گزیده نکات زبان فارسی با مثال (دستور تاریخی 2)

شکل افعال در متون کهن به همراه مثال‌های مرتبط را در این مطلب مشاهده کنید.گزیده نکات زبان فارسی «دستور تاریخی 2»

گزیده نکات زبان فارسی با مثال (دستور تاریخی 2)

گزيده نکات زبان فارسي «دستور تاريخي 2»

ويژگي‌هاي «فعل» در متون گذشته

در ادامه‌ي مرور مبحث دستور تاريخي، در اين بخش، ويژگي‌هاي فعل در متون گذشته را بررسي مي‌کنيم. براي اين‌که بتوانيد ساختمان افعال را در متون تاريخي تشخيص دهيد، بايد ابتدا متن را معنا کنيد، چراکه ممکن است ظاهر يک فعل شما را به اشتباه بيندازد؛ خصوصاً اين‌که ساخت افعال در دستور تاريخي بسيار شبيه هم است و روش اصلي تشخيص درست ساختمان افعال، معنا کردن متن است.

شيوه‌هاي ساخت افعال قديمي را به صورت مختصر مرور مي کنيم و سپس به بررسي مثال‌هاي گوناگون در اين زمينه مي‌پردازيم. (خواندن متن درس نوزدهم و بررسي مثال‌هاي داخل کتاب را به شما دوستان پرتلاش واگذار مي‌کنيم!!!)

ماضي استمراري

مي + ماضي + ساده

ما به فلک مي‌رويم عزم تماشا که راست؟

همي + ماضي ساده

وي پاره‌اي حلوا بدو دادي.

ماضي ساده + ي

دو برادر يکي خدمت سلطان کردي.

همي/ مي/ بـ/ + ماضي ساده + ي

مادر ابراهيم هر روز او را شير هميدادي.

 

ماضي نقلي

بن ماضي + ستم / ستي / است / ستيم / ستيد / ستند

زان مه که نمودستي، زان راز که گفتستي

صفت مفعولي + ام / اي / است / ايم / ايد / اند

سري به خاک فرو برده‌ام به داغ جگر

 

مضارع اخباري

مي + بن مضارع + شناسه

من به سوي باغ و گلشن ميروم

بن مضارع + شناسه

خرد خام گفتارها را پزد

بـ + بن مضارع + شناسه

بگويم بدو آن چه گفتن سزد

همي / مي + بـ + بن مضارع + شناسه

نه آن چه بگويم هميبدانم

همي + بن مضارع + شناسه

از بس که هميجويم ديدار فلان را

 

مضارع التزامي

بـ + بن مضارع + شناسه

اي واي من ار من ز غم عشق بميرم

بن مضارع + شناسه

زان پيش که سبزه بردمد از خاکت

مي + بن مضارع + شناسه

رها کن تا تو را ميبينم از دور

 

فعل امر

فعل امر معمولي آن‌گونه که امروزه به کار مي رود.

بزن جنگ و بيداد را بر زمين

مي + فعل امر

اي مطرب صاحب‌نظر اين پرده مي‌زن تا سحر

 

فعل آينده

فعل آينده آن‌گونه که امروزه به‌کار مي رود.

من چه دانم که کجا خواهم فتاد

گاهي به جاي مصدر مرخم از مصدر کامل استفاده مي‌شده است.

اين لفظ که من گفتم و خواهم گفتن

 

فعل دعايي

بن مضارع + ا + شناسه

بر بساطت منشيناد بر اين توده ي خاک

بن مضارع + ا + شناسه + ا

کم بيندا جز من کسي آن روي شهرآراي تو

از فعل دعايي بودن (بواد)، «و» را حذف مي‌کردند.

ياد باد آن که سر کوي توام منزل بود

از فعل دعايي بودن (بواد)، «و» را حذف مي‌کردند و به آخر آن، تکواژ «ا» مي افزودند.

مبادا به جز داد و نيکي گمان

 

شيوه ي طرح سوال از اين مبحث در کنکور سراسري:

معمولاً در کنکور از شما مي‌خواهند که تشخيص دهيد در کدام بيت، يکي از افعال فوق‌الذکر وجود دارد (يا ندارد)؟ که معمولاً افعال ماضي يا مضارع هستند.

کنکوري‌هاي عزيز! با توجه به فرصت کمي که پيش رو داريد، شايد ديدن اين جدول‌ها برايتان چندان خوش آيند نباشد؛ اما نگران نباشيد! بهترين راه براي شخيص نوع فعل معنا کردن بيت است.  يعني شما حتي اگر اين درس را اصلاً نخوانده باشيد، جاي نگراني نيست؛ کافي است کمي صبر و حوصله به خرج دهيد و بيت داده شده را به دقت معنا کنيد. آن‌گاه به راحتي خواهيد توانست سوال را جواب دهيد. پس اگر از اين قسمت در کنکور سوالي مطرح شد، حتماً آن را بخوانيد و نخوانده رهايش نکنيد!!

در مثال‌هايي که در ادامه خواهيد خواند، مي‌بينيد که مشخص کردن نوع فعل، آن‌قدرها هم که شما فکر مي کنيد، دشوار نيست!!!

مثال‌ها

1) ميخور که ز دل قلت و کثرت ببرد / و انديشه‌ي هفتاد و دو ملت ببرد

خور:  فعل امر (بخور)

ببرد (در هر دو مصراع): «ببرد» هم مي‌تواند مضارع التزامي باشد و هم مضارع اخباري پس بايد بيت را معني کنيم: مي بخور که قلت و کثرت را مي‌برد / و انديشه‌ي هفتاد و دو ملت را مي‌برد؛ پس ببرد مضارع اخباري است.

2) از آن خويشي کند با تو دل بيخود که در پرده /  تو را رخ‌هاست کان رخ‌ها به غير خويش ننمايي

معني بيت: دل با تو خويشي ميکند (مضارع اخباري)؛ چون رخ‌هايي داري (تو را رخ‌هاست) که آن‌ها را به غير از خودت، نمينمايي = نشان نمي‌دهي (مضارع اخباري)

3) سياوش بدو گفت هرگز مباد / که از بهر دل سر دهم من به باد

گفت: ماضي ساده / مباد: فعل آينده

مصراع دوم: به خاطر دل سر را به باد بدهم. (مضارع التزامي)

4) داني تو که چه مايه رنج بينم / تا نظمي و نثري به تو رسانم

تو مي‌داني (مضارع اخباري) که چه مايه رنج مي‌بينم (مضارع اخباري) / تا نظم و نثري را به تو برسانم (مضارع التزامي)

5) حلقه بهر دام خودبيني مساز / آن‌چه بردستي به ناداني مباز

مباز و مساز: فعل امر / بردستي (برده اي): ماضي نقلي

6) اگر با تو گردون نشيند به راز / هم از گردش او نيابي جواز

اگر گردون با تو هم بنشيند (مضارع التزامي)، از گردش او جواز نمييابي (مضارع اخباري)

7) به دشمن همي‌ماند و هم به دوست / گهي مغز يابي از او گاه پوست

هم به دشمن ميماند (مضارع اخباري)  و هم به دوست / گاهي از او مغز مييابي (مضارع اخباري) و گاهي پوست

8) گر سوي مصرت بردمي، خون زليخا خوردمي / زندان يوسف کردمي چاه زنخدان تو را

اگر تو را سوي مصر ميبردم (ماضي استمراري)، خون زليخا را ميخوردم (ماضي استمراري) / چاه زنخدان تو را زندان يوسف ميکردم (ماضي استمراري)

9) عالم همه پرمايده‌ي انعام است / تو گرسنه و تشنه بخواهي مردن

است: ماضي ساده / بخواهي مردن (خواهي مرد): فعل آينده

10) نجستي به جز کژي و کاستي / نکردي به بخشش درون راستي

نجستي و نکردي: ماضي استمراري

پيروز و موفق باشيد

رويا رحماني؛ رتبه‌ي 9 کنکور سراسري سال 89

زهرا نعمتی
ارسال شده توسط : زهرا نعمتی
Menu