سلام خدمت دوستان پرتلاش کنکوری
این مطلب شامل نکته و تست آرایه ادبی کنایه از علوم و فنون ادبی دوازدهم است که توسط یاسین مهدیان، رتبه 41 کنکور 1400 و دانشجوی اموزش زبان و ادبیات فارسی کرمان تهیه شده است.
کنایـــــه گونهای از مجاز است که بر اصل مجاورت استوار است. همانطور که استعاره بر بنیاد شباهت استوار بود.
در کنایه هم معنای نزدیک و واژگانی عبارت و هم معنای مجازی و دور، به ذهن خواننده میآید امّا هدف گوینده، معنای دور است و ما از طریق معنای نزدیک، پی به معنای دور آن میبریم.
در کنایه، عبارت یک معنای ظاهری و یک معنای پنهان دارد که منظور گوینده، همان معنای پنهان است.
«همی از دهن بوی شیر آیدش / همی رای شمشیر و تیر آیدش»
اینکه «دهن کسی بوی شیر بدهد»، معنای ظاهری و آشکار آن است؛ امّا از طریق سایر واژگان و آنچه منظور شاعر بوده است، میفهمیم که یک معنای پنهان نیز برای این عبارت وجود دارد که بهمعنای «کودک بودن» است و اتفاقاً همین معنای پنهان مدنظر شاعر بوده است.
«آنکه گویند که بر آب نهادست جهان / مشنو ای خواجه که چون نگری بر بادست»
«بر باد بودن» در این بیت، در معنای دور خود بهکار رفته است. «بر باد بودن» کنایه از «بیپایه و اساس بودن» میباشد.
«بلای غمزۀ نامهربان خونخوارت / چه خون که در دل یاران مهربان انداخت»
«خون در دل کسی انداختن»، کنایه از رنج دادن است.
تفاوت کنایه و مجاز:
در مجاز، تنها یکی از دو معنی قابل دریافت است، آن هم معنی دروغین.
در کنایه، هر دو معنی ظاهری (نزدیک) و پنهان (دور) دریافت میگردد؛ ولی معنای دور مدنظر شاعر است.
نمونه ای از این دو را باهم مقایسه کنید:
«چو آشامیدم این پیمانه را پاک / در افتادم ز مستی بر سر خاک»
در این بیت، «پیمانه» مجاز از «شراب» است چون هیچکس پیمانه (ظرف) را نمینوشد بلکه شرابی که داخل آن هست را مینوشند.
بنابراین، معنای ظاهری آن (ظرف) به هیچوجه قابل پذیرش نیست و تنها معنای دروغین آن (شراب) پذیرفتنی است.
«ای که انگشتنمایی به کرم در همه شهر / وه که در کار غریبان عجبت اهمالی است»
در این بیت، «انگشت نما بودن» کنایه از مشهور بودن است. توجه داشته باشید که هم معنای ظاهری آن (کسی که مردم با انگشت، او را نشان میدهند.) و هم معنای پنهانی آن (معروف بودن)، قابل پذیرش است امّا منظور شاعر، معنای پنهانی آن بوده است.
تفاوت کنایه و استعاره:
استعاره معمولاً در «واژه» رخ میدهد.
کنایه در «ساختار کلام» رخ میدهد؛ به این معنا که کنایه معمولاً یک عبارت است که به صورت مصدر هم قابل بیان است.
نمونهای از این دو را باهم مقایسه کنید:
«تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من / هیچکس مینپسندم که بهجای تو بود»
در این بیت، «سرو» استعاره از معشوق است.
«هرکه دل پیش دلبری دارد / ریش در دست دیگری دارد»
«ریش در دست دیگری داشتن» کنایه از بیاختیاری میباشد.
تعدادی از پرکاربردترین اصطلاحات کنایــی:
«خون جگر ریختن» کنایــــه از آزار دادن شدید
«انگشتنما بودن» کنایــــه از مشهور بودن
«بر سر چیزی بودن» کنایــــه از پایبند بودن به آن
«آب در هاون کوبیدن» کنایــــه از کار بیهوده کردن
«تخم در شوره خاک افکندن» کنایـــه از کار بیهوده کردن
«خشت بر آب زدن» کنایـــه از کار بیهوده کردن
«رخت نهادن در جایی» کنایــــه از اقامت گزیدن
«کمر بستن» کنایــــه از آمادۀ انجام کاری بودن
«دل کسی را بردن» کنایــــه از عاشق کردن
«یک زبان بودن» کنایـــه از متحد بودن
«کمان را زه کردن» کنایــــه از آمادۀ دفاع یا جنگ بودن
«پای لغزیدن» کنایــــه از منحرف شدن
«دل پیش کسی داشتن» کنایــــه از عاشق بودن
«ریش در دست دیگری داشتن» کنایـــــه از بیاختیاری
«هوای چیزی در سر داشتن» کنایه از خواستار چیزی بودن
«خاک درگاه کسی شدن» کنایه از تسلیم شدن و خود را حقیر شمردن
«دست کسی را گرفتن» کنایــــه از کمک کردن
«پشت بر زین بودن» کنایــــه از پیروزی
«زین به پشت بودن» کنایـــــه از شکست
«دست شستن از چیزی» کنایـــه از رها کردن آن چیز
«تنگ چشم بودن» کنایــــه از خسیس بودن
«دست بر سر کسی گذاشتن» کنایه از حمایت کردن
«باد از سر بیرون کردن» کنایه از غرور را کنار گذاشتن
«پا به سنگ آمدن» کنایـــه از بلا و مصیبتی پیش آمدن
«پای در رکاب آوردن» کنایـــه از مهیای سفر شدن
«بیرون آمدن آفتاب از زیر ابر» کنایه از آشکار شدن راز
«چشم داشتن» کنایــــه از انتظار داشتن
«لبها را بر هم دوختن» کنایــــه از سکوت کردن
«دل شستن» کنایــــه از صرف نظر کردن
«بر باد شدن» کنایـــــه از نابودی
«پیاله گرفتن» کنایــــه از نوشیدن شراب
«رخت کشیدن» کنایـــه از سفر کردن
«گوش به زنگ بودن» کنایــــه از منتظر بودن
«دست و پا زدن» کنایـــه از تلاش فراوان و بیهوده کردن
«بر باد دادن» کنایـــــــه از نابودن کردن
«مهر بر لب زدن» کنایــــه از سکوت کردن
«به چشم نیامدن» کنایـــــه از مورد توجه نبودن
«دامن برچیدن» کنایــــه از ترک کردن
«نعل در آتش داشتن» کنایه از بیقرار و مضطرب بودن
«زمینگیر شدن» کنایــــه از ناتوانی
«ساختن با چیزی» کنایــــه از کنار آمدن با آن
«گرد بودن بر خاطر» کنایه از کدورت داشتن
«تشنۀ چیزی بودن» کنایه از اشتیاق زیاد به آن چیز
«سیاه کاسه بودن» کنایــــه از پَست بودن
«تســــت»:
1- در کدام بیت، همۀ آرایههای «تشبیه، کنایه و تشخیص» وجود دارد؟ (کانون 97)
1) به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی / ز سنبل و سمنش طوق و یاره (دستبند) کنم
2) چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه / پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم
3) صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را / که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
4) دل عالمی بسوزی چو عذار بر فروزی / تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا
پاسخ: گزینـــــۀ 2
تشبیه: چو غنچه (شاعر خودش را به غنچه تشبیه کرده است.) / کنایه: «پیاله گرفتن» کنایه از نوشیدن شراب و بادهخواری است. / تشخیص: «لب خندان غنچه» و «از شوق جامه پاره کردن غنچه» تشخیص دارند.
2- در کدام گزینه آرایۀ «کنایه» وجود ندارد؟ (کانون 96)
1) بنگر که کجا خواهدت این بار همی برد / دیوانه مباش آب مپیمای به غربال
2) دلا از حدّ خود مگذر برون کن باد را از سر / به خاک کوی او بنگر ببین صد خونبهای تو
3) تا نیاید پا به سنگت از وطن بیرون میا / دانه تا در خوشه است از آسیا آسوده است
4) چراغ دل شبافروز است و چشم عقل نورانی / بدین چشم و چراغ آن به که جویی گنج پنهانی
پاسخ: گزینـــــۀ 4
در بیت گزینۀ «4» آرایۀ کنایه وجود ندارد.
تشریح سایر گزینهها:
گزینۀ «1»: «آب به غربال نمودن» کنایه از کار بیهوده کردن است.
گزینۀ «2»: «باد از سر بیرون کردن» کنایه از غرور و تکبر را رها کردن
گزینۀ «3»: «پا به سنگ آمدن» کنایه از به مُخاطره افتادن – بلا و مصیبتی پیش آمدن
3- در کدام بیت یکی از دو آرایۀ «استعاره و کنایه» بهکار نرفته است؟ (کانون 99)
1) خصمان در طعنه باز کردند / در هر دو زبان دراز کردند
2) دست در دامن تسلیم و رضا باید زد / اگر از پای درآرند گنهکاران را
3) به کس مگوی که پایم به سنگ عشق برآمد / گه عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی
4) عرفی همه به است که هنگام بازیافت / مهری به لب نهد نفس عذرخواه ما
پاسخ: گزینـــــۀ 3
بیت فاقد استعاره است. / کنایه: «پا به سنگ آمدن»، «به فرق پوییدن»
تشریح سایر گزینهها:
گزینۀ «1»: استعاره: درِ طعنه / کنایه: «زبان دراز کردن»
گزینۀ «2»: استعاره: دامن تسلیم، دامن رضا / کنایه: «دست در چیزی زدن»، «از پای در آوردن»
گزینۀ «4»: استعاره: عذرخواهی کردن نفس / کنایه: «مهر بر لب زدن»
4- کدام گزینه کنایه ندارد؟
1) پر طاووس در اوراق مصاحف دیدم / گفتن این منزلت از قدر تو میبینم بیش
2) از مکافات عمل غافل مشو / گندم از گندم بروید جو ز جو
3) چو نامردم آواز مردم شنید / میان خطر جای بودن ندید
4) آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان / که دل اهل نظر بُرد که سرّی است خدایی
پاسخ: گزینـــــۀ 1
این گزینه هیچ کنایهای ندارد، زیرا تمام کلمات آن در معنی حقیقی خود بهکار رفتهاند. (مصاحف یعنی قرآن)
تشریح گزینههای دیگر:
گزینۀ «2»: «گندم از گندم بروید جو ز جو» کنایه است از اینکه هر کاری نتیجۀ خودش را دارد.
گزینۀ «3»: «میان خطر جای بودن ندیدن» کنایه از فرار کردن است.
گزینۀ «4»: «دل کسی را بردن» کنایه از عاشق کردن است.
5- در کدام بیت هر دو آرایۀ «کنایه و تشبیه» به کار رفته است؟ (کانون 97)
1) جمال گل گواه آمد که بخششها ز شاه آمد / اگرچه گل بنشناسد هوای سازواری را
2) عاشقان را گر به آتش میپسندد لطف دوست / تنگ چشمم گر نظر در چشمۀ کوثر کنم
3) ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم / ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
4) نگه محو جمال اوست اما چشم آن دارم / که دل هم قطره اشکی گردد و بر چشم تر پیچد
پاسخ: گزینـــــۀ 4
کنایه: «چشم داشتن» کنایه از انتظار داشتن / تشبیه: دل قطره اشکی گردد.
6- معنی عبارت کنایی کدام گزینه در مقابل آن نادرست آمده است؟ (کانون 97)
1) آن سهی سرو خرامان ز سر زلف سیاه / دل شوریدهدلان میشد و در پا میریخت (بیتوجهی کردن)
2) جزع خونخوار تو گر خون دلم میریزد / مردم دیدۀ من غرقۀ خوناب چراست؟ (نگران شدن)
3) آن پریچهره که جور و ستم آیین دارد / چه خطا رفت که ابروش دگر چین دارد (ناراحت و عصبانی بودن)
4) بگشاد نشان خود، بربست میان خود / پر کرد کمان خود، تا راه زند ما را (آماده شدن)
پاسخ: گزینـــــۀ 2
«خون دل ریختن» کنایه از «رنج دادن دل»
تشریح گزینههای دیگر:
گزینۀ «1»: «در پا ریختن» کنایه از «بیتوجهی»
گزینۀ «3»: «چین داشتن ابرو» کنایه از «ناراحت و عصبانی بودن»
گزینۀ «4»: «میان بستن» کنایه از «آماده شدن»
مطالب مرتبط: