامه خسته شدم به سراغ دفتر برنامه ریزی می رفتم و بهتر بود ولی باز هم چیزهایی را که می نوشتم اجرا نمی کردم و آن را هم دیگر ننوشتم
نظرتان در مورد کتابهای سه سطحی چیست؟ کدام درسها را داشتید؟ کتاب سه سطحی را ابتدا کار میکردید یا بعد از خواندن درسها؟
برای همه دانش اموزان با هر ترازی شاید مناسب نباشد،حداقل همه نباید هر سه سطحش را بزنند و اگر داتش آموز متوسط یا ضعیف قرار است سوالاتش را حل کند بداند که برای درصد گرفتن مناسب نیست ولی برای یادگرفتن مناسب هست و خودم هم بعضی نکات را از آن یاد گرفتم.
فکر کنم فقط هندسه یازدهم و شیمی پایه که شیمی را تقریبا اصلا کار نکردم اما کتاب هندسه را زیاد حل کردم و با وجود این که تقریبا همۀ سوالات را حل کرده بودم یا جواب را دیده بودم بعضی سوالات باز هم جدید بودند و یادم هست سوالی را که قبلا حل کرده بودم دفعه بعد به راحتی حل نشد،یا شاید هم اصلا حل نشد.
در هندسۀ یازدهم به جز بعضی از فرمولها مخصوصا فصل سه،کاملا بر مبحث پایه ای مسلط بودم و چیزهایی هم که بلد نبودم یا فراموش کرده بودم معمولا در یک سوال می فهمیدم و سعی می کردم برای سوالات مشابه بعدی استفاده کنم
از کدام کتاب آبی بیشتر استفاده میکردید؟
شیمی دوازدهم،فارسی جامع و شیمی پایه هم میخواندم
در مطالعه روش بازیابی را اجرا میکردید یا درس خواندن؟
برای دروس پایه بیشتر بازیابی و دوازدهم بیشتر درس خواندن
در زمان مطالعه چند درصد متنی میخواندید و چند درصد آزمون بود؟
نمیدانم،به جز شیمی و دین و زندگی و تا حدی فارسی(اواخر برای تاریخ ادبیات و نام کتاب ها) بیشتر تست و آزمون بود،مخصوصا دروس پایه
چند ساعت در روز مطالعه میکردید؟
بعد از رها کردن برنامه ریزی دیگر ساعت نمی گرفتم و تمام تلاشم این بود که از هر فرصتی استفاده کنم که بخوانم،بیشتر بین هشت تا ده ساعت و گاهی بین ده تا دوازده ساعت
آیا درسی بود که در آن روش درس خواندتان را عوض کرده باشید و نتیجه گرفته باشید؟
بیشتر حفظیات بود که پیش تر گفتم و کلمات زبان را هم در فیلمهای اموزشی چندبار کلمات را می خواند و برای من فیلم دیدن آسان تر از خواندن بود و خوب بود.
در طول روز به سایت کانون مراجعه میکردید؟
نه فقط برای دیدن رتبه ها،بخشهایی از یکی دوتا از مصاحبه ها را هم خواندم
از کدام کارنامهها بیشتر استفاده میکردید؟
کارنامه درصد ها و رتبه ها،دیدن کارنامه هدفگذاری و پنج نوع درس هم جالب بود.
پدر و مادر و خواهرتان در این دوران چه کمکی به شما میکردند؟
سعی میکردند کمتر کارها را به من بسپارند یا بیرون رفتن و سفرها را کم کنند یا من با آنها نروم ، وقتهایی هم بود که رتبه یا نمره ای رو میدیدند تشویق میکردند یا اگر ناراحت بودم و متوجه میشدند دلداری میدادند،از نظر درسی هم که گفتم
نظرتان در مورد آزمونهای کانون چیست؟
واقعا سوالات جدیدی دارد و معلوم هست که یک تیم حرفهای پشت آن هست و روی آن فکر میکند و از سطح بالایی برخوردار هست و به کسانی که تازه دارند شروع میکنند یا ضعیف هستند و به امید نیاز دارند اگرثبت نام کردند باید خودشان را برای درصد پایین آماده کنند و به خاطرش نا امید نشوند و از سال قبلیها هم سطح خودشان اگر بپرسند و کارنامه هاشان را ببینند میتواند برای روحیه ایشان مفید باشد.
برای دانش آموزان خوب هم واقعا می تواند باعث رشد باشد و اگد همه سوالات را نمیتوانند حل کنند بروند کارنامه های رتبه های سال قبل که در سایت کانون گذاشته میشود را ببیند و امیدوار بشوند
آیا در آزمونهای هدفگذاری شرکت میکردید؟
بله
نظرتان در مورد آزمونهای هدیه که غیرکانونیها هم درآن شرکت میکنند، چیست؟
سطحش را دقیقا یادم نیست ولی شنیده بودم که از ازمون های عادی کانون آسان تر هستند
غیر کانونی ها که حتما شرکت کنند که با آزمونهای سخت تر هم مواجه بشوند.
کانونی ها هم برای اینکه کمی امیدوار بشوند ترجیحا شرکت کنند،البته انتظار سوالهای خیلی آسان را نداشته باشند
در این مسیری که طی کردید این طراحی مسیر را از کی شروع کردید؟
طرح کلی خاصی نداشتم،میخواستم رتبم مثل سال قبلی های مدرسمان خوب بشود و بعدا امیدوار شدم که حتی بهتر بشود که خداراشکر از خیلی ها بهتر شد.
نظرتان در مورد کتاب زرد چیست؟
درکل خوب هست فقط چند مورد که اگر اجرا بشود به نظرم بهتر هست:
شماره سوالات پاسخ نامه کلیدی و تشریحی برای هر آزمون دوباره از یک شروع بشه وقتی می خواهیم جوابها را بررسی کنیم راحت تر هست
بهتر هست که برای بعضی از سوالات اگر امکان دارد جواب سریعتری هم علاوه بر پاسخ تشریحی باشد یا یک سی دی داده بشود که سوالات داخلش حل بشود علاوه بر پاسخ تشریحی یا اصلا پاسخ تشریحی نباشد
کتاب به صورت دفترچهای بشود تا به شرایط آزمون نزدیکتر باشد و هنگام آزمون کسی اذیت نشود،همچنین کتاب هم برگه هایش از هم بازتر شود
توصیهی شما برای کسانی که قرار است سال آینده کنکور دهند، چیست؟
اول بدانند که اصلا قرار هست مسیر تحصیل را طی کنند یا به زور دارند درس میخوانند.
اگه قصدشان تحصیل هست که به طورجدی درس بخوانند و به کارهایی که برای ان ها انجام شده و امکاناتی که برای آن ها فراهم شده فکر کنند و سعی کنند برنامه ریزی کنند و اگر نتوانستند شاید مثل من برنامه ریزی به دردشان نمیخورد و فقط از هر فرصتی استفاده کنند که بخوانند،حرف های بیهوده بعضی مشاوران و سال قبلیها و فامیل و خانواده و مخصوصا دوستان!!!!هم توجه نکنند و با آدم هایی که در این زمینه تخصص دارند صحبت کنند و سعی کنند حداقل با یک نفر نتایج و روحیات خودشون را در میان بگذارند و خیلی درونگرا نباشند،خیلی هم برونگرا نباشند و بعضی چیزها را به همه نگویند
مصاحبه کننده : مریم مظفری
