کارگاه نقاشی (فصل اول و دوم) - گلشن اسکندری

خلاصه‌ی کتاب کارگاه نقاشی، فصل اول و دوم - کتاب آبی

کارگاه نقاشی (فصل اول و دوم) - گلشن اسکندری

دوستان عزیز سلام.

درسنامه‌ی زیر از کتاب‌ آبی درک عمومی هنر کانون، توسط خانم گلشن اسکندری، رتبه‌ی 5 منطقه‌ی 3، دانشجوی رشته‌ی سینمای دانشگاه هنر تهران و پشتیبان ویژه‌ی گروه هنر تهیه شده.

برای گرفتن مشاوره از ایشون می‌تونید با تلفن 0216463 و داخلی 1191 در تماس باشید.

 

 

نقاشی از طبیعت بی جان

اولین آثار طبیعت بی جان، مربوط به تمدن مصرباستان است. زیرا مصریان هر آن چیزی را که نشانی نعمت بود تصویر می کردند پس از مصریان، رومی‌ها  به طبیعت بی جان توجه می کردند.(نقاشی‌های دیواری پمپئی). 

اولین تلاش هنرمند باستان، برای بازنمایی اشیاء نقاشی مصری ونقاشی های رومی است. 

در دوره قرون وسطی حقایق و عناصر دینی و شخصیت مسیح و مریم عذرا و کتاب مقدس مورد توجه بود.

در دوره رونسانس،موضوعات دینی ازدیدانسانی مطرح بود و توجهی دوباره به معیارهای زیبایی شناسی یونان باستان داشت. 

در دوره قرون وسطی و رنسانس طبیعت بی جان نقش حاشیه ای داشت. 

طبیعت بی جان درقرن شانزدهم  میلادی به طور جدی مورد توجه قرار گرفت تابلوهای کاراواجو و هلندیها نمونه های آغازین توجه مستقل نقاشان به طبیعت بیجان است.

نقاشانی که همواره به طبیعت بی جان در آثارشان توجه داشتند:

سیمون شاردن، پل سزان، وینسنت وان گوگ، هانری ماتیس، جورجو موراندی، کلود مونه، فرانسیسکو دسوربان، ویلیام کلیز هدا

 

ژان باتیست سیمون شاردن در قرن شانزدهم میلادی به دنبال مفهوم طبیعت بیجان بود.

امپرسیونیست ها تاثیرات نور و جو را در آثارشان منعکس می‌کردند.


دستاورد مهم امپرسیونیست‌ها:

 ثبت طیف رنگهای گرم و سرد و تاثیرمتقابل آنهاهمراه با تغییرات مختلف نور است.


طبیعت بی جان در آثار سزان: 

طبیعت بی جان‌های سزان ابزاری برای سازماندهی کل تابلو است. از نظر سزان نقاش باید طبیعت را به شکل استوانه،کره و مخروط نشان دهد. سزان در شکل ظاهری اشیاء دخالت میکند و خطوط کناره ای را سست و گسسته نشان میدهدتا اشیاء را به هم پیوند دهد. سزان با کج کردن بطری و تخت نشان دادن بشقاب و تغییر در لبه میز مفهومی جدید از عمق فضا را ارائه داد.

نقاشان پست امپرسیونیست همانند سزان با محدود کردن عمق فضا توانستند توازنی بین عمق نمایی سه بعدی و سطح دو بعدی ایجاد کنند.


جنبش کوبیسم:

شیوه ای درنقاشی است که درآن حجم و فضا از زاویه دیدهای مختلف باهم در سطح تصویر ترکیب می‌شوند. بنای نقاشی کوبیستی بر پایه تفکرات سزان بود که اشکال طبیعت را منطبق می‌کرد با احجام مخروط، کره، استوانه. پیکاسو و براک باساده سازی اشیاء آن‌ها را به طور همزمان از زاویه دیدهای مختلف نشان می‌دادنند. بعدها با چسباندن قسمتی از یک شیء بر روی سطح، نقاشی کلاژ به وجود آمد.


رنه ماگریت (واقع گرایی جادویی)

ازنمایندگان برجسته سورئالیسم است که جناس تصویری راابداع کرد.ماگریت انگاره های شاعرانه اش را در قالب تصویرهایی عکس مانند عرضه داشت.اسلوب واقع نمایی را به قصد بازنمایی جنبه قابل رویت چیزها به کار نگرفت،بدین وسیله بر حضور یا عمل رمز آمیز و ناشناخته آنها تاکید میکرد.به همین دلیل یه شیوه سورئالیستی اوعنوان واقع گرایی جادویی داده اند.


جورجیو موراندی  

طبیعت بی جان را از جنبه های فوق حسی و متافیزیکی (ماورایی و فرا مادی) بررسی می‌کند.


جنبش سوررئالیست: مکتبی که در آن ضمیر ناخود آگاه،رویاها و خوابها تجسم میشوند.سورآلیست ها ازدیدی غیر واقعی به اجسام مینگرند.رنه مارگریت با کتمان نام اشیاء آنها رابه ابزاری برای تفکرتبدیل میکند.

مارسل دوشان و نقاشان جنبش پاپ آرت، به نفس شیء توجه میکردند. اشیاء دراین جنبش از امکان واقعی و مادی خود خارج میشوند و به عنوان اثری هنری عرضه می‌شوند.


جنبش پاپ آرت: هنرمندان این جنبش آثار خود را با بهرگیری از عناصرپیش افتاده و ملزومات دورریختنی وبا روش های تبلیغاتی به وجود می آورند.


اندی وارهول

 با تکثیر و تکرار شکل قوطی کنسرو و اشیاء تجاری و مصرفی به مکان از بین رفتن،تکثیر و انبار آن‌ها تاکید دارد.


طبیعت بی جان در آثار پیت موندریان:

تاکید بر پیوند خطوط عمودی و افقی و مایل و منحنی


 در ایران از زمان قاجار به صورت مستقل طبیعت بی جان مطرح شد.


نقاشی از طبیعت 

اولین منظره تاریخ هنر،نقاشی دیواری شهر باستانی چتل هویوک است.این منظره ابتدایی، کوهی با دو قله،شهری با خانه های چهارگوش رانشان میدهد. 

در عصر باستان مصریان توجه ویژه به طبیعت داشتند. 

نقاشان هلنی نگاهی ژرف و گویا در مشاهده پیرامون خود داشتند. هلنی ها نور را به صورت تزیینی وارد منظره کردند.پس از هلنی ها، رومیان از این شیوه در نقاشی های دیواری خود استفاده کردند.

طبیعت در چین، تجلی نیرویی برتر است.

طبیعت در نقاشی ایرانی حالتی جواهرگونه و رنگارنگ دارد.

در قرون وسطی، طبیعت حالتی منجمد و رهبانی داشت و منظره ماهیتی نمادین و تزیینی دارد. 

در دوره رنسانس طبیعت نقش حاشیه ای داشت. چون محور توجه هنرمند انسان بود.نخستین منظره نگاری مستقل و نوین توسط هوبرت وان آیک نقاشی شده است که درآن باغی بهشتی و نمادین را نشان میدهد(نام اثر وان آیک ستایش بره خدا است).


منظره نگاری در آثار ال گرکو

 منظره های ال گرکو با نگرشی منحصر به فرد و با طرح‌بندی اطوارگرایانه و نقطه دید بالا نشانگر روح پرتلاطم و وهم انگیز طبیعت است(پرده چشم انداز تولدو).

 

نقاشی های روکوکو سرشار ازجلوه های پراحساس،شاد و فریبنده با موضوعات دنیوی و سبک‌سرانه همراه با رنگ‌های لطیف،خطوط منحنی منطبق با سلیقه اشرافیت است.

منظره نگاری در آثار هنرمندان باروک همچون رامبراند و روبنس عناصر طبیعت را با پیچ و تاب و نورپردازی های شکوهمند جلوه می‌کند. این حالت در شیوه روکوکو تزیینی تر و افراط گرایانه تر می‌شود.

منظره نگاری در آثار هنرمندان جنبش رومانتی سیسم: 

ویلیام ترنر و جان کانستبل به درخشش و پویایی نور و رنگ در منظره توجه می کردند.

ترنر با نشان دادن نیروی رام نشدنی طبیعت و کانستبل با بازنمایی مناظر روستایی همراه با نور متلاطم و رنگ ذهنیتی شور انگیز از طبیعت را به وجودآورند.

ترنر کاربرد رنگ را مدیون آبرنگ است.

کانستبل برداشت های حسی خود را با چند حرکت سریع قلم ثبت میکرد.

ترنر با کمک رنگ های شفاف و درخشان در تجسم فضاهای مه آلود و شاعرانه سعی در ایجاد بازیهای نور و رنگ داشت.

کانستبل تاثیرات جوی و تغییرات نور و سایه در طبیعت را موضوع کار خود قرار داد.

کامیل کورو ارتباط تنگاتنگی بامکتب باربیزون داشت. نمونه بارز آثار کورو بندرگاه لاروشل است.

مکتب باربیزون:

اعضای این مکتب گروهی از نقاشان منظره ساز و پیکره ساز بودند که در دهکده باربیزون اقامت داشتند. عضو اصلی این گروه ژان فرانسوا میله بود که موضوع آثارش تجلیل از روستاییان و کار آنان است. 

روحیه رومانتی سیسم در منظره های  گاسپار داوید فریدریش نقاش آلمانی با نوعی احساس مذهبی و سکوتی عمیق توام است.

 

نقاشان باروک به رنگ،بافت،نور برای جلب توجه،تجسم نمایشی و فضاهای پر و خالی اهمیت میدادند. همچنین در نمایش طبیعت به واقعیت وفادار بودند.

طبیعت در جنبش رئالیسم

در تابلوهای کوربه،طبیعت با قشر ضخیم رنگ و اجزای بزرگنمایی شده در پیش زمینه دیده می‌شود(کوربه استفاده از کاردک را در نقاشی باب کرد که بعدها مورد توجه امپرسیونیست ها قرار گرفت)

هنرمندان رئالیسم منظره نگار روسیه: ایوان شیشکین،ولنتین سرف،ایساس له ویتان

طبیعت در جنبش امپرسیونیسم:

نگرش متغییر نور و رنگ باعث شد تا هنرمند امپرسیون به تجربیات عینی و زود گذر طبیعت تاکید کند. رنوار، سیسلی، پیسارو، مانه، مونه و دگا از سردمداران نهضت امپرسیونیسم به شمار می آیند.

طبیعت در جنبش نئوامپرسیونیسم(پسا امپرسیونیسم):

ونسان وان گوگ: شور عاطفی و رنگهای تابان،ضربات پرشورقلمو،زمینه ظهور سبک اکسپرسیونیسم رادر سده بیست فراهم کرد.

پل گوگن: رنگ‌های یکدست همراه با خصوصیات نمادین اساس کار گوگن است. آثار گوگن با رنگهای درخشان،طرح های سیال و آزاد نمایانگر دنیای سمبولیک در زمینه تزیینی است.

پل سزان: ساختارهندسی در ترکیب بندی،توجه به لغزندگی رنگ و ئنور در زاویه دیدهای متفاوت (ضرورت استحکام درترکیب بندی،خلاصه سازی اشیاء و اشخاص). آثار سزان نمایانگر استواری و تعادل معمارگونه است.

جورج سورا: تفکیک نور و رنگ تجلی شده در شکل نقطه های رنگین (تجزیه گری رنگ یا نقطه پردازی). اهمیت سورا تنها در شیوه رنگ آمیزی او نیست بلکه آگاهی از اهمیت فرم و اعتدال در ترکیب بندی به آثار او ارزش ویژه داده است.

آثار هنرمندانی چون هوکوسای و هیروشیگه بر هنرمندان پست امپرسیونیسم تاثیرگذار بود.

هوکوسای با تسلط بر فرم و ترکیب بندی های بدیع بر نقاشان سده نوزدهم اروپا اثر گذاشت (سی دو منظره از کوه فوجی)

 

فوویست ها (به کارگیری جسورانه رنگ مقدم بر موضوع است):خصوصیات این جنبش هنری توجه به رنگ،رسیدن به رنگهای خالص،بهرگیری از رنگهای تند و پرشور و غیر توصیفی،عدم توجه به رنگ واقعی اشیاء.

هنرمندان این جنبش:هانری ماتیس،آندره درن،مریس ولامینگ

نهضت اکسپرسیونیسم(بیان صریح احساس درونی) : شیوه اکسپرسیونیسم سده بیست زاده ی حوادث تلخ و رنج آوراست. تکیه بر بیان احساس مبتنی بر اعتراض،تنفر و دلهره ناشی از جنگ دوم جهانی.اکسپرسیونیست ها منظره پردازی را به سمت برداشت های ذهنی و تبدیل آن به بستری برای بیان شخصی هنرمند سوق دادند

کوبیست ها در دیدگاهای سزان تحول ایجاد کردند از جمله تکیه بر احجام هندسی،زاویه دیدهای متفاوت از یک موضوع تا موضوع کار خویش را به فرم های اولیه نزدیک سازد(فرم های اولیه کره،مخروط،استوانه)

منظره پردازی در آثار هنرمندان سورئالیست: منظره های روسو، شاگال و سایر سورئالیست‌ها با خیال پردازی و حالت وهم انگیز و خواب گونه همراه است. منظره پردازی در آثار خوان میرو و مارکس ارنست با غیرواقعی کردن و تغییر اشکال همراه است.

منظره پردازی در آثار پیت مندریان و کاندنیسکی: منظره های انتزاعی هر دو هنرمند طبیعت را تا حد لکه ها و خطوط ساده می ساختند.

 


تست‌های مرتبط


کدام هنرمند با تجسم فضاهای مه آلود و شاعرانه سعی در ایجاد بازی های نور و رنگ داشت؟

1) جان کانستابل              2) ویلیام ترنر                 3) اوژن دلاکروا               4) گوستاو کوربه


گزینه 2 صحیح است.

تحلیل سوال: ویلیام ترنر، با کمک رنگهای شفاف و درخشان در تجسم فضاهای مه آلود و شاعرانه سعی در ایجاد بازیهای نور و رنگ (با ضربه قلم های خشن و استفاده از رنگ ضخیم) داشت. چرخش توفانی قلم مو، رنگهای درخشان و شکلهای انتزائی، درونمایه شاعرانه نقاشی اش را آشکار می سازند. آثار نیمه انتزائی اش را بخارهای رنگامیزی شده نام نهادند.

 

                                      ......................................................................................................................

 

کدام گزینه، بیان گر ویژگی آثار نقاشان امپرسیونیسم نیست؟

1) ثبت آنی لحظات زودگذر رنگ و نور

2) افزودن سرعت کار خود در ثبت لحظه ها

3) به کارگیری امکانات نامحدود و رنگ های مکمل

4) توازن و تعادل خطوط در جهت بیان موضوع


گزینه 4 صحیح است.

تحلیل سوال: امپرسیونیسم طی سالهای 1860 از رئالیسم زاده شد.ادوارد مانه تئوری اولیه امپرسیونیسم را مطرح کرد.

اصولی که نقاشان امپرسیونیسم به آن معتقد بودند: 

 حذف رنگهای تیره از سایه ها و استفاده از رنگهای مکمل و خالص (حذف رنگ مشکی)

 استفاده بیشتر از تکنیک آلاپریما (رنگ گذاری یکباره روی بوم)

 نقاشی از طبیعت در فضای باز و خارج شدن از آتلیه

 نمایش آنی رنگ براساس تغییرات نور و تاثیر جو و انعکاس رنگها

ضبط آنی لحظات زودگذر نور و رنگ 

نگرش متغییر نور و رنگ باعث شد تا هنرمند امپرسیون به تجربیات عینی و زود گذر طبیعت تاکید کند.

 

                                      ......................................................................................................................

 

کدام گزینه در خصوص دومیه و آثارش نادرست است؟

1) در تیزبینی، حساسیت انسانی و صراحت در ترسیم زندگی اجتماعی شاخص بود.

2) اختصار بیان مهمترین ویژگی طراحی اوست.

3) سادگی شکلها، پختگی رنگها، نور و سایه های شدید و قلم زنی راحت ویژگی بارز آثار اوست.

4) شیوه او با آثار متاخر ترنر قرابت دارد.


گزینه 4 صحیح است.

تحلیل سوال: شیوه کار دمیه به آثار متاخر فرانسیسکو گویا قرابت دارد. برخی آثارش پیش درآمدی بر سبک اکسپرسبونیسم محسوب می شوند. اختصار بیان، مهمترین مشخصه طراحی دمیه است. دمیه با چند خط پیچان و یکی دو لکه آب مرکب می توانست نه حجم و حرکت بلکه سرشت و رفتار آدمی را نشان دهد. به سبب تیزبینی، حساسیت انسانی و صراحت در ترسیم زندگی اجتماعی، از برجسته ترین هنرمندان واقع گرای سده نوزدهم است. دمیه استعداد شگفت انگیزی در بیان شخصیت کلی افراد از طریق سیما شناسی داشت و جوهر طنز او در قدرت تفسیر بیمایگی ذهنی از طریق نمایش ناهنجاری جسمانی نهفته بود. ویژگی شاخص نقاشی های دمیه: سادگی شکلها، پختگی رنگها، نور و سایه و قلمزنی راحت است. موضوع نقاشی هایش بر واقعیت زندگی شهرنشینان و منش و رفتار اجتماعی آنان متمرکز بود. موضوع را عمدتا از زندگی روزمره برگرفت.

 

                                      ......................................................................................................................

 

کدام هنرمند، نخستین نقاشی است که بر کیفیت حسی و عاطفی متمایز از نمایش ظاهر چیزها تاکید کرد؟

1) ویلیام ترنر                   2) میکل آنژ                   3) ویلیام بلیک                      4) اوژن دلاکروا


گزینه 4 صحیح است.

تحلیل سوال: دلاکروا، نخستین هنرمندی است که بر جنبه ی موسیقایی نقاشی و کیفیت حسی و عاطفی متمایز از ظاهر چیزها تاکید کرد. دلاکروا، رنگ را در نقاشی ارجح می دانست و آن را با دانش و آگاهی با توجه به معانی و مفاهیم گسترده به کار برد (رنگ در آثار دلاکروا اغراق آمیز جلوه می کند و در آن نوعی سراسیمگی است). دلاکروا، نقاشی را پلی میان نقاش و نگرنده می دانست و رنگ را مهمترین عنصر اثر گذار در نقاشی محسوب کرد.

  

                                      ......................................................................................................................

 

کدام گزینه درباره ی آثار ادگار دگا نادرست است؟

1) او می کوشید با هر وسیله ممکن به کمال دلخواه دست یابد، از این رو از تکنیک های متفاوتی بهره برد.

2) دگا در پیروی از سنت طراحی انگر، امکانات توصیفی خط را در بازنمایی حرکت به کار گرفت.

3) در تابلوهای دگا هیچ نکته و داستانی وجود ندارد و او اعتنایی به حالات و احساسات سوژه هایش نداشت.

4) دگا در پرتره هایش میخواست فضا و شکل های حجم دار را از غیر منتظرترین زاویه ها نشان دهد.


گزینه 2 صحیح است.

تحلیل سوال: دگا، پس از ملاقات با انگر، هرگز سخنان استادش را درباره اهمیت خط از یاد نبرد. دگا در پیروی از سنت طراحی انگر، امکانات توصیفی خط را در بازنمایی حرکت به کار گرفت.

دگا در کوشش برای ضبط لحظات تصادفی با امپرسیونیست ها قرابت داشت. اما هیچ گاه تاکید های بصری امپرسیونیسم و نقاشی هوای باز را نپذیرفت.

دگا هیچگاه در فضای خارج از کارگاه نقاشی نمی کرد؛ او نقاشیهایش را پس از مشاهده دقیق، مشقهای متعدد، ارتباط نزدیک با موضوع و با تکیه بر حافظه بصری خود به وجود می آورد.

آنچه دگا بر هنر نقاشی افزود، تجسم حقیقت پایدار در واقعیت گریزنده بود. در مراحل تکامل یافته کارش به چنان مهارتی در طراحی دست یافت که بغرنج ترین ساختمان و حرکت پیکره ها را با ساده ترین خطها می نمود. بی شک در اول راه، سنت طراحی استادش انگر سرمشق و راهنمایش بود؛ ولی دگا برخلاف استادش امکانات توصیفی خط را در بازنمایی حرکت به کار گرفت. موضوع کارهای دگا: رقصندگان، استحمام کنندگان، اسبهای مسابقه و غیره.

 

 

 

 

 

 

 

Menu