ساختار و عناصر نمایشی - خلاقیت نمایشی - درسنامه - گلشن اسکندری

ساختار و عناصر نمایشی - خلاقیت نمایشی - درسنامه - گلشن اسکندری مشاهده در لینک بالا...

ساختار و عناصر نمایشی - خلاقیت نمایشی - درسنامه - گلشن اسکندری

انواع ، ساختار و عناصر نمایشی

انواع نمایش

(تراژدی / کمدی /ملودرام / تراژدیکمدی)

تراژدی: تراژدی نمایشی است غمگین و بدفرجام، درباره آدم هایی است که از ما برترند.تعریف ارسطو از تراژدی : 

《تقلید یک عمل جدی و کامل در اندازه معین، تقلید نباید به صورت روایت باشد.باید در صحنه نمایش به عمل در آید و عواطف (رحم و ترس) تماشاگر را برانگیزد》

علت اصلی شخصیت تراژیک، خطای خودش است که در آخر به صورت سرنوشت و تقدیر شوم نمایان می شود.به خطای قهرمان تراژیک هامارتیا می گویند.تراژدی بر شش جزء استوار است: 

داستان (پیرنگ و پلات،طرح و موضوع)

اخلاق (سیرت)

گفتار (دیالوگ)

فکر (اندیشه)

صحنه آرایی (منظر نمایش)

آواز (موسیقی)

از نظر ارسطو داستان مهمترین جزء نمایش نامه ارسطو می گوید که غایت تراژدی، داستان است و طراحی صحنه بی اهمیت ترین و غیر هنری ترین جزء نمایش است.

کلمه تراژدی دراصل تراگودیا و به معنی آواز بز است. دلیل این نامگذاری قربانی کردن یک بز در مراسم بزرگداشت دیونیزوس است. نمایشنامه نویسان در تراژدی هایشان، اعتقاداتشان را درباره سرنوشت و تقدیر بیان کرده و از آوردن حوادث و شخصیتهای زیاد پرهیز می کردند.آنها توجه کمی به جنبه های ملموس و اجتماعی شخصیتها نشان میدادند و به جای آن همه ی توجه خود را بر جنبه های روانی و اخلاقی شخصیتهای خود متمرکز می ساختند.

ژانر تراژدی غم انگیز و بد فرجام است و پایانش بد فرجام است. تراژدی ارسطو تقلید یک عمل جدی و کامل در اندازه معین است به صورت نمایشی و نه به صورت روایتی. تقلید نباید روایتی باشد بلکه باید به عمل در آید برای برانگیختن عواطف تماشاگر. کارکرد صحیح تراژدی از نظر ارسطو ، بیدار کردن احساس ترس و رحم و ایجاد تزکیه نفس (کاتارسیس) در تماشاگر است نه بازیگر.

کاتارسیس: برانگیخته کردن و تزکیه عواطف ( ترس و رحم) در تماشاگراست.

 هامارتیا: ایجاد لغزش در رفتار قهرمان تراژیک است.

هامارتیا ( خطا و لغزش شخصیت تراژیک): ارسطو معتقد است آنکه مورد رحم قرار می گیرد کسی است که دچار بدبختی شده اما مستحق آن بدبختی نبوده است. و چیزی که ترس و رحم تماشاگر را برانگیخته می کند، سرنوشت شوم کسی است که به خودمان شبیه است. ارسطو بیان می کند که انسان تراژیک از جنس ماست و دارای آگاهی نیست. این سقوط و بدبختی او به خاطر نا آگاهی او نیست بلکه بخاطر خطایی است که مرتکب شده است که در آخر به صورت سرنوشت و تقدیر شوم نمایان شده است. این خطای شخصیت تراژیک هامارتیا نام دارد.

کمدی : نمایشی است که هدف اصلی اش سرگرم کردن است و پایان خوش داشته باشد.ارسطو می گوید : 《کمدی درباره آدم هایی است که از ما پست ترند》کمدی همواره واقع گرایانه تر از تراژدی است. 

 

انواع کمدی:

کمدی موقعیت

کمدی دسیسه (آنتریک)

کمدی رفتار (آثار مولیر و مناندر)

کمدی سیاه (آثار بن جانسون)

کمدی سبک (ودوویل)

لوده بازی

فارس

کمدی نویس مشهور بعد از مولیر کارلو گلدونی است در قرن 18 که نمایشنامه یک نوکر و دو ارباب را براساس نمایش های فی البداهه ی کمدیا دل آرته نوشت.جورج برنارد شاو نمایشنامه نویس انگلیسی که آثارش از نوع " کمدی سیاه" است.مشهورترین نمایشنامه های او میتوان به "انسان و ابر انسان" ،"پیگمالیون" ، "خانه های اجاره ای" ، "کسب و کار خانم وارن "، "مرید شیطان" اشاره کرد.

 

ملودرام: ترکیب بین تئاتر و اپرا است نه تئاتر و موسیقی

ملودرام نمایشی احساسی و عاشقانه است که در آن آوازها و موسیقی اهمیت بسیار دارند.

ملودرام: ملودرام یکی از انواع نمایش است که سابقه اش به قرن 18(عهد ملکه ویکتوریا) می رسد.ملودرام نوعی نمایش است که در آن بر عاطفه تاکید زیادی می شود. در ملودرام های اولیه، برای تحریک احساسات تماشاگران از موسیقی به فراوانی استفاده می شد.اگر تراژدی درباره آدمهایی برتر از ما و کمدی درباره آدمهایی پست تر از ماست، ملودرام درباره آدمهایی است مثل ما.ملودرام ممکن است خوش فرجام یا بد فرجام باشد.

  آزمون  تابستان 12 شهریور 140

ملودرام به کدام یک شباهت بیشتری دارد؟

1) کمدی شخصیت                                       2) فارس

3) کمدی طبایع                                          4) تراژدی- کمدی

گزینه 4 صحیح است.

تحلیل سوال: در بین گزینه های ذکر شده ملودرام شباهت بیش تری با تراژدی کمدی دارد.

ملودرام یکی از انواع نمایش است که سابقه اش به قرن 18(عهد ملکه ویکتوریا) می رسد. نوعی نمایش است که در آن بر عاطفه تاکید زیادی می شود. اگر تراژدی درباره آدمهایی برتر از ما و کمدی درباره آدمهایی پست تر از ماست، ملودرام درباره آدمهایی است مثل ما.ملودرام ممکن است خوش فرجام یا بد فرجام باشد. در تراژدیکمدی روساخت اثر کمیک، ولی شالوده و اساس آن تراژیک است. تراژدیکمدی ترکیبی است از کمدی و تراژدی. در این نمایش ممکن است ابتدا به واقعه ای بخندیم، بعد از وقوع آن پی می بریم که به چه واقعه ی هولناکی خندیده ایم.

 

ستیز اغلب ملودرام ها از چه نوعی است؟

1) انسان با خود           2) انسان با سرنوشت             3) انسان با جامعه              4) انسان با انسان

گزینه 4 صحیح است.

تحلیل سوال: ستیز انسان با انسان (فرد با فرد) که ستیز میان شخصیت مثبت و منفی در اغلب ملودرام ها است. ستیز انسان با خود رنگ و بوی فلسفی دارد و نمونه آن نمایشنامه هملت است. ستیز انسان با سرنوشت و تقدیر اغلب در تراژدیهای یونان دیده می شود.

 

 

مشخصات ملودرام ها:

شخصیت ها به دو گروه مثبت و منفی تقسیم می شوند.

پیشرفت رویداد بر حسب عملکرد شخصیت منفی (ضد قهرمان)

شخصیت منفی کلکسیونی از صفات بد یا شر مطلق دارد.

تعلیق از ویژگی های نمایشنامه ملودرام است.

پایان ملودرام با خوشی همراه است.

در ملودرام رویدادهای سخت و تلخ زندگی مد نظر است و نویسنده خواهان خنده از تماشاگران نیست.درواقع هدف از نمایش خنداندن تماشاگر نیست برخلاف کمدی.

  

تراژدیکمدی: ترکیبی است از کمدی و تراژدی.در این نمایش ممکن است ابتدا به واقعه ای بخندیم، بعد از وقوع آن پی میبریم که به چه واقعه ی هولناکی خندیده ایم.در تراژدیکمدی روساخت اثر کمیک، ولی شالوده و اساس آن تراژیک است.ساتیر های یونانی که به هجو خدایان و اساطیر می پرداختند متعلق به نوع تراژدیکمدی هستند.بسیاری از نمایشنامه های ابزورد (پوچگرا)، کمدی تراژیک هستند. از مشهورترین نمایشنامه های تراژدیکمدی، آثار فردریک دورنمات است.نمایشنامه های دورنمات اغلب دارای جنبه های گروتسک هستند. گروتسک به معنای خنده آور، مسخره، زشت نما، ناموزون است. در کل ساتیر های یونان، تئاتر ابزورد و اصطلاح گروتسک از نوع تراژدیکمدی هستند.

 

ساختار نمایش

ساختارهای نمایش توسط گوستاو فرایتاگ منتقد آلمانی عنوان شده، به عقیده او نمایش به پنج پرده تقسیم میشود:

زمینه چینی

(مقدمه چینی)

گره افکنی (کشمکش)

نقطه اوج

 تحلیل گری (گره گشایی)

نتیجه (فرود)

زمینه چینی : هر نمایش نقطه آغازی دارد، و معمولا زمینه چینی از طریق دیالوگ های بین شخصیتها صورت میگیرد.

گره افکنی : یک سلسله رویداد که سرنوشت قهرمان (پروتاگونیست) را نامعلوم نشان می دهد.و بیننده را به دنبال خود می کشاند.این گره افکنی مراحل یک ستیز(کشمکش) رانشان میدهد.در این مرحله ستیز یا جدال نقش مهمی دارد.

 

انواع ستیز یا کشمکش:

(ستیز انسان باسرنوشت و تقدیر اغلب در تراژدیهای یونان دیده می شود.

ستیز انسان با خود رنگ و بوی فلسفی دارد و نمونه آن نمایشنامه هملت است.

ستیز انسان با جامعه، نمونه آن نمایشنامه دشمن مردم اثر هنریک ایبسن است.

ستیز انسان با انسان (فرد با فرد) که ستیز میان شخصیت مثبت و منفی در اغلب ملودرام ها)

نقطه اوج: شامل ستیز نهایی میان نیروهای مختلف است.در این مرحله باید مشخص شود که قهرمان (پروتاگونیست) پیروز میشود یا نه.

تحلیل گری (گره گشایی): پس از نقطه اوج، نوبت تحلیل می رسد.در این مرحله تمام نکات مبهم برطرف میشود.(به حوادثی که در یک داستان یا نمایشنامه بلافاصله به دنبال اوج می آید و عمل را به انتها می رساند، گره گشایی گویند).در این نقطه چون گره از میان رفته وضعیت عادی میشود.این مرحله بخصوص در نمایش نامه های پلیسی مشهور است.

نتیجه یا فرود: عمل نمایش در این مرحله پایان می یابد.

 

اصطلاحات نمایش

ابزورد :پوچ گرا

آنتاگونیست : ضد قهرمان

پروتاگونیست : قهرمان نمایش

سوفلور : متن رسان

تروپ : دسته، مجموع بازیگران یک تئاتر

متورانسن : کارگردان پیس روی سن

میم : بازی ساکت و بی کلام

میمیک : حالت چهره بازیگر در هنگام ایفای نقش

رژیسور : کسی که نمایش را پس از کارگردان در اجراهای عمومی رهبری و راهنمایی میکند.

تریلوژی : نمایشنامه ایی سه قسمتی مربوط به هم و دنبال هم.

پرسوناژ : اشخاص نمایش

پیس : نمایش نامه

 

عناصر نمایش

بازیگر

کارگردان (متورانسن)

متن نمایش

طراحی صحنه

نورپردازی

چهره آرایی (گریم)

لباس

بازیگر: بازیگر برای خلق یک شخصیت از ابزارهای سخن، حالات، ژست و جنبش استفاده میکند.بازیگر باید درک و فهم درستی از شخصیتی که قرار است در نمایش ارائه دهد داشته باشد.

متن نمایشی: متن نمایش سازمان دهنده در هر کار نمایشی وجود دارد.در تئاتر، نمایشنامه وسیله ای است که هر چیز دیگری به آن بستگی دارد، به این معنی که نقطه آغاز، هدایت کننده، انتقال دهنده و انگیزه حرکت است.نمایش نامه زیر بنایی است که عمارت کلی یک محصول تئاتری بر آن نهاده میشود.اگر چه متن نوشته شده لازمه نمایش نیست و بسیاری از گونه های تئاتر مثل نمایش های تقلید در ایران و کمدیا دل آرته در ایتالیا از روش دیالوگ های فی البداهه استفاده میکنند.ولی حتی در این نوع نمایش ها یک طرح کلی با چهارچوب مشخص وجود دارد و بازیگران دیالوگ هایشان را طبق آن می گویند.به عبارتی هر نمایش به طریقی از داستان بهره می گیرد که از یک مقدمه شروع شده و به نتیجه ای ختم می شود.

کارگردان: قدمت کارگردانی یه حدود یک قرن می رسد.کارگردانی به دو بخش تقسیم می شود.بخش اول، تهیه و تدارک که مشتمل بر انتخاب متن، تجزیه و تحلیل آن و انتخاب بازیگر است.بخش دوم، کار با بازیگران و مراحل تمرین(ازرمهمترین مراحل) است.تمرین به چند مرحله تقسیم می شود : 

حفظ کردن دیالوگ توسط بازیگر

روخوانی متن نمایش و بحث درباره آن

میزانسن (تعیین حرکات بازیگران)

مرور

تمرینات فنی

تمرین نهایی

طراحی صحنه: صحنه جایی است که بازیگر به ایفای نقش می می پردازد.یک طراحی صحنه خوب، حرکات بازیگران را سازمان داده و تنظیم و تعیین می کند.صحنه پردازی میتواند : 

پس زمینه ای برای بازیگر به دست آورد.

به ایجاد میزانسن کمک کند.

به انتقال حال و هوای نمایش کمک کند.

نقش چیزی را برای استفاده هو داشته باشد.

محیطی بسازد که بازیگر در آن احساس زندگی کند.

گریم و چهره پردازی: در نمایش های شرقی همچون کاتاکالی در هند کابوکی در ژاپن و اپرای پکن درچین ازچهره پردازی اکسپرسیو (بیانگرا) استفاده میکردند، گریم به حدی سنگین و غلیظ بود که به آن " گریم ماسک " گویند. تس پیس اولین بازیگر دنیا، صورتش را در یکی از نمایش های اولیه خود با سرب سفید پوشانده بود. فاصله زیاد تماشاگر از صحنه موجب میشود او چهره بازیگر رابه خوبی نبیند پس لازم است با گریم، چهره طبیعی بازیگر را برجسته کرد.

نورپردازی: وظیفه نور پردازی در وهله اول،قابل رویت نمودن بازیگران و ایجاد فضای نوری مناسب در صحنه نمایش است.نور پردازی در تئاتر پنج کارکرد اصلی وجود دارد :

ایجاد حالت 

قابل رویت ساختن

سه بعدی نشان دادن محیط و سوژه

کمک به تصویر سازی زمان و مکان

جهت دادن به مسیررتوجه به این معنی که آنچه باید تاکید شود، در روشنایی و آنچه که روی صحنه از اهمیت کمتری برخوردار است، در تاریکی قرار گیرد.

 آپیا کارگردان سوئیسی، که نظریاتش درباره استفاده از نور در تئاتر شهرت دارد، در اپرای  رومئو ووژولیت برای صحنه ی ملاقات رومئو و ژولیت در میهمانی، با ضعیف کردن تمام نورهای صحنه و متمرکز کردن نور روی پرسوناژهای اصلی با دو نور شدید و موضعی، آنها را از پس زمینه جدا کرد.با این کار رابطه ی احساسی آن دو را با یکدیگر مورد تاکید قرار داد.به نوری که فضای کلی صحنه را روشن کند، نور آمبیانس گویند.به نوری که قسمتی از صحنه را روشن کند یا به عبارتی بردبخشی از صحنه متمرکز شود نور موضعی گویند. نور آمبیانس معمولا زرد یا سفیداست. نور موضعی رنگهای مختلفی می تواند داشته باشد. نور موضعی برای ایجاد افکت های خاص بصری به کار میرود و فضای دلهره آور، شاد و مرموز را القا می کند.

 

منابع : تاریخ تئاتر جهان اسکار براکت، کتاب سبز خلاقیت نمایشی قلم چی

تهیه و تنظیم : گلشن اسکندری دانشجوی سینما دانشگاه هنر

هادی دامن گیر
ارسال شده توسط : هادی دامن گیر
Menu